پایتخت انرژی ایران  غرق در مشکلات
پایتخت انرژی ایران  غرق در مشکلات

    شهلا منصوریه- دبیر گروه اجتماعی/ عسلویه؛ پایتخت انرژی ایران؛ اسمی پرطمطراق و دهان پرکن که حتی اگر گذرمان به آن منطقه نیفتاده باشد، زیاد شنیده‌ایم. دیار آفتاب سوزان با آلودگی فراوان، دریایی از نفت با درآمدهای زیاد؛ سرزمینی غنی اما بری از عدالت! شهری دلمرده که کمترین فضای سبز را دارد. روح بومیان […]

 

 

شهلا منصوریه-
دبیر گروه اجتماعی/

عسلویه؛ پایتخت انرژی ایران؛ اسمی پرطمطراق و دهان پرکن که حتی اگر گذرمان به آن منطقه نیفتاده باشد، زیاد شنیده‌ایم. دیار آفتاب سوزان با آلودگی فراوان، دریایی از نفت با درآمدهای زیاد؛ سرزمینی غنی اما بری از عدالت! شهری دلمرده که کمترین فضای سبز را دارد. روح بومیان و کارگرانش خسته و بی‌‌‌‌انگیزه است. منطقه‌ای در جنوبی‌ترین نقطه کشور که میعانات گازی‌اش به عنوان بخشی از صادرات غیرنفتی در سبد درآمدهای کشور قرار می‌گیرد تا گرمابخش، بخشی از این آب و خاک در روزهای سرد و زمهریر زمستان باشد؛ اما خود در پس آلودگی‌های آب، خاک و آسمان رنگ مي‌بازد! با این وجود مسئولان و نمایندگان دولت از تاثیر این آلودگی‌ها بر سلامتی اهالی عسلویه چیزی نمی‌گویند و شعارها و فیگورهای رسانه‌ای آنان بیش از اینکه به واقعیت نزدیک باشد، شباهت زیادی به یک شو و نمایش سرگرم‌کننده دارد.

زنی با دو کودک خردسالش کنار یک آبمیوه‌ فروشی روی زمین نشسته است؛ با لباس‌های مندرس اما محلی. دختری که بزرگ‌تر است، با شال قرمز و طلایی‌ای که چهره کثیفش را احاطه کرده، راه‌مان را سد می‌کند. چشمانش، اما رد معصومیت او را برملا می‌کنند. لبخند تلخی می‌زند و دستش را به سوی‌مان دراز می‌کند «برایم بستنی بخر». همراهم به داخل آبمیوه ‌فروشی می‌رود. در همین حین مرد جوانی از کنارمان رد می‌شود و به خنده چیزی می‌گوید. پیرمردی هم عصا به دست نزدیک ما می‌شود. دست چروکیده‌اش را به سوی ما دراز می‌کند، می‌گوید: «گرسنه‌ام، چیزی نخورده‌ام.» همراهم با یک بستنی برمی‌گردد.
دور می‌شویم. احساس می‌کنم خیابان‌های این شهر صنعتی، فرق چندانی با خیابان‌های تهران ندارد. مغازه‌ها را از نظر می‌گذرانم، اجناس داخلی و خارجی، از پوشاک تا تنقلات متنوع؛ لوازم خانگی هم مشتریان خاص خود را دارد. اندک مشتریانی در حال خرید و عده بیشتری هم در حال پرسه زدن. قیمت‌ها بالاست و فرق چندانی با قیمت‌های پایتخت ندارند. سرم را می‌چرخانم دخترک را می‌بینم که سرچهارراه دست به دامان فرد دیگری شده، صدایش را می‌شنوم؛ «برای خواهرم چیزی بخر.» و کمی آن طرف‌تر، آن مرد هم!
همین صحنه‌ها کافی است تا دیدگاهم نسبت به سوژه تغییر کند. مشکلات و معضلات اجتماعی که در بطن پایتخت انرژی سایه انداخته، زندگی شهروندانی را به نمایش می‌گذارد که در عین غنی بودن، فقیرند.
یک فعال اجتماعی، انبوه کارگران غیر بومی، شرایط زندگی هزاران نیروی کار، عدم تناسب جمعیت، نبود امکانات فرهنگی و تفریحی برای یک زندگی استاندارد را بستری برای بروز و بسط آسیب‌های اجتماعی (خودکشی، فقر، فحشا، دزدی، کمرنگ شدن فرهنگ و مذهب) عنوان می‌کند. مسائلی که اگر چاره واقعی و کاربردی برای آن اندیشیده نشود به معضل بزرگی تبدیل می‌شود. به گفته این کارشناس، بزرگترین معضل این شهر صنعتی؛ وجود مهمانان ناخوانده‌ای است که دنیای‌شان با دنیای مردم بومی زمین تا آسمان فرق می‌کند.

