ميخائيل لاماناسوف اديب و نويسنده مشهور روسي در ۱۹ نوامبر ۱۷۱۱م به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در مسكو و سن پترزبورگ به پايان رسانيد. لاماناسوف در ۲۰ سالگي در آكادمي زبانهاي خارجي (اسلاو، يوناني، لاتين) ثبت نام كرد و از موفقيت در دروس، به سال ۱۷۳۶م در آكادمي سلطنتي علوم پترزبورگ پذيرفته شد […]
ميخائيل لاماناسوف اديب و نويسنده مشهور روسي در ۱۹ نوامبر ۱۷۱۱م به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در مسكو و سن پترزبورگ به پايان رسانيد. لاماناسوف در ۲۰ سالگي در آكادمي زبانهاي خارجي (اسلاو، يوناني، لاتين) ثبت نام كرد و از موفقيت در دروس، به سال ۱۷۳۶م در آكادمي سلطنتي علوم پترزبورگ پذيرفته شد و از طريق همين آكادمي عازم آلمان گرديد. وي در كنار كسب علم و دانش به مطالعه و پژوهش در آثار ادبي، كلاسيك يونان، روم و آلمان پرداخت. لاماناسوف در ۳۱ سالگي استاديار آكادمي شد و اين امر زمينهاي گرديد براي رشد سريع وي و كسب دستآوردهاي علمي، به نحوي كه ۳ سال پس از ورود به آكادمي به عنوان استاد شيمي پذيرفته شد. وي در سال ۱۷۴۸م يك آزمايشگاه شيمي به راه انداخت و هفت سال بعد در تأسيس دانشگاه مسكو مشاركت نمود كه اين دانشگاه اينك به نام وي «دانشگاه لاماناسوف» خوانده ميشود. وي همچنين در سال ۱۷۵۷م به رياست آكادمي نائل آمد. كارهاي علمي لاماناسوف مشتمل بر تحقيق در انبساط گازها و فلزات، نجوم، زمينشناسي، اقتصاد و پويشهاي قطبي است. وي ضمن تدريس شيمي و انجام آزمايشات مربوط به آن، كتبي را نيز دراينباره نگاشت. لاماناسوف براي اولين بار، انجماد جيوه را در ۴۶ درجه سانتيگراد زير صفر مشاهده و ثبت كرد. او همچنين درسال ۱۷۶۱م جو سياره زهره را هنگام عبور از خورشيد رصد نمود. فعاليتهاي علمي لاماناسوف به حدي رسيد كه او را باني علوم جديد در روسيه نيز پنداشتهاند. در كنار اين مسائل لاماناسوف به عنوان يك اديب و نويسنده آثاري ارائه نموده است از جمله كتاب دستور زبان روسي، راهنماي كوچك فصاحت و تاريخ قديم روسيه. وي زبان ادبي روسي را دگرگون نمود و ادبيات را به سوي تصنّع و طمطراق سوق داد به همين دليل وي را پدر ادبيات روس ميدانند. در كتاب چكامههاي لامانوسوف موضوعات مذهبي جايگاه ويژهاي دارند، گرچه در اشعار و آثار وي انعكاسي از دانشهاي كلاسيك سراينده به چشم ميخورد. لاماناسوف شاعري بود كه از طبقات پايين اجتماع برخاسته بود و در عرصه علم و ادبيات روسيه قرن هجدهم چهرهاي شاخص و برجسته به حساب ميآمد. ميخائيل واسيليويچ لامانوسوف سرانجام در ۱۵ آوريل ۱۷۶۵م در ۵۴ سالگي درگذشت.
قرن ۱۹ و ۲۰ ادبیات روسیه
ادبیات در روسیه از قرن هجدهم به بعد دچار تحولات بسیاری شد. نویسندگانی چون کانتمیر و لامانوسف آغازگر جریانات تعیین کنندهای در ادبیات روسیه بودند. شاعران و نویسدگان مکتب کلاسی سیسم با رویکرد حمایت از دولت، دست به قلم شدند. پس از آنها مکتب سانتی منتالیسم پدیدار شد. کارامزین با داستان «لیزای بینوا» این مکتب را بنیان نهاد که در آن، به احساسات و تأثرات انسانی توجه ویژهای میشد. در دهه اول قرن نوزدهم میلادی، مکتب رمانتیسم در روسیه به وجود آمد. رمانتیکها خواستار آزادی کامل بودند و از سبکهای مختلفی در آثارشان استفاده میکردند.
از جمله نویسندگان این مکتب؛ ژوکوفسکی، ریلیف، شاتوبریان و پوشکین بودند. مکتب رئالیسم در نیمهی اول قرن نوزدهم با آثار نویسندگانی چون: پوشکین و لرمانتوف در روسیه جلوه گر شد. ایوان تورگنیف، گونچارُف و داستایوفسکی از نویسندگان این مکتب بودند. در آثار رئالیست شخصیتها چند بعدی و نزدیک به واقعیت توصیف میشدند. پس از این تاریخ، در روسیه چهرههای بزرگ دیگری چون تولستوی، چخوف، ماکسیم گورکی و… پدیدار شدند.
