چوب حراج به آب خزر؟!
چوب حراج به آب خزر؟!

    دکتر حسن خلیل خلیلی   پس از بهره‏برداری بی‏رویه از درختان جنگلی؛ قاچاق چوب؛ تغییر کاربری زمین‏های کشاورزی برای ساخت شهرکهای صنعتی و مسکونی؛ واگذاری و تخریب پارکهای جنگلی هیرکانی؛ دستکاری در اکوسیستم؛ تبدیل جنگلها به مخازن رایگان فاضلاب و زباله؛ تقسیم سواحل خزر و زمینخواریهای کلان که پیامدهایی نظیر سیل، رانش زمین، […]

 

  دکتر حسن خلیل خلیلی

 

پس از بهره‏برداری بی‏رویه از درختان جنگلی؛ قاچاق چوب؛ تغییر کاربری زمین‏های کشاورزی برای ساخت شهرکهای صنعتی و مسکونی؛ واگذاری و تخریب پارکهای جنگلی هیرکانی؛ دستکاری در اکوسیستم؛ تبدیل جنگلها به مخازن رایگان فاضلاب و زباله؛ تقسیم سواحل خزر و زمینخواریهای کلان که پیامدهایی نظیر سیل، رانش زمین، توفان، خشکسالی‏های مکرر و جنگلسوزی‏های وسیع را در مازندران به همراه داشته و کوچکترین اثری نیز در تغییر نگرش مسئولان اداره کشور در حفاظت جدی از این منابع نداشته؛ اینک وقت آن رسیده تا آخرین تیر خلاص برای نابودی بهشت ایران توسط دولتمردان پرتاب شود!

پروژه انتقال آب دریاچه خزر به استان سمنان که گام اول سیاست‌های دولت در طرح انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی ایران است، و در طول مسیر ۱۸۴ کیلومتری؛ ۷۲ کیلومتر در مسیر شالیزاری و مرکبات، ۴۱ کیلومتر در مسیر جنگلی انبوه، ۲ کیلومتر در زمین‌های بایری با شیب‌های تند و ۶۹ کیلومتر در منطقه کوهستانی انجام میگیرد، و براساس نظرات کارشناسان، ۹۴ هکتار از جنگلهای مازندران را تخریب میکند؛ به باغات و محیط زیست مازندران آسیب میرساند؛ غلظت نمک دریای مازندان را افزایش میدهد و وقتی آب با لوله از دریا مکیده می‌شود، با خود ماهی‌های کوچک و جانداران فراوانی را انتقال می‌دهد و موجب از میان رفتن آنان می‌شود، با هدف کمک به سیراب کردن دشت سمنان و دامغان، احیای احتمالی دریاچه ارومیه و کمک به حل مشکل آب شرب فلات مرکزی ایران صورت میگیرد!

۱۵ سال پیش هیچ کس فکر نمیکرد یکی از زیباترین جاذبه‏های گردشگری ایران یعنی دریاچه ارومیه خشک شود و نیاز به طرح احیاء داشته باشیم؛ حال چه کسی میتواند تضمین دهد که در این ۱۷ سال زمان اجرایی شدن این پروژه، دریای مازندران نیز همانند دریاچه ارومیه خشک نشود! آیا هدف صرفا تصویب پروژه چند صدمیلیاردی و نیمه تمام گذاشتن آن، همچون بسیاری از طرحهای پیشین است یا رفع مشکل کم آبی در ایران؟

آیا بهتر نیست به جای آب در هاون کوبیدن و صرف بودجههای کلان ملی برای یک طرح ناصواب و مشکوک، به فکر حل اساسی مشکل هدر رفتن آب در حوزه کشاورزی و پایان دادن به نابودی بیرویه منابع طبیعی باشیم؟

آیا سزا نیست لااقل برای یک بار برای نظرات کارشناسان ارزشی قائل شویم، وقتی به صراحت میگویند: «طرح انتقال آب خزر فاجعه‌ای اکولوژیک است که به مردم آسیب می‌رساند. نباید کاری کرد که برای استفاده از منافع شخصی به محیط زیست آسیب وارد شود. با اجرای طرح، سرنوشت دریاچه خزر همانند دریاچه آرال می‌شود و اگر این اقدام صورت پذیرد دریاچه خزر خشک شده و باید منتظر چرای شترها در خزر باشیم». ضمن اینکه با انتقال آب خزر، مجوز هجوم کشورهای حوزه خزر برای انتقال آب را صادر می‏کنیم! آیا بررسی شده است که پروتکل‏های بین‏المللی امضاء شده از جمله کنوانسیون تهران، مانعی برای این انتقال است یا خیر؟ برطبق کنوانسیون تهران؛ حق نداریم کاری کنیم که به محیط زیست دریای مازندران خدشه‏ای وارد شود. اگر ما چنین کنیم، ۵ کشور دیگر نیز همین کار را خواهند کرد و از دریای خزر چیزی نخواهد ماند.

به نظر می‌رسد این طرح بیشتر از آنکه مسکنی برای کاهش درد بی‌آبی این مناطق باشد، درمانی خودسرانه برای یک درد مزمن است و تاکنون هیچ ارزیابی زیست محیطی در ارتباط با تبعات اجرای این پروژه صورت نگرفته است! خاطره تلخ آنچه با ایجاد سد در مناطق بالادستی دریاچه ارومیه رخ داد و تغییر مسیر رودخانه‌های منتهی به این دریاچه، بلایی است که مازندرانی‌ها به ویژه مردمان و فعالان استان‌های شمالی به آن می‌اندیشند.

آیا بهتر نیست قبل از هر اقدامی به پیامدهای برنامه‏هایی که در طول چند دهه اخیر در سطح ملی و منطقه‏ای اجرا شده توجهی شود؟ و میزان توفیق در این برنامه‏ها سنجیده گردد؟ از برنامه خشکسازی دریاچه ارومیه تا نابودی زایندهرود؛ از برنامه تعدیل اقتصادی تا خصوصیسازی و رهاسازی شرکتهای دولتی؛ از طرح یارانه تا مسکن مهر؛ از پروژه افزایش بهره‏وری شرکتهای دولتی تا ورشکستگی و اخراج هزاران کارگر و بالاخره از طرح تحول اقتصادی تا تبعیض، فقر و بیکاری؟ آیا کسی مسئولیت نتایج ناگوار و نابخشودنی این برنامه‏ها را برای اقتصاد، فرهنگ و بنیانهای اخلاقی جامعه ایران پذیرفته که اینک در پی اجرای طرح ناسنجیده دیگری هستیم؟!

تقریبا اکثر کارشناسان متفق‏القولند که استفاده از منابعی چون دریای خزر، آخرین راهکار ممکن است و قبل از آن باید به فکر روشهای کمهزینهتر برای حل مشکل کمآبی ایران بود. اگر به میزان مصرف آب در بخشهای مختلف توجه دقیقی گردد، تقریبا ۹۰ درصد اتلاف آب در بخش کشاورزی سنتی ایران صورت میگیرد. اگر بجای صرف هزینه هنگفت برای انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی، به فکر این باشیم که با استفاده از راهکارهایی چون قطرهای کردن اجباری آبیاری در بخش کشاورزی و … میزان اتلاف آب در این بخش را کنترل کنیم، قطعا نتایج بهتری در آینده خواهیم گرفت.