کارگران با سختی مشغول کار هستند
ساعت ۷ صبح اوایل زمستان است. زمستانی شبیه بهار که حتی در یک پیاده‌روی معمولی با لباس‌های تابستانی و خنکی هم گرممان می‌شود. به تابستان و گرمایش فکر می‌کنم به روزهایی که در این شهر صنعتی آتش از آسمان می‌بارد و دست کمی از جهنم نمی‌تواند داشته باشد.
همزمان همراه می‌شوم با مهندسانی که برای صرف صبحانه به رستوران می‌روند. یکی از آنها می‌گوید که اهل شیراز است و به دور از خانواده، برای کار به عسلویه آمده. روزها در یکی از پتروشیمی‌ها کار و شب‌ها را در این اقامتگاه سپری می‌کند. تا حدودی از کارش راضی است اما وقتی می‌پرسم، چرا بدون خانواده‌اش اینجا زندگی می‌کند، می‌گوید هزینه‌های زندگی در عسلویه مثل شیراز و تهران بالاست. قیمت مسکن در این منطقه با تهران برابری می‌کند و نمی‌تواند خانه‌ای برای خانوده‌اش تهیه کند.
تمام رنج و سختی دوری از خانواده را به جان خریده تا ماهی یک یا دوبار به شیراز برود. به گفته خودش چندهفته‌ای است که همسر و فرزندانش را ندیده تنها به این دلیل که هزینه رفت ‌و‌ آمد بسیار بالاست و امکانپذیر نیست که هر دو هفته، یکبار بتواند به دیدار خانواده‌اش برود. مهندس دیگری که همراهش است می‌گوید: عسلویه مکان مناسبی برای زندگی نیست. نه تنها از امکانات تفریحی و فرهنگی برخوردار نیست، بلکه امکانات بهداشتی و درمانی مناسبی هم ندارد که در صورت بروز بیماری برای معالجه آن اقدام اساسی انجام داد.
به گفته سمیعی، هوای گرم و کار زیاد با بوی گاز کارگران را بیمار می‌‌کند. افراد زیادی هستند که از بیماری تنفسی رنج می‌‌برند اما خودشان از مشکل تنفسی خبر ندارند. وقتی آزمایش می‌‌دهند تازه می‌‌فهمند چه خبر است، آنوقت است که برای درمان باید به شهر دیگری بروند.
این موضوع را کارشناس آسیب‌های اجتماعی هم تایید می‌کند. مهدی احمدی به «جمله» می‌گوید که بسیاری از مردم، بخصوص کودکان از لحاظ بیماری تنفسی مشکل دارند. به گونه‌ای بسیاری از برهم خوردن خواب‌های شبانه شکایت می‌کنند. موضوعی که چندی پیش شکرالله فرخی مسئول دبیرخانه پایش آلودگی صنایع نفت، گاز و انرژی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر به آن اشاره کرده و از وجود فلزات سنگین در ادرار دانش‌آموزان ابتدایی عسلویه خبر داده بود. احمدی ادامه می‌دهد: در این بررسی‌ها مشخص شد که شیوع آسم در دانش‌آموزان عسلویه بسیار بالاتر از شیوع آسم در خاورمیانه و حتی بوشهر است. همچنین آلرژی، سرطان، سقط جنین، تولد کودکان ناقص‌الخلقه افزایش پیدا کرده که پزشکان دلیل آن را استرس و ناراحتی اعلام می‌کنند.

