نقد «جمله» درباره «مسخره‌باز»؛وقتی همه خوابیم
نقد «جمله» درباره «مسخره‌باز»؛وقتی همه خوابیم

هومن حکیمی «مسخره‌باز» را در وضعیت مناسبی تماشا نکردم. سالن سینما چندتا ستون لازم اما بدقواره داشت که مماس با صندلی من بود و گردنم را ناچار می‌کرد که خودش را با آن منطبق کند! یک خانم چاقی هم کنارم نشسته بود که چیزی از سینما سر درنمی‌آورد و مدام توسط بغل دستی‌اش تفهیم می‌شد […]

هومن حکیمی

«مسخره‌باز» را در وضعیت مناسبی تماشا نکردم. سالن سینما چندتا ستون لازم اما بدقواره داشت که مماس با صندلی من بود و گردنم را ناچار می‌کرد که خودش را با آن منطبق کند! یک خانم چاقی هم کنارم نشسته بود که چیزی از سینما سر درنمی‌آورد و مدام توسط بغل دستی‌اش تفهیم می‌شد که «اینی که داره نشون میده، اونی نیست که نشون داده میشه…» و از این جور لاطائلات! خانم چاق، حرف زدن را جزو بدیهیات سینما می‌دانست و می‌داند و بغل‌دستی‌اش در این بمباران وحشیانه فرهنگی، خیلی مقصر بود و است. معضل تماشاگر کم‌شعوری که هنوز نمی‌فهمد وسط پخش فیلم، نباید با بغل‌دستی‌اش بلند حرف بزند یا نباید از گوشی لعنتی تلفن همراه ۱
دنیای پر از موی «مسخره‌باز» با آن همه ارجاعات به فیلم‌های معروف دنیا و سوررئالیسم پیدایش، نه باید ما را مرعوب کند و نه باید باعث شود که آن را نفی کنیم. فیلم، آشکارا دارد جنسی از سینما را به ما ارائه می‌کند که در عین آنکه بسیار تئاتری است، «کات» و «کلوزآپ» و «دوربین‌کشی» و… را هم به درستی اجرا می‌کند…
۲
چرا خیلی‌ها که از فرم و محتوای «مسخره‌باز» چیزی سر درنیاورده‌اند و اصولا جزو مخاطبان عام سینمای ایران به حساب می‌آیند، با این فیلم ارتباط خوبی برقرار کرده‌اند؟ و چرا بعضی از مخاطبان خاص سینما که یا از سر علاقه یا به خاطر مچ‌گیری، به دنبال فرم‌ها و محتواها و تکنیک‌ها می‌گردند، با این فیلم تا حدی فرم‌زده، ارتباط برقرار نکرده‌اند؟
به نظرم پاسخ به این دو سوال، تا حد زیادی می‌تواند «مسخره‌باز» را تعریف کند…
۳
مهم‌ترین ویژگی فیلم «همایون غنی‌زاده»، ریتم درست فیلمنامه است که علی‌رغم حدود ۱۰۰ دقیقه سکونت در یک لوکیشن ثابت و ساخت دنیایی که رئال نیست، تماشاگر را خسته نمی‌کند. این احتمالا برگرفته از آشنایی حرفه‌ای‌اش با نمایشنامه‌نویسی‌ست که فیلمنامه‌اش را پرجزییات اما با لحن و شتابی درست درآورده است. از طرف دیگر، انتخاب بازیگران و نقش‌آفرینی بسیار خوبشان که نشان‌دهنده درک درست آنها از فیلمنامه و هدایت خوب کارگردان است، این امکان را به تماشاگر می‌دهد که لذت ببرد و همین لذت بردن، آنچه که «مسخره‌باز» به طور تقریبا «ثقیل» می‌خواهد مطرح کند (امیدوارم کسی نگوید که غنی‌زاده نخواسته کمی هم خودنمایی کند) را برای تماشاگر عام، دوست‌داشتنی جلوه می‌دهد…
۴
فیلم اما زیاده‌روی‌های «زیادی» دارد. گاهی بیش از حد درگیر فرم می‌شود و خلأهای محتوایی‌اش را با زیاده‌روی در کلوزآپ‌ها و در ارجاعات به فیلم‌های محبوب کارگردان و سینمادوستان پر می‌کند. در این میان، دلش هم می‌خواهد این تفاوتی که در خود اثر مشخص است را گاهی اگزجره نشان مخاطب خاص بدهد و همین اغراق در نشان دادن اینکه «من دارم یک کار متفاوت نشانتان می‌دهم» به «مسخره‌باز» آسیب می‌زند. ارجاع آخری به «ماتریکس»، اگرچه باشکوه اجرا می‌شود و موسیقی به خوبی قدرتش را نشان می‌دهد و تماشاگر را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد اما شکی ندارم که سرشار از زیاده‌روی‌ست…
۵
«مسخره‌باز» قرار نیست یک «آرایشگاه زیبای»ی مدرن باشد اما ناخواسته یا شاید هم خواسته (البته بعید می‌دانم همایون غنی‌زاده چنین قصدی داشته) چنین فضایی را ایجاد می‌کند (منظورم مطلقا در فرم نیست) و ماهیتی دهه شصتی بر تن می‌کند که هم دور از تاریخ ماجرای فیلم و هم دور از زمانه تماشاگر امروز می‌ایستد. این فاصله، نه براساس تکنیک بلکه از خلأیی شکل می‌گیرد که حتی فیلمنامه خوش‌ریتم فیلم هم نمی‌تواند آن را پر کند. حفره‌های محتوایی البته با کارگردانی استاندارد و بازی‌های خوب و شلوغ‌کاری‌های هوشمندانه کمی پوشیده می‌شوند اما کلیت یک اثر سینمایی، وابستگی تمام و کمالی به فیلمنامه‌ای بی یا کم اشتباه دارد که «مسخره‌باز» ندارد…
۶
«مسخره‌باز» اما الکن نیست. جذابیت دارد و باز تاکید می‌کنم که خوش‌ریتم و خوش‌ساخت است و منطبق با سلیقه و شناخت کارگردانش که تئاتر را درک کرده و اینجا دارد امتحانی تلفیقی می‌کند که برای قدم اول، نمره خوبی هم می‌گیرد. فیلم یک اتفاق تقریبا نو در سینمای مضمون‌زده ماست که می‌تواند لحظه‌های خوشی را هم برای تماشاگر خسته از تکرار رقم بزند…
۷
برای تماشاگری که نمی‌فهمد، سالن قدیمی و پرده و صدای معیوب با سالن تر و تمیز و صدای دالبی فرقی نمی‌کند. او در هر حال عادت کرده که سالن سینما را اتاق شخصی‌اش بپندارد و موقع تماشای فیلم، هر کاری که دلش می‌خواهد انجام بدهد و به شعور دیگران توهین کند. این یعنی مسخره‌بازی؛ فرقی هم نمی‌کند «مسخره‌باز» باشد یا «همفری بوگارت» واقعی، یا حتی «وقتی همه خوابیم».ش استفاده کند، درست به اندازه مشکل‌های مختلف سینمای ایران مهم‌اند اما برسم به «مسخره‌باز»… .