رمان روسی در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی
از معروفترین نویسندگان روسی قرن نوزدهم میتوان به لئو تولستوی، فئودور داستایفسکی و… اشاره کرد. قرن نوزدهم، آغاز عصر طلایی ادبیات روسیه است. شكوفايي رمان در روسيه با رمانهاي تورگنيُف در روسيه آغازميشود. او اثر برجسته خود را «يادداشتهاي شكارچي» ميداند و به نظر ميرسد شكوفايي رمان در روسيه با كارهاي او و در كنارش داستايوفسكي با آثار معروفش چون «برادران كارامازوف» و «جنايات و مكافات» است. بعد از او، تولستوي است كه «آناكارنينا» و «جنگ و صلح» از معروفترین آثار وی هستند.
تحول رمان
بحث تحول رمان در روسيه از نيمه دوم قرن ۱۹ شكل گرفته؛ اما پيش از آن، رمان «يوگي آنه گين» جايگاهي ويژه دارد. اين رمان، انعكاس مشكلات جامعه روسيه است. به ویژه مشكلاتي كه در نيمه قرن نوزدهم اثرگذار بوده است و مردم در اين زمان به دلايل مختلف از مشكلات حادي رنج ميبردند. اینمشکلات در رمان انعكاس داشته است. آثار تورگنيف نيز به همين صورت است. بحث اصلي رمانهاي او، بحث جدل بين آدمهاي مختلفي است كه درباره نظرياتشان گفتوگو ميكنند.
ویژگیهای رمانهای این قرن
از ويژگي رمانهاي روس بخصوص در نيمه دوم اين است كه ادبيات با زندگي سياسي ـ اجتماعي مردم گره ميخورد و اين ويژگي اصلي رمانهاي روس است. ممكن است بحث حالتهاي عاطفي همانطور كه در رمانهاي غربي مطرح است، در رمانهاي روس هم باشد؛ اما در آثار كساني چون تورگنيف ميبينيم كه بحث عاطفي براي اين مطرح ميشود، كه مسائل اصلي جامعه طرح شود و اين آثار ارتباط تنگاتنگي با واقعيتهاي جامعه روسيه دارد.
در قرن بیستم، در ادبیات روسیه، چهرههای متفاوتی به وجود آمدند که از متن ادبیات به واقعیات دهه ۸۰ راه یافتند. شخصیتهایی که از خلال رمانهای مشهوری مثل “فراموشکار” اثر چنگیز آیتماتوف،“آتش” از والنتین راسپوتین، “لباسهای سفید” از ولادیمیر دودینتسف و بسیاری دیگر به جامعه راه یافتند. ادبیات روسیه در قرن ۱۹و ۲۰، در حقیقت بازتاب افکار اجتماعی و سیاسی جاری در بطن جامعه بود.
وظیفه ادبیات روسیه
ادبیات برای بیان اندیشهها و تفکرات مختلف سیاسی، اجتماعی و فلسفی مورد استفاده قرار میگرفت. نویسنده وظیفه خطیری بر عهده داشت. وظیفه او، شکل دادن به آگاهی، بینش اجتماعی و مسائل روحی و معنوی جامعه بود. باید چشم همگان را به روی حقیقت میگشود. حوادثی که در آستانه سالهای ۸۰ و ۹۰ قرن بیستم در روسیه رخ داد، کاملا غیرمنتظره بود و توانست جریانات ادبی روسیه را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. در نتیجه این حوادث، از جمله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی؛ فرم، شکل ادبیات، زندگی ادبی و پویایی و جهتگیری آن تغییر یافت.
در واقع ماهیت وجودی ادبیات و تصورات درباره نقش و وظیفه ادبیات در زندگی و سرنوشت جامعه، عملکرد نویسنده و چگونگی برقراری ارتباط با خواننده هم دچار دگرگونی شده است. اگرچه این تغییر و تحولات در همه ابعاد جامعه و فرهنگ و هنر هم به وجود آمد؛ ولی در ادبیات بیشتر خود را نشان داد. اثر ادبی، دیگر به عنوان کتاب زندگی و نویسنده به عنوام معلم زندگی نمود نداشتند.
آثاری از دهههای گذشته قرن بیستم به ادبیات اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ راه یافتند. آثاری چون رمانِ “ما”از یوگنی زامیاتین، “بذرهای شوم” و “قلب سگی” از میخائیل بولگاگف، آثار حماسیِ آندری پلاتوف و رمان “انبار نمک” از باریس پیلنیاک، “دکتر ژیواگو” از بوریس پاسترناک، “دعای آمرزش” از آنا آخماتووا به ادبیات دوران معاصر راه یافتند.