سرویس سیاسی جمله – «ولادیمیر پوتین» و برخی جریانات ناسیونالیستی در روسیه از چندسال قبل، وعده میدهند که نظم نوین جهانی با محوریت غرب و آمریکا به پایان رسیده است و ادعا میکنند نظم جدیدی با محوریت کشورهای روسیه و چین درحال شکلگیری است، ادعایی که البته با رشد اقتصادی هوشمندانه کشور چین که دامنه آن تا قبل ایالات متحده نیز کشیده شده است و همچنین ضعف سیاسی و اقتصادی آمریکا، تا حدی همخوانی دارد.
دو هفته قبل «محمدبنسلمان» از آرزوهای خود برای منطقه خاورمیانه گفت و مدعی شد این منطقه طی چند دهه آتی در شمار مهمترین منطقه با قدرتمندترین کشورها از نظر اقتصادی و سیاسی خواهد بود، این ادعا یا آرزو هم البته تا حدی با برخی پیشرفتهای خیرهکننده عربستان پس از به قدرت رسیدن این ولیعهد جوان که تفاوتهای بنیادینی با دیگر پادشاهان سابق ازجمله پدر و عموهای خود دارد مانند جوانی و داشتن نگاهی توسعهجو، همخوانی دارد.
سید ابراهیم رییسی رییسجمهوری اسلامی ایران در بخش پایانی سخنان خود در هفتاد و هشتمین اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد خطاب به حاضران گفت: بشر در حال ورود به مدار جدیدی است. قدرتهای کهنه، در حال افولاند. آنها گذشته هستند و ما آیندهایم.
هرکدام از این سه دیدگاه در یک نقطه، اشتراک دارند و آن تأکید بر تحلیل نظم غربی و کاستهشدن از هژمونی آمریکا و شرکای غربیاش در منطقه خاورمیانه و جهان و جایگزینی آن با نظمی نوین به محوریت کشورهای جدید.
البته ذکر این نکته را هم لازم به طرح میدانیم که از نظر برخی کارشناسان و تحلیلگران، غرب و آمریکا ویژگی خاصی دارند و مستمراً ضعفهای خود را چک و بررسی میکنند و همین قابلیت به آنها این امکان را میدهد که خود را بهروزرسانی کنند برعکس سیستمهای سیاسی چون روسیه، عربستان و ایران که عادت دارند مشکلات اساسی خود را نادیده بگیرند و انکار کنند یا به رشد و توسعه در چند محور و رها کردن محورهای اساسی دیگر، خو گرفتهاند.
این تحلیلگران تأکید دارند غرب با محوریت آمریکا دستِ کم تا پنج دهه دیگر وضعیت خود را در قطبهای جهانی قدرت حفظ خواهد کرد و اوج و فرودهایی که در این حوزه دیده میشود نیز امری بدیهی است و به اصل ماجرا، آسیبی وارد نمیکند.
مخالفان این گروه، آنان را «غربگرا» و شیفته غرب معرفی میکنند و بر این باور هستند که افول تمدن غرب شروع شد و خود غرب هم متوجه این حقیقت شده است.
ما در این تحلیل، فرض را بر صحت نظری میدانیم که بر افول غرب و تجزیه آمریکا و استقلال ایالتهای این کشور تأکید دارد و بر این باور است که آمریکا و انگلیس و فرانسه در آستانه غروبی غمانگیز قرار دارند و قطب جدید جهانی با محوریت شرق، در حال طلوعی دلانگیز است و سوال ما از آنان این است که جایگاه ایران در نظم جدید در کجاست و بر چه مبنایی ؟
اگر آنگونه که رییسی در صحن مجمع عمومی گفت ما آینده هستیم و آنان گذشته، قرینه یا نشانه درستی این نظر کجاست ؟ اگر ولیعهد عربستان سعودی با اعتماد به نفس جلوی خبرنگار، چنان ادعایی میکند، امروز در میدان عمل، یکی از قویترین اقتصادهای منطقه و جهان را دارد و عضو بیست کشور صنعتی جهان است اما رییسی براساس کدام مدرک و مستند میگوید ما آینده هستیم ؟
آیا از وضعیت اقتصادی ایران، ارزش پایین پول ملی، فقر گسترده و دیگر شاخصهای رفاه اگاهی ندارد یا بر این باور است که این مسائل نیز بهزودی حل خواهد شد ؟
البته شاید ادعای رییسجمهوری اسلامی ایران براساس روایات آخرالزمانی و مربوط به ظهور آخرین منجی باشد که ایران نقشی اساسی در آن دارد و دولت مهدوی بهعنوان تنها حکومت الهی در مقیاس جهانی به مرکزیت کوفه برپا خواهد شد اما برای همین موضوع، ما وظیفه و تکلیف نداریم به امور مردم رسیدگی کنیم و آنان را به سطحی از رفاه و امید برسانیم که در کمک کردن به آخرین امام معصوم، توان و قدرت لازم را داشته باشند ؟
به باور ما امروز که چند کشور ازجمله چین، روسیه و عربستان ادعایی مشابه دارند و دم از ایجاد نظمی جدید در جهان و منطقه میزنند و خود را طلایهدار آن معرفی میکنند لازم است تحلیلی منطقی به این ادعاها داشته باشیم و صادقانه بگوییم بهرغم وجود برخی نقدها، جمهوری خلق چین و پادشاهی عربستان، لوازم این توسعه را تا حدی فراهم کردهاند و اگر خود را در نظم جدید، در صدر ببینند، سخن به گزاف نگفتند اما ایران و روسیه که با هزار و یک مشکل اقتصادی و سیاسی درگیر هستند، نمیتوانند ادعا کنند و اگر هم چنین ادعایی کنند، در گام نخست مایه خنده و مطایبه شهروندان کشور خود خواهند شد.
نکته پایانی این است که نظم لیبرالی و غربساخته که حدود یک قرن است خود را به جهان تحمیل کرده، مانند هر تمدنی، تاریخِ زوال دارد و به پایان خواهد رسید اما قرار گرفتن در نقطهای مطلوب در نظم جدی، نیازمند حداقلهایی از برنامه و توسعه است که ما فاقد آن حداقلها هستیم، دستِ کم تا این لحظه.
- نویسنده : ارسالی از سرویس سیاسی