اثرات منفی جبران ناپذیر بر سلامت انسان و اکوسیستم
یک پژوهشگر محیط‌زیست نیز با تایید این مطلب به «جمله» می گوید: براساس مطالعه‌ای که توسط هشت نفر از متخصصان هشت مرکز تحقیقاتی زیست فناوری دریایی، ایمونولوزی و آلرژی، پوکی استخوان، علوم بالینی غدد درون‌ریز، مهندسی بهداشت محیط، آمار زیستی و محیط زیست در خصوص آلودگی‌های زیست محیطی ناشی از صنایع گاز و پتروشیمی و اثرات آن بر سلامت ساکنین منطقه عسلویه، انجام شد، نتایج این مطالعه از نظر اثبات انتشار ذرات معلق با قطر آیرودینامیکی ۵/۲ میکرون و کمتر از آن تا ۱۰ میکرون در هوا و همچنین انتشار ذرات سنگین و آلاینده‌های خطرناک در هوا مانند هیدروکربن‌های اروماتیک چند حلقه‌ایی، بنزن، هگزان، تولوئن، گزیلن، پروپیلن، نیکل، سرب، کادمیوم از صنایع گاز و پتروشیمی عسلویه قابل توجه است.
به گفته یوسف علی حسین‌زاده، هر کدام از اینها به تنهایی می‌توانند اثرات سوءجبران‌ناپذیری بر سلامت انسان و اکوسیستم داشته باشد. حالا هر موجود زنده بیش از یکی از این مواد را استنشاق کرده باشد، طبیعی است که صدمات بیشتری را متحمل شده و نهایتا از بین خواهد رفت. بر اساس همین تحقیق آلاینده‌های خطرناکی نظیر فلزات سنگین و هیدروکربن‌های آروماتیک چند حلقه‌ای در رسوبات ساحلی منطقه پارس جنوبی ردیابی شده که این هم حکایت از آلودگی فاضلاب خروجی آنهاست.

بروز آسیب‌های اجتماعی
عدم تناسب جمعیتی یکی از مسائل حادی است که نگرانی فعالان حوزه زنان را درپی داشته است. طبق آخرین آمار سرشماری سال ۹۵، در منطقه عسلویه، ۷۳ هزارو ۹۵۸، زندگی می‌کنند، اما کارشناسان مسائل اجتماعی معتقدند که تقریبا در قبال یک زن، هشت مرد وجود دارد و این تركيب نامانوس جمعيتي موجب نگرانی برخی فعالان اجتماعي در منطقه شده است. به گفته آنان وجود مهاجرانی که در شهرهای بزرگ زندگی کرده‌اند و با مفاهیمی چون ازدواج سفید و فحشا آشنایی دارند، خانواده‌هاي زيادي را به مرز فروپاشي رسانده است. کارشناس اجتماعی می‌افزاید: حضور این حجم از کارگران و مهندسان موجب مشکلات و آسیب‌های زیادی برای زنان است، به طوری که تردد یک خانم در روز به سختی امکانپذیر است. به همین جهت بسیاری از بومیان این منطقه که توانایی مالی دارند، ترجیح می‌دهند در شهری مثل شیراز زندگی کنند که هم امنیت بالاتری دارد و هم از آسیب‌های اجتماعی و سلامتی دور می‌شوند.
احمدی می‌گوید: بسیاری از شهروندان و بومیان عسلویه دلشان از نبود کار در منطقه خون است. عسلویه یکی از بزرگترین شهرهای صنعتی جهان است اما برای بومیان منطقه شغل مناسبی وجود ندارد. یا باید تن به کارگری دهند یا به دنبال کار در دوبی و قطر آواره شوند. ماهیگیری هم دیگر کفاف زندگی در عسلویه را نمی‌دهد. از زمانی که شرکت‌‌های پتروشیمی پایشان به اینجا باز شده گرانی هم در شهر بیداد می‌‌کند. علاوه بر اینها، اعتیاد اصلی‌ترین دامی است که برای کارگران به ویژه جوانان پهن شده است.
به گفته این کارشناس، نبود امکانات و اماکن تفریحی و سرگرمی؛ نبود سینما، کتابخانه، نمایشگاه و دوری از خانواده، محیط را برای گرایش به مصرف مخدر و مشروبات الکلی فراهم کرده است. او می‌افزاید: روانشناسان معتقدند که آلودگی هوا و دمای محیط موجب تغییرات هورمونی شده است. اما چرا برای این موضوع مهم، چاره‌ای اندیشیده نشده است.

