امروز ۳۴ سال از آن روزها گذشت، روزهایی که شاهد بودیم هر محله و روستا از هر شهر و استانی تجمعهایی برگزار بود و مردم در انتظار دیدار یا پرستویی خونینبال بودند.
یکی از خاطراتی که از خاطرم محو نمیشود مربوط به دوستی نازنین بود که آزاد شده بود و به وطن رسید و در جایی دیگر، مادری بود که
فرزند جوانش را سه سال قبل از پایان جنگ تحمیلی انتظار میکشید در حالیکه نام فرزندش در لیست صلیب سرخ نبود و تردید داشتند که فرزندشان به شهادت رسید یا در دست دشمن اسیر است.
نزد این مادر رفتم و عکسی از فرزندش در لباس رزم برداشتم و به منزل آزاده رفتم و پس از احوالپرسی و تبریک بهمناسبت آزادی، عکس آن جوان را نشانش دادم و آن آزاده گفت که چنین فردی را در اردوگاههایی که حضور داشته است، ندیده و نمیشناسد. سه روز در خانه ماندم و روی این نداشتم که حامل خبری ناامیدکننده برای مادری باشم که هنوز امید داشت و روز چهارم و قبل از اینکه به منزل مادر برسم، از طریق دوستانم خبردار شدم که نام آن جوان رزمنده نیز در لیستی بود که روزانه اعلام میشد.
بسیار خوشحال شدم و به منزل مادرِ منتظر رفتم و خوشحالی آنان را دیدم و افتخار داشتم روزی که این جوان به فرودگاه دشت ناز ساری رسید در میان جمعیتی بودم که به استقبالش رفته بودم.
امروز بیش از سه دهه از آن روزها گذشت و بسیاری از آزادگان که با عشق خود را به آغوش وطن رسانده بودند، یا به دلیل جراحات ناشی از جنگ و یا به دلیل کهولت سن، از دنیا رفتند و در میان ما نیستند. با چشم خودم بسیاری از آن جوانان را دیدم و میبینم که در باقیمانده زندگی خود به انواع دارو و درمان متکی بوده و هستند اما هرگز از عظمت کاری که کردند، یادی نمیکنند و منتی بر کسی ندارند و رفتن به مصاف دشمن را وظیفه و تکلیف خود میدانند.
امروز و در سی و چهارمین سالروز بازگشت آزادگان به کشور یاد و نام همه جهادگران و رزمندگان دوران دفاع مقدس و همچنین شهدا و
جانبازان را گرامی میداریم و به خودمان یادآور میشویم که امروز پرچم در دست ما و جوانان است، امید که توفیق نصیب ما شود و مانند
آزادگان و مجاهدان هشت سال دفاع مقدس، وظیفه و تکلیف خود را بهدرستی انجام دهیم و از این منظر سرفراز باشیم.
- نویسنده : مهدی روحی _ مدیر مسئول