سرویس سیاسی جمله – در سالهای سکونتم در مشهد از تلویزیون و رسانهها زیاد شنیدم و خواندم که «مشهد بزرگترین کلانشهر مذهبی جهان است» و تلاش میشد بهدنبال اجرای «مگاپروژهها» و برنامههای توسعهمحور در کوتاهزمان در حد و شأن این شهر باشند اما متوجه یک نکته نبودند که هر برنامه توسعهای، باید پیوستهای مختلف فرهنگی و زیستمحیطی با خود داشته باشد و همچنین برابر نیازها و محدودیتهای ده تا بیستساله آینده تدوین شود و به اجرا درآید.
مانند برنامههای توسعه تکبعدی که در بسیاری از مناطق به اجرا درآمد و دو دهه قبل، مایه افتخار مدیران و ابتهاج شهروندان میشد اما امروز روشن که «اشتباهی» و مملو از خطا بود، گویا برنامه توسعه مشهد نیز با چنین چالشی روبهرو است.
خشک شدن پیدرپی سدهای مشهد که هم حاصل افزایش جمعیت و بهتَبَع آن افزایش مصرف است و هم نتیجه مشکلات گرمایش جهانی و تغییرات اقلیم، نگرانیهای فراوانی درباره آینده این کلانشهر پرجمعیت به وجود آورده است، اما بحرانهای مشهد صرفاً به آب خلاصه نمیشود و هوای این شهر نیز درگیر بحران است، بحرانی که حالا منجر به تعطیلی شهر شده و گرد و غبار بسیار خطرناکی در سطح شهر جریان دارد.
عضو شورای شهر درباره چالشهای محیطزیستی مشهد گفت: یکی از اساسیترین چالشهای محیطزیستی مشهد آب و هواست. نیروگاه طوس که در غرب مشهد قرار دارد، طبق آمار کارشناسان حدود ۲۰ درصد از ایجاد آلودگی را به خود اختصاص میدهد. در زمستان به خاطر افت فشار گاز این نیروگاه ظاهراً مازوت میسوزاند و این موضوع محل اعتراض شورای شهر نیز بوده است، اما برای تامین برق چارهای ندارند.
مجید دبیریان در ادامه درباره خشک شدن سد چهچهه و بحران آبی مشهد آن هم در دل زمستان اظهار داشت: متاسفانه وضعیت آب مشهد بسیار بسیار نامناسب است. هوا یک روز خوب و یک روز بد است، اما وضعیت آب خیلی بد است. میانگین بارش امسال از ده سال گذشته پایینتر بوده است. یکی از سدها کاملا خشک شده است و شرایط آبی مشهد بسیار سخت است.
دبیریان ادامه داد: ما با تلاشی که کردیم قراردادهایی را با دوستان آب و فاضلاب شهری و سرمایهگذاری بخش خصوصی برای تامین پسآب داشتهایم. با هماهنگیهایی که شورای تامین با آب و فاضلاب داشته است، قرار شد از آب شرب مشهد برای آبیاری فضای سبز استفاده نشود. یکی از مشکلاتی که کلانشهر مذهبی جهان از میانههای دهه ۸۰ با آن درگیر شد مهاجرت بیرویه ساکنان روستاها و شهرهای اطراف به این شهر بود که جمعیت آن را در مناطق حاشیه، به شدت افزایش داد و این نکته را من سال ۹۰ فهمیده بودم.
یکی از دوستانم ساکن یکی از مناطق حاشیه شهر بود که بین منطقه مسکونی و بافت اصلی شهر، چند ده هکتار اراضی کشاورزی قرار داشت که معمولاً جو و سبزی کشت میشد و من هر وقت به سمت منزل دوستم میرفتم، میدانستم پس از پایان اراضی زراعی، سرِ دومین خیابان باید از تاکسی پیاده شوم.
سال ۹۰ و پس از سه سال به مشهد رفتم و برابر عادت قدیم، خواستم سراغی از رفیقم بگیرم، تاکسی رفت و رفت و من اراضی زراعی را ندیدم تا اینکه راننده با حالتی مشکوک به من نگاه کرد و گفت: اینجا تهِ خط است و من باید برگردم، شما قصد پیاده شدن ندارید ؟
من که اراضی کشاورزی را ندیده بودم، دو بار مسیر را رفتم و برگشتم و متوجه شدم که همه آن دهها هکتار زمین، تبدیل به منازل مسکونی عموماً ۷۵ متری ویلایی شده است و هرطور خواستم حساب کنم چه میزان جمعیت از کدام شهر و روستا آمدند که طی حدود سه سال چنان وسعتی را پر کردهاند، متوجه نشدم و همین نشاندهنده عمق فاجعه بود.
بدیهی است حضور این میزان جمعیت که عموماً از روستاها و شهرهای دیگر آمده بودند، یعنی از بین رفتن کشاورزی در آن مناطق و افزایش مصرف آب و برق و گاز در کلانشهر مذهبی دنیا در حالیکه منابع آن محاسبه نشده بود.
امروز وضعیت کلانشهر مذهبی جهان به سطح هشدار رسیده است و بیآب و آلوده است و مدیرانی که بیست سال قبل عطش اجرای مگاپروژهها را داشتند بدون اینکه تبعات چنین تغییراتی را محاسبه کنند، اعتراف میکنند که نه برای آب و نه برای آلودگی این شهر، کاری از دستشان برنمیآید.
مشهد نمونه زنده مدل توسعه غیرهوشمندانه و هیجانی یا توسعه بیبرنامه است و بهنظر میرسد مدل کوچکتر و البته عینیتری است از برنامه توسعهای که دولتهای مختلف به دنبال آن بودند و دولت سیزدهم نیز با اشتهایی بیش از همه، آن را دنبال میکند.
این مدل توسعه، نه تنها عالمانه و خردمندانه نیست که حتی در داخل کشور نیز نمونههای شکستخورده زیادی دارد که کلانشهر مذهبی دنیا یکی از آنها است.
البته بسیار بعید است که قوه عاقله دولت سیزدهم، آن اندازه بالغ و آگاه باشد که بداند اصرار بر اجرای این مدل توسعه، ضمن صرف هزینه کلان، شکست خواهد خورد اما ما بهعنوان رسانه وظیفه داریم زنگ خطر را به صدا درآوریم حتی اگر کسی آن را نشنود.
- نویسنده : ارسالی از سرویس سیاسی