نبود مراکز تفریحی
وجود سواحل بکر و بی‌نظیر روستاهای اطراف کنگان در گذشته؛ افراد زیادی را آخر هفته‌ها به این منطقه می‌کشاند. سواحلی که امروزه برای رسیدن به آن باید از ساخت و سازهای بی‌روح و خشن عبور کرد که دیگر آن جذابیت سابق را ندارند. احمدی با آهی که نشان از حسرت گذشته نه چندان دور دارد، اینها را می‌گوید و ادامه می‌دهد: سواحل مناطق قلعه میان، تنگ اختر و تنبک، بسیار زیبا و بی‌نظیر بود. سنگ‌های صیقل‌خورده کنار ساحل که هوش هر بیننده‌ای را می‌ربود با ورود صنعت و ساخت و سازهای بی‌روح، جذابیت را از این مناطق ربوده است. آن همه زیبایی فدای صنایعی شدند که طبق قانون، جزو اراضی ملی محسوب می‌شوند و نباید مختص یک نهاد خاص باشند.
او با گله‌مندی می‌گوید که اگر صنعت از الزامات جامعه امروزی است، چرا برای توسعه باید به تخریب طبیعت دامن زد. درختان انجیر معابد به تدریج از بین رفتند و اکنون تعداد آنها به انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. محیط زیست به دنبال شناسایی این درختان است تا دورشان را حصارکشی و محفوظ کند.

فروپاشی خرده‌فرهنگ‌ها و معماری
او به نقل قول از مادربزرگش به افسانه‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید: در گذشته دختر زیبا و متدینی در کنگان وجود داشت که حاکم شهر خواهان به دست آوردن او می‌شود. دختر فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد. حاکم شهر دستور می‌دهد که او را بیابند. سپاهی به دنبال او راهی می‌شود و در میان راه او را محاصره می‌کنند، در همین حین به اذن خداوند، دختر غیب می‌شود و در آن مکان چشمه‌ای می‌جوشد. هرچند این ماجرا به یک افسانه شباهت دارد، اما برای بومیان و اهالی دارای قداست خاصی است و از آن به عنوان یک فرهنگ و سنت خود یاد می‌کنند. به تدریج و با گسترش صنعت و تخریب تپه‌های اطراف، این محوطه به پارک و آن چشمه به یک استخر تبدیل شد. به عبارتی مسئولین مربوطه با دریافت حق‌آلایندگی و فضاسازی‌های بی‌هویت، موجب فروپاشی و از بین رفتن فرهنگ و سنت مردم منطقه شدند.
او ادامه می‌دهد: ساختمان‌های اداری، دهداری و بهداری در عسلویه و نخل تقی، بدون توجه به بافت روستا، مدرن‌سازی و امروزی شده است. این موارد به مرور زمان موجب دوری مردم از فرهنگ، سنت و معماری اصیل خود می‌شود. مواردی که جزو جذابیت‌های گردشگری و توریستی منطقه به شمار می‌آید و موجب جذب گردشگر از کشورهای حوزه خلیج فارس می‌شود که از نظر فرهنگ و زبان قرابت و نزدیکی بسیاری مردم این منطقه دارند.

آلودگی‌های آب، خاک و گیاهان
عسلویه جمعیتی حدود ۶۵ هزار نفر دارد؛ جمعیتی که اکنون با آلودگی و مشکلات ناشی از آن کنار آمده است. اما موجودات زنده و دریایی توان کنار آمدن با این مشکلات را ندارند. اهالی می‌گویند ماهیگیری دیگر کفاف زندگی آنها را نمی‌دهد. کارشناس محیط زیست می‌گوید: مطالعاتی روی آبزیان دریایی نظیر صدف‌ها انجام شده که حاکی از غظت بسیار بالای فلزات سنگین کادمیوم، سرب، آرسنیک، قلع، نقره، آنتیموان، مولیبدن و استرنسیوم بوده است. حسین‌زاده می‌افزاید: بررسی متعدد دیگر ثابت کرده‌اند سطح بسیار بالای غلظت فلزات سنگین در درختان منطقه عسلویه در مقایسه با مناطق غیرآلوده وجود دارد. اما موضوعات دیگری هم در این مقوله جای دارند، ازجمله آلودگی خاک، کاهش پوشش گیاهی، متواری شدن پرندگان مهاجر و صید گونه‌های جانوری.
از سوی دیگر مدیریت اصولی بر پسماندهای صنعتی صورت نمی‌گیرد. این کارشناس محیط زیست ادامه می‌دهد: آلودگی‌ای که از طریق پساب‌ها وارد اعماق دریا می‌شود، موجب کاهش و تنوع گونه‌های آبزی شده است. بسیاری از شرکت‌ها، پساب‌های خود را از طریق لوله‌ها از زیر زمین به وسط دریا هدایت می‌کنند. کارشناسان محیط زیست که برای بازدید می‌روند از کاشت لوله‌ها در زیرزمین بی‌خبر هستند. ماهیگیران و غواصانی که به وسط دریا می‌روند با کف‌های آلوده از نفت و روغن مواجه می‌شوند و آن را گزارش می‌دهند.

