حجتالاسلام سید محمد خاتمی رییس دولت اصلاحات پس از سالها حاشیهگزینی سیاسی، دو روز است که مکان امن و آرام خود را ترک کرد و یکبار در صفحه شخصی خود درخصوص براندازی هشدار داد و نوشت: «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب، ریشه حوادث تلخ، ناشی از سازوکار و شیوه پراشتباه و نادرست حکمرانی […]
حجتالاسلام سید محمد خاتمی رییس دولت اصلاحات پس از سالها حاشیهگزینی سیاسی، دو روز است که مکان امن و آرام خود را ترک کرد و یکبار در صفحه شخصی خود درخصوص براندازی هشدار داد و نوشت: «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب، ریشه حوادث تلخ، ناشی از سازوکار و شیوه پراشتباه و نادرست حکمرانی است و چاره کار شناخت ویژگیهای حکمرانی خوب و تن دادن به آن است و از جمله مهمترین ویژگیهای حکمرانی خوب به رسمیت شناختن حقوق ملت و رعایت آزادیهای اساسی بهخصوص زمینهسازی اعمال حقوق شهروندی است».رییس دولت اصلاحات همچنین در میان جمعی از علاقهمندان به مسائل استان سیستان و بلوچستان حاضر شد و توصیههایی خطاب به آنان داشت، توصیههایی که لازم بود به برخی مدیران و بزرگان جریان سیاسی اصولگرا ارائه گردد و ما در این مقال، چند نکته را درخصوص تغییر رفتار «سید محمد خاتمی» لازم به طرح میدانیم:
نکته اول اینکه در مدیریت گفتهاند «تصمیم بد همان تصمیم خوب است که در زمان خود اتخاذ نشده باشد» و امروز به نظر میرسد زمان عمل به برخی توصیههای سید محمد خاتمی منقضی شده است ضمن اینکه در سخنان و اظهار نظرات خود تلاش دارد «مهندسیشده» سخن بگوید و میانه را بگیرد تا کسی از وی دچار رنجش نشود.نکته دوم اینکه تن دادن به حکمرانی مطلوب که در توصیههای خاتمی بود یکی از آن موارد است که شاید بهتر بود در زمان ریاستجمهوری خود از سال ۷۶ تا ۸۴، انجام میداد و ملاک انتصاب مدیران و جذب نیرو در دستگاه اجرایی آن روز کشور را سرسپردگی سیاسی و جناحی قرار نمیداد و سهمی به تخصص و دانش فرد نیز میداد و «شایستهسالاری» را نه در حزبسالاری که در صلاحیتهای فردی و توانمندیهای مدیریتی میدید، از کارشناسان نظر میخواست تا مبادا محیطزیست و بسیاری دیگر از موضوعات حیاتی در مدیریت کشور را فراموش کند.
نکته بعدی این است که طی سالهای اخیر مشارکت سیاسی شخص «سید محمد خاتمی» و «خاتمیچیها» به صفر رسیده بود و وی تنها در برخی اعیاد و بهمناسبت برخی درگذشتها، با خط زیبای خود پیام تسلیتی میداد و میرفت تا در زیست روشنفکرانه خود، فراموش شود و هر فعال سیاسی یا هر رییس حزبی به چنین رفتاری تن دهد، بهویژه در دوران جدید به مرور زمان از حافظه طرفداران خود، حذف میشود و تصور ما این است که خاتمی و قاطبه اصلاحطلبان که در زمان مدیریت و حضور خود بر کرسی، هیچ یادشان از مردم نمیآمد جز لقلقه زبان، امروز در جامعه وزنی ندارند و «مرجع» به شمار نمیآیند و سرمایه اجتماعی ناچیزی دارند و مصاحبه آنان با فلان رسانه یا شرکت در فلان برنامه، باورهای سیاسی جامعه را تغییر نمیدهد. نکته بعدی اینکه در جریان اعتراضات اخیر نیز بارها نوشتیم که ما نیز مانند هر انسان عاقلی با «آشوب و براندازی»، «جنگ و درگیری» و «اغتشاش و آسیب زدن به سرمایههای عمومی یا شخصی» مخالف هستیم و تردیدی نداریم این روشها، موثر و کارآمد نیستند اما افکار عمومی یا همین معترضان حق دارند از خاتمی و سایر بزرگان جریان فکری اصلاحطلب، بپرسند
