!کمی هم بخور و بخواب آقای پرزیدنت
!کمی هم بخور و بخواب آقای پرزیدنت

«سید صولت مرتضوی» دیروز دوشنبه در تجمع بزرگ جامعه کارگری و کارفرمایان در حرم امام راحل(ره) با علم به این‌که درآمد کارگران و کارمندان با گرانی و تورّم موجود، هماهنگی ندارد و قاطبه این طیف، از مشکلات عمیق معیشتی رنج می‌برند، گفت: ملت ایران باوجود همه مشکلات تا پای جان برای انقلاب اسلامی ایستاده است […]

«سید صولت مرتضوی» دیروز دوشنبه در تجمع بزرگ جامعه کارگری و کارفرمایان در حرم امام راحل(ره) با علم به این‌که درآمد کارگران و کارمندان با گرانی و تورّم موجود، هماهنگی ندارد و قاطبه این طیف، از مشکلات عمیق معیشتی رنج می‌برند، گفت: ملت ایران باوجود همه مشکلات تا پای جان برای انقلاب اسلامی ایستاده است و من امروز آمده‌ام که سلام رئیس‌جمهور را به شما برسانم.
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در ادامه تأکید کرد: بنده شاهدم که آیت‌الله دکتر رئیسی تلاش‌های شبانه‌روزی‌اش برای حل مشکلات کشور بوده و خواب و خوراک را بر خود حرام کرده است.
این شهادت «صولت مرتضوی» در شرایطی است که جامعه هر روز بیش از گذشته، در مشکلات اقتصادی فرو می‌رود و گویا مشخص نیست که اگر دولت و شخص رییس‌جمهوری این‌گونه در تلاش و بی‌خوابی هستند، چرا مشکلات مربوط به اقتصاد کشور و معیشت مردم حل نمی‌شود.
در همین روزی‌که مرتضوی شهادت بر بی‌خوابی «رییسی» داد، روابط عمومی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در جدیدترین گزارش خود از مجموعه گزارش‌های اقتصادی، خط فقر را برای یک خانواده ۴ نفره در تهران، حدود ۱۴ میلیون تومان اعلام کرد.
در بخشی از این گزارش آمده است: در سال ۱۴۰۰ همچنان نرخ تورّم در اقتصاد ایران بسیار بالاتر از روندهای بلندمدت آن بود و اقتصاد نیز وضعیت ناپایداری به خود گرفت.
گزارش وزارت تحت مدیریت «صولت مرتضوی» می‌گوید: خط فقر برای سال ۱۴۰۱ بر اساس برآوردها به طور متوسط در کل کشور به طور سرانه ۲.۸۵ میلیون تومان و برای یک خانوار چهارنفره در حدود ۷.۷ میلیون تومان است و این عدد برای خانوار چهارنفره و سه‌نفره در شهر تهران برای سال ۱۴۰۱ در حدود ۱۴.۷ و ۱۱.۹ میلیون تومان
برآورد می‌شود.
اگر یک بار دیگر شهادت صولت مرتضوی مبنی بر تلاش شبانه‌روزی و فاصله گرفتن از خواب و خوراک توسط رییس‌جمهوری را کنار گزارش وزارت‌خانه وی بگذاریم که اعلام کرد خط فقر در پایتخت به ۱۴ میلیون تومان رسیده است، چند سوال و نکته برای مخاطب ایجاد می‌شود:
نخست این‌که تلاش و بیداری و بی‌خوراکی آیت‌الله دکتر رییسی، دقیقاً به درد کجای مردم می‌خورد وقتی که تورّم راه خود را می‌رود، پول ملی هر ماه از قبل، بی‌ارزش‌تر می‌شود و هیچ کس در این خصوص، مسئولیتی بر عهده نمی‌گیرد و پاسخی به مردم نمی‌دهد ؟ نکته بعدی «سندرم احمدی‌نژاد» است که دولت سیزدهم بدان مبتلاست. مدیرانی که به این سندرم، دچار هستند با خود می‌اندیشند هرچه بیشتر بدوند و سفر استانی بروند و حتی هرچه بیشتر حرف‌های بی‌پشتوانه بزنند، شاید نتیجه‌ای در عمل نداشته باشد، اما روح و روان مردم را آرام می‌کند و آلام آنان را تسکین می‌دهد درحالی‌که اصولگرایان بزرگ و جبهه رسانه‌ای این جریان سیاسی، دولت «حسن روحانی» را به «گفتاردرمانی» متهم می‌کردند و این روش را ناخوش می‌داشتند.
