مرمت گنبد فیروزه جامعه ایران را  به تخریبگران نسپاریم
مرمت گنبد فیروزه جامعه ایران را  به تخریبگران نسپاریم

جمله ـ گروه جامعه:از آنجا که خشت اول اصفهان در ماه آذر گذاشته شده و نگاره سردر قیصریه نیز اقتباس شده از صورت فلکی برج قوس است روز اول آذر از سال ۸۴ به عنوان روز اصفهان نامگذاری شده است. اصفهان شهر مناره و مینا است. شهری که بعد از انقلاب و به واسطه برخورداری […]

جمله ـ گروه جامعه:از آنجا که خشت اول اصفهان در ماه آذر گذاشته شده و نگاره سردر قیصریه نیز اقتباس شده از صورت فلکی برج قوس است روز اول آذر از سال ۸۴ به عنوان روز اصفهان نامگذاری شده است.
اصفهان شهر مناره و مینا است. شهری که بعد از انقلاب و به واسطه برخورداری از جمعیت بالای طرفدار انقلاب اسلامی و شهدای جنگ تحمیلی در این استان، به جایگزین شیراز در حکومت پهلوی، در ایران انقلابی بدل شد. شهری که بسیاری از مدیران ارشد و میانی کشور در ۴۰ سال گذشته از این شهر انتخاب شده اند و قرار بود با توسعه ای همه جانبه به نمادی برای یک شهر ایرانی ـ اسلامی بدل شود.
اینکه وضعیت اصفهان امروز چگونه است، مطمع نظر این بحث نیست، اما به بهانه روز اصفهان می توان یکی از تلخ ترین وقایع اخیر در معماری این شهر را بیرون کشید تا آن را به عنوان وضعیتی نمادین از وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران دانست. ماجرای مرمت گنبد مسجد امام اصفهان مشتی نمونه خروار شیوه مرمت یا بخوانید دلجویی و روزآمدی در ایران امروز است.یعنی وقتی که حاکمیت احساس می کند سنتی راهشگا و زیبا را باید برای استفاده دوباره و کارایی بیشتر مرمت کرد تا از یاد نرود.
عمر فرهنگ در ایران زمین بیش از ۳۰۰۰ سال است اما از عمر مسجد امام ۴۰۰ سال می گذرد. ۴۰۰ سال باد و باران و طوفان و آفتاب و جنگ نتوانست این گنبد مینای زیبا را از نفس بیاندازند، اما عدم درک ، تخصص، بدفهمی های و از همه مهمتر بلد نبودن کار؛ در عرض۱۱ سال ده ها برابر این ۴۰۰ سال به گنبد آسیب زد.بعد از قریب به ۱۱ سال فرآیند مرمت و احیای گنبد مسجد امام اصفهان، مطابق تصاویر منتشرشده، نمای این گنبد دارای عیوب آشکاری است. گنبدی که با بیش از ۵۰۰ هزار قطعه کاشی، به‌عنوان بزرگ‌ترین گنبد کاشی‌کاری شده مساجد تاریخی جهان شناخته می‌شود. این بهانه ای است برای اینکه ببنیم چرا ما در مرمت کردن، حفظ زیبایی های سنت و «عرفی کردنِ در زمانیِ» آن ناکام بوده ایم. با این مثال می توان فهمید چرا مسائل اجتماعی در ایران به گره های اجتماعی بدل می شوند و اینکه چرا روش های حاکمیت برای رفع ترک های ایجاد شده در بدنه اجتماع، موجب از میان رفتن ریخت و قیافه کلی آن می شود.
مرمت؛ کار استادکار است، نه کار بنا. آنچنان که فهم و درک جامعه، کار جامعه شناس است، نه مداح یا طرفدار فلان حزب و نظر. برای بهبود وضعیت یک جامعه و استفاده از تمامی ظرفیت های آن باید شناختی همه شمول از آن داشت وگرنه نه تنها موفقیتی حاصل نخواهد شد بلکه نتیجه ای جز چند دسته گی ، بدل کردن گروه های اجتماعی به خودی و غیرخودی و فروپاشی آرمان های اجتماعی به دست نخواهد آمد. اگر مرمت گنبد مسجد امام به یک کارشناس خبره و دلسوز واگذار شده بود، بودجه و وقت کافی به آن اختصاص داده می شد و نظارت مکفی بر حسن اجرای کار صورت می گرفت، نه تنها امروز با این شرمساری روبه رو نبودیم، بلکه می توانستیم به حفظ میراث اسلامی ایرانی مان افتخار کنیم.
