ناتوان در حفظ نماد ایران
ناتوان در حفظ نماد ایران
در نمادپردازی حیوانات برای اسامی کشورها، معمولا حیواناتی به آن سرزمین اطلاق می‌شوند که دارای بیشترین قرابت معنوی و مادی برای آن کشور باشند یا حتی شکل نقشه کشور و یک واقعه تاریخی، عنوان یک حیوان خاص را در کنار آن سرزمین به ذهن متبادر کند. با توجه به این تعریف کوتاه، اینکه یوزپلنگ نماد کشور ایران است، بیشتر شبیه یک شوخی شده‌است.

یوزپلنگ که تا نیم‌قرن پیش در چند کشور بزرگ و در گستره وسیعی از خاورمیانه، آسیای میانه و هند زندگی می‌کرد، امروز فقط در ایران یافت می‌شود. در ایران نیز تا چند دهه گذشته چندین زیستگاه حیات‌وحش محل زندگی یوز ایرانی بود اما امروز تنها در یک زیستگاه دیده می‌شود. یوزپلنگ به‌دلیل اینکه تنها در ایران یافت می‌شود، یوز ایرانی لقب گرفته و نماد کشور ماست اما نکته اعجاب‌انگیز آن‌جاست که این حیوان درحال انقراض است و کارشناسان محیط‌زیست اذعان دارند فرصت باقی‌مانده برای احیای نسل این جانور تنها پنج سال است.
آمارها هیچوقت در ایران عینیات را اثبات نکرده‌اند و اصلا اساس اختلال آمارسازی همین است که می‌توان در این کشور به‌راحتی آمار ساخت. درخصوص یوزپلنگ ایرانی نیز مثلا دوسال پیش عنوان می‌شد که ۱۲ قلاده از آن باقی مانده و امروز ۳۰ قلاده شناسایی شده‌است. این درحالی است که اگر در این مدت توانسته بودیم ۱۸ یوزپلنگ سالم را از طریق روش‌های مصنوعی تکثیر و باروری متولد کنیم، نیازی به تنظیم متن پیش‌رو احساس نمی‌شد. همگان به‌خاطر داریم که سرنوشت فرزندان ایران، معروف‌ترین آن‌ها پیروز، چگونه بود و به چه شکل تبدیل به یکی از خاطرات تلخ جامعه ایران شد. اما آنچه تقریبا همه بر آن اتفاق نظر دارند این است که تعداد یوزهای بالغ باقی‌مانده، کمتر از انگشتان دو دست است و اصلا متصور بودن بازه زمانی پنج‌ساله برای احیای نسل این حیوان، نوعی خوش‌خیالی هم هست.
نگاهی به عمده‌ترین دلیل آسیب به یوزهای ایرانی، عمق فاجعه را بیشتر اثبات خواهد کرد. مشکل بیشتر مربوط به محل نگهداری این حیوان است. زیستگاه طبیعی این حیوان امروز به تنها یک زیستگاه تقلیل پیدا کرده و آن هم حوالی سمنان و شاهرود است. بسیار جای تاسف است که چندین قلاده یوز بر اثر تصادف با وسایل نقلیه جان باخته‌اند. منطقه‌ای که یوزها در آن زندگی می‌کنند، به قدری غیر حفاظت‌شده است که عبورومرور آن‌ها در جاده‌ حادثه‌آفرین می‌شود. علت عدم رسیدگی به جاده‌های این ناحیه، کمبود بودجه عنوان شده‌است. آنچه درخصوص ایمن‌سازی جاده‌ها برای حفاظت از یوزها و البته مسافران جاده به ذهن متبادر می‌شود، نه که ارزان باشد اما به‌نظر نمی‌رسد که هنگفت و کمرشکن باشد تا جایی که چند دهه است معطل مانده است.
حدود سال ۹۴، مطالعه‌ی ایمن‌سازی زیست یوزها به سفارش پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی توسط «دکتر علیرضا محمدی» آغاز شد. نتیجه این مطالعه تعیین محدوده‌ای به مساحت حدود ۲۰ کیلومتر از دهانه الحاک تا روستای عباس‌آباد دارای اولویت بالا برای فنس‌کشی بود. ردیف بودجه‌ای که برای این مهم اختصاص داده شد، تا سه سال معطل ماند و پرداخت نشد. در سال ۹۷، «عیسی کلانتری»، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست وقت، بخشی از این اعتبار را اختصاص داد و سه کیلومتر از این ۲۰ کیلومتر فنس‌کشی شد. از آن زمان تاکنون پروژه مجددا مسکوت مانده‌است. همچنین باتوجه به اینکه هیچ پایش سیستماتیک و منظمی انجام نشده، حصول نتیجه از فنس‌کشی هم تضمین‌شده نیست.
این عدم حفاظت از سکونتگاه یوزها، علاوه بر تصادفات جاده‌ای، خطرات دیگری هم به‌دنبال داشته‌است. «علیرضا شهرداری‌پناه»، تیمارگر پیروز و فعال محیط‌زیست  در گفت‌وگو با همشهری آنلاین در این خصوص گفته‌است: «وجود دام و دامدار، چوپان، سگ‌های گله و دام‌های بزرگ مثل شتر در زیستگاه‌های یوزپلنگ آسیایی، بزرگ‌ترین مشکلات و موانع حفاظت از این گونه ارزشمند حیات‌وحش از خطر انقراض است. منابع بسیار اندک آب موجود در زیستگاه‌ها توسط دام‌های دیگر استفاده شده‌است؛ دام‌ها بیماری‌ها را به یوزپلنگ‌ها انتقال داده‌اند؛ سگ‌های گله تعداد زیادی از یوزها را دریده‌اند و برخی چوپان‌ها و دامداران تعداد زیادی از یوزپلنگ‌ها را از بین برده‌اند. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که همه این مشکلات به‌عنوان مهم‌ترین عوامل انقراض یوزپلنگ آسیایی در ایران هنوز باپرجاست. یعنی هنوز دام و دامدار، چوپان و سگ گله و جاده‌ای که چندین یوز را تلف کرده‌است، وجود دارند و همچنان مهم‌ترین عوامل کاهش جمعیت یوزها به حساب می‌آیند.»

  • نویسنده : سایه برین/ دبیر سرویس فرهنگ و اجتماعی