دیروز برای طرفداران تیم قدیمی و شاخص پایتخت یعنی استقلال تهران ، روز بسیار خاصی بود. هنوز یک سال از جنگ جهانی دوم نگذشته بود که برخی از جوانان سرحال و ورزش دوست باشگاهی تحت عنوان کلوپ دوچرخهسواران را در چهارم مهرماه سال ۲۴ در حول و حوش میدان فردوسی تهران بنیان گذاردند. از آن روزگار ۷۸ سال میگذرد و امروز آن کلوپ کوچک به باشگاه بزرگی با میلیون ها طرفدار بدل شده است.
استقلال تهران پرافتخارترین تیم باشگاهی ایران در عرصهی جهانی است که دو ستاره درخشان به نشانه دو قهرمانی ارزشمند در آسیا را بر پیراهن خود به نمایش گذاشته است.
استقلال تنها یک باشگاه ورزشی نیست، بلکه خاطرهای ماندنی و استوار از تاریخ معاصر ایران است که نشان میدهد، علاقه و شور به یک سازمان چگونه میتواند به عشق بدل شود.
اما استقلالیها درحالی سالروز تأسیس خود را جشن گرفتند که باشگاه آبی پوش تهرانی همچون چند فصل اخیر، امسال نیز با چالشهای فراوانی دست به گریبان است. از عدم برگزاری چندباره تمرینها در اعتراض به وضعیت مالی باشگاه، تا کشمکش دنبالهدار مدیرعامل و سرمربی.
درحالیکه باشگاههای تازه تاسیس و نوپای عربی که تا همین دیروز مشغول اجاره تماشاچی بودند، رونالدو، بنزما، نیمار، مانه و دیگر ستارگان برجسته فوتبال جهان را به لیگ خود آورده و مشغول پادشاهی در آسیا هستند، عقاب آسیا در لانهی ویران خود، بال بسته و دلشکسته مشغول مرور رنجهای روزمره است.
استقلال دو ستاره حالا به دنبال ستاره بخت و اقبال خود در آسمانی تیره میگردد که به مرور بر این باشگاه بزرگ تحمیل شده است. بیشک سابقه، کیفیت، میزان طرفدار و شکوه استقلال با هیچ یک از رقبای آسیایی خود قابل قیاس نیست، و به همین دلیل این حد از بیتوجهی و آسیب رساندن به استقلال باورنکردنی است.
استقلال و پرسپولیس باید نماد باشگاهداری موفق در جهان میشدند اما حالا به درس عبرت دنیا بدل شده و مصداق آینه عبرت هستند. در این میان اما وضع استقلال از رقیب دیرینه خود به مراتب بدتر است و کیست که نداند یکی از مقصران اصلی این اتفاق مدیرانی بودند که با ادعای بیطرفی به فدراسیون آمدند اما کمر به نابودی استقلال بستند.
علی داناییفرد، کامبیز جمالی، ناصر حجازی، منصور پورحیدری، علی جباری، نصرالله عبداللهی، ایرج داناییفرد، بهتاش فریبا، جواد قراب، امیر قلعه نویی، جواد زرینچه، بیانیها، عبدالعلی چنگیز، احمدرضا عابدزاده، مجید نامجومطلق، جعفر مختاریفر، جواد نکونام، فرهاد مجیدی و بسیاری نامهای بزرگ دیگر همه تلاش خود را برای سربلندی و موفقیت استقلال بهکار بستند اما میراث ایشان گرامی داشته نشد و زحمات چندین نسل را به یک اشاره به باد دادند.
باشگاهی که روزگاری در آسیا سروری میکرد امروز باید با حذف از لیگ قهرمانان آسیا را تجربه کرد و خیل مشتاق هوادارانش که در سرما و گرما پشتوانه آن بودند، ناامیدانه بر اندوه خویش زانو بزنند.
تولد استقلال اگرچه همیشه شیرین است، اما این روزها یادآور غمهای آبی پوشان هم شده و کارکردی دوگانه یافته است. از یک سو باید شاد بود که عمر این گوهر گرانبها پایدار است و از سوی دیگر باید غصه خورد که چرا استقلال با روزهای اوجش انقدر فاصله گرفته است. این ناکامی را البته نباید به پای جبر روزگار نوشت، بلکه مقصر آن کسانی هستند که این یادگاری بزرگ را تاب نیاوردند و برای از پای افکندن این درخت کهنسال لحظهای دست از ارادهی تبر بر نداشتند.
- نویسنده : ملیحه منوری-سردبیر