کودکان بازمانده از تحصیل به کودکانی اشاره دارد که به دلایل مختلفی نتوانستهاند به تحصیلات رایج در سن معین خود دست یابند. این دلایل میتوانند شامل عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ناتوانیهای ذهنی و جسمی باشند. برای مثال، فقر، جنگ، مهاجرت، تبعیض نژادی یا جنسی، ناتوانی، بیماری و محدودیت های جغرافیایی از جمله عواملی هستند که باعث افزایش کودکان بازمانده از تحصیل می شوند.
در طبقه بندی کودکان بازمانده از تحصیل، میتوان آنها را به دو دسته عمده تقسیم کرد: کودکانی که به طور کامل از تحصیلات بازماندهاند و هیچ آموزشی ندیده اند، و کودکانی که میتوانند به صورت محدود و با شرایط خاصی در فرآیند آموزش شرکت کنند، اما با تحصیلات رایج همسالان خود همخوانی ندارند. برای هر دسته از کودکان بازمانده از تحصیل، راهکارها و سیاستهای متفاوتی برای بهبود وضعیت و ارائه فرصتهای آموزشی مناسب باید در نظر گرفته شود.
به طور خلاصه، شناخت دقیق از مفهوم و تعریف کودکان بازمانده از تحصیل و طبقه بندی صحیح آنها ابتدایی ترین قدم در جهت شناسایی مشکلات آنها و ارائه راهکارهای مناسب برای بهبود وضعیت این گروه از کودکان است.
عواملی مانند نابرابری و تبعیض اجتماعی، خشونت خانگی، بدرفتاری، مهاجرت و جنگ میتوانند بازماندن کودکان را تحت تأثیر قرار دهند. نابرابری اجتماعی و تبعیض نسبت به کودکان بر اساس جنسیت، نژاد، اعتقادات دینی و قومیت، میتواند دسترسی آنها به آموزش را محدود کند و بازماندن را به همراه داشته باشد.
عوامل اقتصادی نیز میتوانند بازماندن کودکان از تحصیل را تشدید کنند. فقر، بیکاری، کمبود منابع مالی، نداشتن دسترسی به تأمین هزینههای آموزشی و نگهداری از کودکان، همگی عواملی هستند که باعث میشوند کودکان از تحصیل عقب بمانند. از جنبه فرهنگی، تفاوتهای فرهنگی و زبانی، نیازهای خاص کودکان مهاجر و اقلیتهای قومی، عدم تطابق با ساختار آموزشی رایج و تفاوت میان ارزشها و اصول فرهنگی میتواند بازماندن کودکان را افزایش دهد.
از سوی دیگر، عوامل سیاسی نیز میتوانند تأثیر گذار باشند. ناپایداری سیاسی، جنگ، تحریمها و ناتوانی دولت در ارائه زیرساختهای آموزشی مطلوب، میتوانند باعث محدود شدن دسترسی کودکان به آموزش و بازماندن آنها از تحصیل شوند.
در نهایت، برای مقابله با این عوامل و کاهش بازماندن کودکان از تحصیل، لازم است سیاستها و برنامههایی در حوزه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اجرا شود. تأمین تسهیلات آموزشی برابر و مناسب، ترویج فرهنگ آموزش و تحصیل، ایجاد فرصتهای شغلی برای والدین و ایجاد زمینههایی برای حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل از جمله اقداماتی هستند که میتوانند بازدهی مطلوبی در کاهش بازماندن از تحصیل داشته باشند.
از سوی ديگر به گفته کارشناسان برخی از دانشآموزانی که ترک تحصیل میکنند معمولاً هدف خود را از درس خواندن نمیدانند و احساسشان این است که با درس خواندن نمیتوانند به منبع درآمدی که باید در آینده داشته باشند، دست پیدا کنند. دانشآموزان میگویند ما باید دوازده سال درس بخوانیم و نهایتاً وارد بازار کسب و کار شویم پس همین حالا درس را رها کرده و وارد بازار میشویم. همچنین برخی خانوادهها که با مشکل مالی روبرو هستند، به ادامه تحصیل فرزندان خود اهمیت نداده و ترجیح میدهند فرزندانشان با کار کردن درآمدی برای خود داشته باشند بايد توجه کنيم که دانشآموزانی که مدرسه میروند حتی اگر اهل درس خواندن هم نباشند ساعاتی را در محیط امن و سالم میگذرانند اما دانشآموزان از تحصیل بازمانده از کنترل خانوادههای خود خارج شده و درگیر بسیاری از آسیبهای اجتماعی نظیر دوستان ناباب و مواد مخدر میشوند.
کارشناسان مددکاری اجتماعی با اشاره به اینکه اگر فعالیتهای مهارتی را از همان دوران ابتدایی در مدارس آغاز کنیم دانشآموزان در کنار تحصیل، بازی با همسالان و کسب مدرک تحصیلی حرفه لازم برای ورود به بازار را نیز میآموزند، معتقدند: اگر دانشآموزان ما پس از کسب مهارت در سنین بالاتر وارد بازار شوند کمتر دچار آسیبهای اجتماعی شده و برای پیدا کردن شغل مورد نظر خود نیز موفقتر خواهند بود.
- نویسنده : ملیحه منوری ـ سردبیر