فرهاد فخرایی / معنا در فرهنگ معین مضموم و مفهوم تعریف شده است. اما در تعریفی جامع تر معنا حلقه اتصال مفهوم با شناخت است و به واسطه معنا، مفهوم به شناخت تبدیل می شود. احمد گل محمدی؛ استادیار دانشگاه علامه طباطبایی؛ مفهوم،معنا،زبان؛ بر اساس تعریف فوق معنا هدفی جز شناخت ندارد. شناخت […]
فرهاد فخرایی /
معنا در فرهنگ معین مضموم و مفهوم تعریف شده است. اما در تعریفی جامع تر معنا حلقه اتصال مفهوم با شناخت است و به واسطه معنا، مفهوم به شناخت تبدیل می شود. احمد گل محمدی؛ استادیار دانشگاه علامه طباطبایی؛ مفهوم،معنا،زبان؛ بر اساس تعریف فوق معنا هدفی جز شناخت ندارد. شناخت خویشتن و شناخت محیط پیرامونی که به واسطه معنا حادث می گردد.اما کدام حوزه در درک معنا به یاری انسان به عنوان سوژه می شتابد؟ قبل از پاسخگویی به این سوال باید به نقش اطلاعات و منابع اطلاعاتی در ارتقا سطح ادراک برای یافتن معنا و به تبع آن ساخت معنا پرداخت. در واقع معنایابی و معناسازی دو فرایند مهم است که درتقابل با ابژه اطلاعاتی، از سوی سوژه روی می دهد.
میل به دانستن همواره با سرشت آدمی عجین و به گواه تاریخ پیوسته دغدغه او بوده است. آنچه تاریخ از اجرای بازیگران خود نقل می کند و ادبیات از رفتار شخصیت های قصه های خود ، اینگونه بر می آید که انسان برای کسب هرگونه اطلاعاتی که او را به سمت دانستگی سوق دهد، اهتمام بسیاری ورزیده است. رجوع به منابع اطلاعاتی متعدد و متنوع، سلیقه سوژه در انتخاب نوع اطلاعات در طی ادوار زمانی مختلف بنا بر پژوهش ها و نتیجه گیری اندیشمندان حوزه علوم ارتباطات تفاوت چشمگیری داشته است. اندیشمندان این حوزه منابع را به مثابه رسانه می دانند که اطلاعات از طریق کانال های رسانه ایی به سوژه یا مخاطب منتقل می شود. مارشال مک لوهان که از او به عنوان فیلسوف رسانه یاد می کنند در تقسیم بندی منابع اطلاعاتی و نحوه ارتباط آن با سوژه به سه دوره اشاره دارد که به کهکشان مک لوهان معروف اند. در این مقاله دو کهکشان او را به اختصار نام می بریم. کهکشان گوتنبرگ؛ آنگونه که از نامش بر می آید رجوع به رسانه چاپی است و کهکشان مارکونی که توجه سوژه را به رسانه های الکترونیکی جلب کرده است. در عصر حاضر صاحبان رسانه های الکترونیک توانسته اند با در نظر گرفتن انواع سلایق و برنامه سازی های متنوع، توجه مخاطبان بسیاری را به این دست رسانه ها معطوف سازند.
جیمز پاتر در کتاب سواد رسانه ایی ضمن تقسیم بندی رسانه ها به دو دسته فردی و جمعی معتقد است؛ صاحبان رسانه ها با در نظر گرفتن عطش دانستگی مخاطبان، شرایطی را بوجود می آورند که مخاطبان همواره در برخورد با پیام های رسانه ایی قرار گیرند. او در ادامه می افزاید که جهت رویارویی خودکار و بدون هوشیاری مخاطب، اطلاعات گزینشی رسانه ها سوار بر مرکب پیام، رهسپار دیدگان مخاطب می شود . او پیام های ارسالی را بر اساس تنوع سلایق مخاطبان به سه دسته پیام های بازرگانی، اخبار و سرگرمی ها تقسیم بندی می کند. پاتر برای تبیین منطق هدف صاحبان رسانه ها؛ پیام های بازرگانی را جهت بازاریابی و حفظ انسجام اقتصادی رسانه ها از یک سو و تقلین اوضاع مساعد اقتصادی جامعه به مخاطب از سوی دیگر، القا احساس کسب آگاهی به مخاطب توسط برنامه های خبری و برانگیختن احساسات خوشایند او در جهت رفع نیازهای روانی با نمایش سرگرمی ها، توانسته الگوی شرطی شدن مخاطبان را در رویارویی با پیام های رسانه ایی و میزان باورپذیری آنان نسبت به اطلاعات ارسالی را در کتاب سواد رسانه ایی خود ترسیم نماید.
آنچه در الگوی پاتر حاثز اهمیت است؛ معنایابی و معناسازی پیام های رسانه ایی توسط مخاطبان است. در این الگو پاتر معتقد است، ذهن مخاطب به شکل خودکار به معنایابی اطلاعات اکتسابی از سوی رسانه ها می پردازد. در واقع ذهن انسان در مواجهه با اطلاعات از این الگوریتم پیروی می کند. پاتر تحقق فرایند معنایابی اطلاعاتی را منطبق بر الگوریتم ذهنی تنها در مواجهه مخاطب با مسائل روشن تایید می کند. به عبارت ساده تر ذهن انسان در مواجهه با اطلاعات، فرایند معنایابی را از میان مسائلی که پیام ها برایش بازگو می کنند، آغاز می کند. اخبار، پیام های بازرگانی و برنامه های سرگرمی غالبا به شکلی طراحی و تولید محتوا می شوند که با ارائه مسائل روشن و گاها تجربه شده در دنیای خارج از رسانه ها که موجب ارتباط مخاطب از طرفی و از طرف دیگر تحقق هدف رسانه ها که همانا شرطی شدن اوست، میسر گردد. اطلاعات ارسالی از سوی رسانه ها برای مخاطبان شرطی شده که فرایند معنایابی را صرفا از اطلاعات رسانه ایی دنبال می کنند در واقع هدف آغازین صاحبان رسانه هاست. فرایند معنایابی پایه فرایند عظیم تری بنام معناسازی از سوی مخاطبان است.
معناسازی در آرای پاتر ساخت دنیایی است که بر پایه معنایابی رسانه ایی شکل می گیرد و مخاطب ساکن آن می شود. معنا در نهایت به وادی مفهوم بنا بر آنچه که در مقدمه گفته شد، کشانده می شود تا شناخت حاصل گردد. شناخت خویشتن و شناختن محیط پیرامون. آنچه در اهداف رسانه ها با دیدگاه های متفاوت به عنوان رسالتی غیر قابل انکار گنجانده شده، تلقین احساس شناخت از سوی مخاطب در دنیایی است که رسانه ها می سازند.
در الگوی پاتر فرایند معنایابی با ارسال اطلاعات تلفیق شده با مسائل روشن و همسو با تجربه های مخاطب از سوی رسانه ها آغاز می شود. سپس فرایند معنا سازی جهت ساخت مفهوم اتفاق می افتد تا او را به شناخت برساند. اما پاتر در فرایند معناسازی معتقد است؛ این فرایند مسئله ایی نیمه روشن است، از آن رو که هر معنای ساخته شده ایی همسان و یک شکل نیست. لذا انواع شناخت، از خویشتن و دنیای پیرامون خویش داریم. انواع شناختی که در دنیای رسانه و با هجوم اطلاعات آن شکل گرفته اند. اطلاعات ما، معنای ما از زندگی، مفهوم هستی و شناخت، همگی بر پایه پیام های رسانه ایی استوار شده اند.