داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/ من هرچی پیش خودم فکر کردم، دیدم اینجوری نمیشه! اومدم پیش شما فکر کنم ببینم اینجوری میشه یا نه؟! حالا شما پیش خودتون فکر کنین اگه نشه چی میشه، منم پیش خودم فکر میکنم نمیشه ولی اگه بشه چی میشه. خب اینا که خوندین چندثانیه از گفتوگوی ذهنی […]
داوود بصیری – نویسنده و ترانهسرا/
من هرچی پیش خودم فکر کردم، دیدم اینجوری نمیشه! اومدم پیش شما فکر کنم ببینم اینجوری میشه یا نه؟! حالا شما پیش خودتون فکر کنین اگه نشه چی میشه، منم پیش خودم فکر میکنم نمیشه ولی اگه بشه چی میشه. خب اینا که خوندین چندثانیه از گفتوگوی ذهنی یک باغدار شمالی بود با خودش. این مکالمه خودش با خودش این روزها بهشدت در بین آدمایی که تامسون دارن یا به عبارت بهتری تا چندروز پیش داشتن و الان فقط یه لایک دارن که سرش خینی بید، متداول شده. توی خبرها اومده که یکیشون نصفهشب از خواب بیدار شده گفته: کیه؟ کیه؟ کیــــــــــه؟ بعد دوباره خوابیده! بیمزه هم خودتی. چی؟ الان این چی بود به من توی دلتون گفتین؟ اووووووو. زشته! اینجا خانواده ننشسته ولی اگه نشسته بود چی؟ اعصاب ندارینا! چرا یهویی قاطی میکنین؟ الان خوب شد؟ هوا اعصاب نداشت قاطی کرد و اونوقت کمپین خودش با خودش کیلویی پونصد تومن راه افتاد. اگه نمیدونین قضیه این کمپین چیه، یعنی این موضوع که با یخبندون اخیر پنجاهدرصد مرکبات شمال یخزده و تلخ شده به یه ورتون نیستلروی رو میشناسی؟ ها؟ نمیشناسی؟ اصلاً ولش کن! میگم برای همدردی با اونایی که سر لایک رو سمت خودشون میبینن، بیاین راجعبه انواع پرتقال یه خرده باهم گپ بزنیم. چطوره؟
گروه اول: اورنجون
این گروه از پرتقالها مخصوص بچههای بالان! مارک دارن! از اون فیتنسان! یه اندازه، یه رنگ؛ از اون نارنجیا که آدم فقط توی پاییز میتونه پیدا کنه و روی مایوی کامبیز! اینا از اونور دنیا روغنمالی گشته و ماساژ داده میشن میان اینجا که واسهی پرتقالهای وطنی زبون در بیارن. تو خبرای درگوشی اومده که اصلاً این عادته برای ماساژ، مسافرت رفتن رو این خیرندیدهها باب کردن. خدا ازشون نگذره!
گروه دوم: برتقالون
این گروه، همون توریستها هستند ولی پاسپورتشون عربیه. نگو چرا دو نقطهشون کمه؟ درکشون کن، این بیچارهها (پ) ندارن میفهمی؟ ندارن! اینا از بیروت تشریف میارن و بازار رو میگیرن توی دستشون و قصّعلیهذا. خوشمزه و لج درارن! بدترین فحشی که ممکنه بهشون بدی اینه که بهشون بگی پوپولیست! این کلمه بهزبون اونا یه حرف بدی میشه!
گروه سوم: پِتِخالون
اینا اوج تکنولوژی با نصب در محل هستند! میگن با موهای جوگندمی زل زدن توی چش صاحاب باغها و دارن با تهدید یادآوری میکنن که (اون همه رو لو لو برد)، چهره جذابی هم دارن. شما باورتون نمیشه، ولی میگن یکی تو استانداری پیشنهاد داده ما میتونیم این تهدید رو به فرصت تبدیل کنیم! هیچکی نپرسیده چهجوری ولی اون دوستمون ادامه داده؛ حالا که همه پرتقالا روی درخت یخزده ما میتونیم گردشگرا رو عوض اینکه برن خارج کشور برای ماساژ، برداریم بیاریم شمال، صنایع تبدیلی ما رو ببینن کف کنن! وقتشه که باهم طرح «بیا باهم از درخت یخمک بچینیم» رو استارت بزنیم و جهان رو شگفتزده کنیم. یا مسابقه عکس سلفی «من و یخمک پرتقالی همین الان یهویی» رو برگزار کنیم، جایزه بدیم. میگن الان سهروزه دبیر جلسه رفته توی کمد بیرون نمیآد، هربار که در رو باز میکنن میگه در رو ببند سوز میآد! البته دیالوگش این نیست چون یادش رفته، این جمله بیربط بیمزه رو میگه.
گروه چهارم: پرتقالون
آقا این گروه فیکن! تقلن! ای هوار یکی بداد برسه! اینا دیگه شورش رو در آوردن! اینا رو اصلاً کی راه داده؟! آقا اینا اصلاً پرتقال که نیستن هیچ، ابداً میوه هم نیستن! شما درک نمیکنین. اینکه فکر کنی یه چیزی میوه است ولی میوه نباشه خیلی سخته! من خودم یادمه یه بار دوستم اومده بود برام یه عکس موز بلوتوث کنه دیدم اشتباهی یه عکس… کریس رونالدو فرستاده! پیش میآد، بگذریم! اصلاً این فدراسیون فوتبال گندش رو در آورده با این کارلوس کیروشش…، «پرتغال»م شد اسم؟! فکر کن از یکی بپرسن اسم کشورتون چیه؟ اونم سینهاش رو ستبر بکنه بگه: خربزه! زشت نیست جان من؟!
گروه پنجم: خمسهمالون
اینا همون پتخالها هستن که تا یه هفته پیش واسه خودشون کسی بودن! یارو خریداره اومده بود سر درخت میگفت هشتصدتومن، باغداره بهش گفت: نهصدتومن کمه! من خودم هزارتومن میخریدن گفتم دوتومن نمیدم، با سهتاشون نشستیم چونه زدیم سر چهارتومن، پنجدقیقه بعد قرار شد شیشتومن بدن خیرش رو ببینن. الان یه هفته بعده، یه آقایی گفته. دَوِند! پونصدتِمِن خَریمبی با مِنِت، معنیش اینه که، فروختین که هیچ، نفروختین بهتون لایک نشون میدیم برین حالش رو ببرین!
گروه ششم: سینماتوگرافیون
اینا عوضه اینکه برن سر درس و مشقشون، همش تو سینما ولن! آقاجان یعنی چی پرتقال کوکی؟! آقای کوبریک، استنلی جون، از شما دیگه توقع نداشتم. کوکی؟ پرتقال کوکی؟ داشتیم؟ آقای الوند؟! پرتقال خونی؟ خوووونی؟ یعنی چی؟ آقای نعمتالله، قلعه پرتغالیها و نشئهبازی پشت پرتقال؟ من اصلاً بغضم گرفته دوباره. حامد بهداد هم بعله؟! به کجا داریم میریم ما آخه؟!
خب دیگه برای این شماره بسه. دفعه بعد یه پرونده جنجالی دیگه رو براتون هم میزنم. تا زود!