بیتردید محمد قاضی را میتوان از مترجمان بزرگ دوران معاصر کشورمان دانست. او در مهاباد به دنیا آمد و پیکرش نیز پس از درگذشت در هشتاد و چهار سالگی، در همان مهاباد به خاک سپرده شد. با وجودی که قاضی در سال ۱۳۷۶ درگذشته و بیش از دو دهه از مرگش میگذرد، هنوز […]
بیتردید محمد قاضی را میتوان از مترجمان بزرگ دوران معاصر کشورمان دانست. او در مهاباد به دنیا آمد و پیکرش نیز پس از درگذشت در هشتاد و چهار سالگی، در همان مهاباد به خاک سپرده شد. با وجودی که قاضی در سال ۱۳۷۶ درگذشته و بیش از دو دهه از مرگش میگذرد، هنوز به واسطهی آثار و ترجمههایش در میان ما زنده است و با ما زندگی میکند.
محمد قاضی از مترجمان برجسته و به نام ادبیات معاصر ایران است که با ترجمه بیش از ۶۸ اثر، ضمن تابوشکنی در این عرصه، سبک خاصی در ترجمه را نیز ابداع کرد؛ اگرچه قاضی فراتر از یک مترجم بود و به سادگی میتوان در این خصوص قضاوت کرد. استاد محمد امامی قاضی که بعدها به محمد قاضی شهرت یافت در مرداد سال ۱۲۹۲ در مهاباد به دنیا آمد؛ وی آموختن زبان فرانسه را در زادگاهاش مهاباد و نزد شخصی بهنام گیوم مکریانی، از کردهای عراق آغاز کرد.
قاضی در سال ۱۳۰۸ به تهران رفت و در سال ۱۳۱۵ از دارالفنون در رشته ادبی دیپلم گرفت و در سال ۱۳۱۸ دوره دانشکده حقوق دانشگاه تهران را در رشته قضائی به پایان برد؛ او در طول این دوران همیشه جزو بهترین شاگردان زبان فرانسه بود. قاضی در مهر ۱۳۲۰ به استخدام وزارت دارایی درآمد و از ابتدای دهه ۱۳۲۰ با ترجمه اثری کوچک از «ویکتور هوگو» به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت.
در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یکسال و نیم وقت برای ترجمه «جزیره پنگوئنها» اثر آناتول فرانس، بهزحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند اما سه سال بعد که این اثر انتشار یافت، به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بیبازار که کتابشان را در انبار کتابفروشان در ایران خاک میخورد بیرون آمد.
در سال ۱۳۳۳ کتاب «شازده کوچولو» نوشته «سنت اگزوپری» را ترجمه کرد که بارها تجدید چاپ شد، محمد قاضی با ترجمه دوره کامل «دن کیشوت» اثر «سروانتس» در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزه بهترین ترجمه سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد.
محمد قاضی پس از بازنشستگی به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمه کتابهای «باخانمان» از «هکتور مالو»، «ماجراجوی جوان» از «ژاک ژروند» و «زوربای یونانی» از «نیکوس کازانتزاکیس» است.
از آثار مهم ترجمهشده توسط او میتوان به «دن کیشوت» اثر سروانتس، «نان و شراب» اثر اینیاتسیو سیلونه، «آزادی یا مرگ» و «در زیر یوغ» نام برد؛ وی همچنین آثاری را از روسی و کُردی به فارسی برگرداند و در مقدمه کتابهایش بسیار تحلیلهای عالی و عقاید جالبی را گنجاند که کتابهای مورد ترجمه او را بسیار جذابتر میکند.
از آثار مهم ترجمهشده توسط او میتوان به «جزیره پنگوئنها» نوشته آناتول فرانس، «چهل روز موسی داغ» اثر فرانتز ورفل، «درد ملت» نوشته ابراهیم احمد، «صلاحالدین ایوبی» اثر آلبر شاندور، «قلعه مالویل» نوشته روبر مرل، «کمون پاریس، مسیح بازمصلوب» اثر نیکوس کازانتزاکیس، «آخرین روز یک محکوم» اثر ویکتور هوگو، «آدمها و خرچنگها، آزادی یا مرگ» نوشته نیکوس کازانتزاکیس، «ایالات نامتحد» به قلم ولادیمیر پوزنر،«بردگان سیاه»، «پولینا چشم» و «چراغ کوهپایه» اثر آناماریا ماتوته، «تاریخ ارمنستان»، «تاریخ مردمی آمریکا» نوشته هاروی واسرمن، «تاریکترین زندان» اثر ایوان اولبراخت، «خداحافظ گریکوپر» نوشته رومن گاری، «داستان کودکی من» اثر چارلی چاپلین و … نام برد.
او به دلیل تسلط به زبان فرانسه به ترجمه آثار برجسته ادبی و تاریخی جهان پرداخت که بیشک آشنایی نسل کنونی با حجم عظیمی از رمانهای مشهور غرب، مرهون تلاش و ذوقورزیهای محمد قاضی است و نثر ترجمههای او چنان شیواست که آثارش سرمشقی برای دیگر مترجمان به شمار میرود؛ وی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است. زبان مادری محمد قاضی کُردی بود اما وی آثار خود را از زبانهای فرانسوی، روسی و انگلیسی به زبان فارسی ترجمه کرد و به باور بسیاری از صاحبنظران این حوزه خلق چنین آثار ترجمهای از یک زبان به زبان دیگری به غیر از زبان مادری میتواند تابوشکنی باشد که استاد قاضی در این زمینه کارنامه درخشانی داشت.
بسیاری از نویسندگان و منتقدان ادبی، خوانشهای متفاوتی از آثار ترجمه شده توسط «محمد قاضی» دارند و برخی بر این باور هستند که روش منحصر به فرد ترجمه استاد قاضی، سنت ترجمه در زبان فارسی را چند گام به جلوتر برد.
بیماری و عزیمت به آلمان برای معالجه
محمد قاضی در ۱۳۵۴ خورشیدی به بیماری سرطان حنجره دچار شد و هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، این بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی به علت از دست دادن تارهای صوتی، دیگر نمیتوانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده میکرد که صدایی ویژه تولید میکرد. با این حال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار مییافت. محمد قاضی گرچه بیش از ۳۰ سال از آخر عمر خود را تنها با عینک میدید، با سمعک میشنید و با صوتک سخن میگفت اما تا واپسین روزهای عمر از کار و خلاقیت باز نایستاد و بر گنجینه نفیس آفرینشهای ادبی خویش گوهری دیگر میافزود. به علت همین مولد بودن در عین خاموشی است که بسیاری، تعبیر حنجره زبان فارسی یا حنجره ترجمه را برای او به کار میبرند.
درگذشت
سرانجام این مترجم پرتلاش کشور در سحرگاه ۲۴ دی ۱۳۷۶ خورشیدی در تهران درگذشت. وی پیش از آن که دار فانی را وداع گوید، گفته بود که همواره به کُرد بودن خود افتخار می کند و آرزومند است، وقتی که درگذشت در مهاباد به خاک سپرده شود. به همین منظور برپایه وصیت خودش پیکرش پس از انتقال به زادگاهش با حضور شمار زیادی از هموطنان و همزبانانش در مقبره الشعرای مهاباد در خاک کُردستان آرام گرفت.