عدم رعایت مطالعات زیست محیطی
مدیرکل محیط زیست بوشهر در این خصوص می‌گوید: بسیاری از استانداردهای زیست محیطی در پالایشگاه‌ها به دلیل آنکه در مرحله استقرار ارزیابی و مطالعات زیست محیطی نداشتند، رعایت نشده است. امروزه پالایشگاه‌های عسلویه برای بازیافت گوگرد و تصفیه پساب مشکل دارند به همین دلیل محیط زیست منطقه مجبور شده است که علیه هشت پالایشگاه به دلیل وجود انبارهای روباز گوگرد شکایت کند.
به گفته فرهاد قلی‌نژاد، راهکار جمع‌آوری این انبارها نیز احداث انبارهای مکانیزه است. از سوی دیگر برخی پالایشگاه‌های گازی تصفیه‌خانه پساب ندارند و تصفیه‌خانه‌های برخی دیگر نیز ناقص است و نمی‌تواند استانداردهای تخلیه به خلیج فارس را رعایت کند. به همین دلیل از سال گذشته مشاوری در زمینه احداث تصفیه‌خانه برای پالایشگاه‌های گازی از کشور انگلستان به ایران آمده و طرح احداث این تصفیه‌خانه نهایی شده است. پیش‌بینی می‌شود که حدود ۹۰ میلیون دلار برای احداث تصفیه‌خانه پالایشگاه‌های گازی نیاز داشته باشیم.
این در حالی است که پتروشیمی مبین که جزو صنایع سبز کشور به حساب می‌آید، وظیفه دریافت پساب پتروشیمی‌‌های فاز یک را دارد. پتروشیمی‌های فاز دو بدون تصفیه‌خانه هستند که به گفته زیارتی، رئیس محیط زیست منطقه ویژه اقتصادی – انرژی پارس جنوبی، تصفیه‌‌خانه‌‌ای در پتروشیمی دماوند با هزینه‌ای حدود ۶۵ میلیون دلار در حال احداث است که در ۱۸ماه آینده به بهره‌برداری می‌رسد.

نکته پایانی
کارشناسان اجتماعی معتقدند که وجود مهاجران مختلف از شهرها و کشورهای مختلف تاثیر زیادی بر معضلات اجتماعی و مسائل فرهنگی گذاشته است که ریشه آن به رقابت تنگاتنگ و افسارگریخته کارخانه‌های پتروشیمی برمی‌گردد. مردمی که به جای شهر در یک جنگل آهنی زندگی می‌کنند که روز به روز از سلامتی و هویتشان کاسته می‌شود.
کارشناسان محیط زیست نیز معتقدند که وجود صنایع مختلف با آلایندگی بالا منجر به تخریب محیط زیست و آلودگی زیست محیطی شده است. البته ناگفته نماند که گروه دیگری از فعالان محیط زیست می‌گویند نباید منکر تغییرات مثبت در وضعیت آلودگی هوای عسلویه شد. به گفته یک فعال محیط زیست، باید منصف بود و بدون غرض‌ورزی در میان اخبار بد از اتفاقات خوب هم صحبت کرد. انتصاب فرهاد قلی‌نژاد به عنوان مدیرکل محیط زیست بوشهر یک اتفاق خوب و میمون بود. شخصی دغدغه‌مند و بومی که گام‌های مثبتی برای منطقه برداشته است. او موشکافانه به موضوعات نگاه می‌کند و کوچکترین مسائل منطقه برایش مهم است. زیرا می‌داند افرادی که متضرر می‌شوند همشهریان و اقوامش هستند. به همین خاطر با آمدن ایشان یک انقلاب در سازمان منطقه ویژه ایجاد شد. هرچند آلودگی منطقه به صفر نرسید اما امیدواریم با روند موجود و حمایتی که از ایشان می‌شود، شاهد اتفاقات خوبی باشیم.