نکته بعدی این است که دولت سیزدهم، سردرگم است و هیچ برنامه‌ای برای اقتصاد و مدیریت کشور ندارد ضمن این‌که از درد و رنج مردم نیز آگاه است اما پاسخی برای اعتراضات بحق شهروندان نمی‌داند، به همین دلیل به چنین استدلال‌هایی پناه می‌برد تا وجدان جامعه را قلقلک دهد و پایِ افکار عمومیِ به‌شدت معترض را در تله یک عذاب وجدانِ تصنعی، در دام بیندازد و چند صباحی، برای خود زمان بخرد.
نکته بعدی این است که مشخص نیست این دولت‌مردان، دکتراهای خود را از کجا گرفتند که در کرسی‌های کلان مدیریتی کشور جای گرفتند اما با نخستین فن مدیریت، یعنی اولویت‌سنجی کاملاً بیگانه هستند و احتمالاً با خود تصور می‌کنند هر فردی که کمتر بخورد و بخوابد، قطعاً مدیری موفق خواهد بود یا به هدف‌گذاری‌های کلان کشورداری، می‌رسد.
نکته بسیار مهم دیگر این است که وقتی در میانه این‌همه مشکل اقتصادی و معیشتی، رییس‌جمهور مدعی می‌شود قطار پیشرفت کشور با سرعت در حال حرکت است، هم سایر مدیران ارشد کابینه جرأت نمی‌کنند از کاستی‌های موجود در مدیریت کشور، صادقانه سخن بگویند و به بخشی از کوتاهی‌ها اعتراف کنند و هم فهم واقعی جامعه را مختل می‌کند و چه بسا امر بر بسیاری از مدیران ارشد و حتی رسانه‌ها و تحلیل‌نویسان همسو با دولت، مُشتَبَه گردد و حقیقتاً به این باور برسند که ما در قطار پیشرفت با سرعت در حرکت هستیم.
نکته بعدی این است که گویا آنچه که برخی کارشناسان هشدار می‌دادند درست است و بسیاری از ارکان دولت سیزدهم و شخص «رییسی» این کاره نیستند و خواه بدوند، نخوابند یا گرسنگی بکشند، هیچ دستاورد مدیریتی به‌ویژه در حوزه مهم و محوری چون اقتصاد، نخواهند داشت. به‌عنوان نمونه دو تن از مدعی‌ترین و شعاری‌ترین مدیران این دولت «عبدالملکی» و «صالح‌آبادی» بودند که محترمانه عزل شدند.
رییس‌کل بانک مرکزی سابق، یک‌سال، دلار جهانگیری را موجب ایجاد رانت معرفی می‌کرد و حتی درخصوص رقم ۴۵۰۰ تومان، به تمسخر می‌گفتند احتمالاً نظر حسن روحانی چهارهزار تومان بود و دیگر مدیران اقتصادی بر پنج هزار تومان، تأکید داشتند و در نهایت «اسحاق جهانگیری» میانه را گرفت و ارز نیمایی ۴۵۰۰ تثبیت شد.
امروز افکار عمومی حق دارد بپرسد ۲۸هزار و پانصد تومان فرزین از کجا آمد، شاید رییسی گفت ۲۹ هزار تومان و مخبر گفت ۲۸هزار تومان و در نهایت فرزین به ۲۸ هزار
و پانصد رسید !
نکته آخر این‌که دولت سیزدهم، نه برای اقتصاد و نه برای سیاست خارجه و نه برای هیچ کدام از ساحات حکمرانی، برنامه و مدل ندارد و در مدیریت گفته می‌شود کسی که برنامه مشخص و دقیق ندارد، درحقیقت دقیق‌ترین برنامه را برای نابودی دارد.