تا امروز کجا بودید؟
آیا شهروندانی که اعتراض دارند اعم از معلمان و بازنشستگان تا کارکنان فلان دستگاه دولتی یا کارگران بخش خصوصی، حق ندارند نگران باشند که مبادا برخی چون سید محمد خاتمی، برابر یک طرح وارد ماجرا شدند تا رهبری و کنترل این اعتراضات را در دست بگیرند و با جلب اعتماد مردم، در یک انتخابات دیگر مجدد وارد کرسی قدرت در مجلس یا دولت شوند ؟آیا کنشگران سیاسی و فعالان رسانه چون ما که طی سالهای اخیر بارها سراغ برخی رجال شاخص اصلاحطلب در برخی استانها رفتیم و برای مصاحبه وقت خواستیم و پاسخگو نبودند، حق ندارند به «خمیازههای سیاسی خاتمی» بدگمان باشند؟
ما هم با سید محمد خاتمی درخصوص ضرورت تغییر برخی رویههای غلط در این اعتراضات از هر دو طرف -هم مردم و هم مأموران-، موافق هستیم و به ادامه این رویه نقد داریم و آن را مخرّب میدانیم اما توقع داشتیم «رییس دولت اصلاحات» به افکار عمومی توضیح دهد در زمانیکه خود و دوستانش بر مصادر تصمیمگیری تکیه داشتند، چه خدمت بزرگی در زمینه حکمرانی مطلوب انجام دادند و چرا در همه این سالها ساکت بودند و با چه انگیزهای سکوت چند ساله خود را شکستند و چه تضمینی وجود دارد با آمدن دوباره آنان به فضای سیاسی، اوضاع بهتر شود و اساساً این چه منطقی است که برخی از سیاسیون ما دارند و حتی زمانی که دریافتند کارآمدی و کارآیی ندارند، خود را بازنشسته نمیکنند و برای همیشه ساکت نمیشوند ؟ به باور ما اصلاحات با رویکرد و نگرشی که خاتمی و یارانش داشتند، تنها یک خروجی ارزشمند داشت و آن تنظیم مناسبات مالی بسیاری از مدیران اصلاحطلب بود که به برکت این تنظیمات، امروز هیچ کدام از مدیران ارشد دولت اصلاحات هم در پایتخت و هم در استانها، مشکل مالی ندارند و درد و رنج مردم عادی را درک نمیکنند و یکی از دلایل روزه سکوت آنان در این سالها، همین بود که درد و رنج مردم را درک نمیکردند و در زندگی لوکس خود، خوش بودند.اگر جریان فکری اصولگرا که دولت و مجلس و قوه قضاییه و نهادهای اصلی قدرت را در دست دارد، بر این باور است که طرفداران مردمی بسیاری دارد و به تعبیر سید ابراهیم رییسی، «رییس یک دولت مردمی» است، باید از سرنوشت خاتمی و دار و دسته اصلاحات تجربه و درس بگیرد و درک کند امروزِ این افراد، ممکن است فردایِ اصولگرایان باشد و لازم است در ذهن خود فرو کنند روزی که مردم از آنان عبور کردند، هرگز به آنان باز نمیگردند همانطوریکه امروز اگر خاتمی و دوستانش، در حمایت از اعتراضات، روزانه بیانیه بدهند نیز عزت و اعتبار دو دهه قبل خود را در میان مردم، باز نخواهند یافت و افکار عمومی راه خود را برای همیشه از آنان جدا کرده است.نکته آخر اینکه در فیلم کارتونی «رابین هود»، زمانی که «داروغه ناتینگهام» به کلیسا رفت تا مالیات ظالمانه خود را طلب کند، با توصیههای اخلاقی کشیش مواجه شد و به کشیش گفت: «موعظه نکن پدر! امروز که یکشنبه نیست» و حدس میزنیم پاسخ افکار عمومی به «سید محمد خاتمی» چیزی شبیه به همین جمله باشد.