متاسفانه حوزه اجتماعی نیز هرگز مورد توجه جدی دولت ها نبوده است. آنها بیشتر خرج کننده پول نفت بودند تا سامان دهنده امور اجتماعی. آسیب های اجتماعی فراوان در ایران امروز، نتیجه عملکرد گروهی کارمند و رییس کارگروه است که غالبا به دلیل ایدئولوژی یا وفاداری و تعهدشان انتخاب شدند و گویا چندان مهم نبود که احیانا تخصصی هم داشته باشند.
حفظ جامعه به مثابه قالبی ریشه دار در سنت و زیست کننده در زمان ضرورتی است که در صورت بی توجهی به آن، موجب ایجاد وضعیتی می شود که امروز در آن هستیم.
ناآرامی ها، شورش ها، اعتراضات و اغتشاشات اخیر اگرچه در کف میدان چندان قابل تفکیک نیستند اما می توان آنها را روی یک میز جامعه شناسی تفکیک کرد. اتفاقی که انتظار می رفت با بحران های اخیر رخ دهد، اما اینچنین نشد. امروز نگاه های غالب به ناآرامی ها یا امنیتی است یا تحقیری. یا باید جمعشان کرد و این بساط را برچید یا باید آن را آنقدر حقیر و اندک و نفهم قلمداد کرد که اصل اعتراضشان به چشم نیاید. در این روش دوم عموما تعداد معترضان در نظر گرفته می شود و میزان بحران را با آن می سنجند. در صورتیکه در نظر یک جامعه شناس اهمیت با ناراضیان خاموش است، نه جلوه های میدانی آن. ادامه این روند نتیجه ای جز آنچه بر سر گنبد مسجد امام اصفهان آمد ندارد. پوسته ای کج و معوج با پستی و بلندی های بسیار که زیبایی کل بنا را ذایل می کند.
این زیبایی نه تنها در ظاهر مخدوش شده بلکه بنیان های زیبایی شناختی آن را نیز
تخریب می کند.
روح بنا در کالبد آن متجلی بود آنچنان که روح جمعی در کالبد جامعه تجلی پیدا می کند. حالا که کالبد را جدی نگرفته ایم و مرمتش را به کاردانش نسپردیم، پس در ماه ها و سالهای آینده نباید انتظار روحیه جمعی بالا داشته باشیم.
اتفاق تلخی که بعد از شکست تحقیرآمزی ایران در برابر انگلستان در جامعه رخ داد و واکنش های عجیب اجتماعی به این باخت به خوبی وخامت اوضاع را نشان می دهد.
متاسفانه گروه های مرجع دولت و حاکمیت این رفتار را به کلیدواژه وطن فروشی تحقیر می کنند بدون آنکه توجه کنند این وطن فروشان امروز همان وطن دوستان دیروز هستند که با باخت در برابر آرژانتین در جامعه جهانی قبل به خیابان آمدند و پشت بازیکنان تیم ملی را خالی نکردند.
سوال اساسی این است که بدانیم در این ۴ سال چه اتفاقی افتاده ورق کاملا برگشته و امروز با جامعه ای چند پاره و تکه تکه شده مواجهیم که هر تکه اش در فردیتی ناموزن رها شده است.
به بیانی دیگر اگرچه جمهوری اسلامی سعی کرد در ۴ دهه گذشته جامعه ایرانی را از فردیت گرایی جهان مدرن برحذر دارد و الگوی خود را جایگزین آن کند، اما نتیجه مثل آفتاب روشن است.
این جامعه حالا نه غربی است، نه ایرانی و نه حتی اسلامی به معنای درست و متوقع آن. این جامعه ملغمه ای است از سوالات بی پاسخ و ترک هایی عمیق که حاکمیت به جای مرمت، در حال تعمیق آنهاست.
زیرا آنچنان که گفته شد خبری از متخصصین مرمت های اجتماعی نیست و سالهاست کار به دست مداحان و نظریه پردازان توطئه افتاده است که همه را با یک چوب می رانند.