شاید در شروع کتابخوانی و پاگذاشتن در مسیر تبدیل شدن به یک کتابخوان حرفهای، هیچچیز مهمتر از انتخاب کتابهای مناسب برای مطالعه نباشد. سوالی که معمولا توسط افراد در این مرحله مطرح میشود این است که چه کتابی بخوانم یا برای مطالعه از چه کتابی شروع کنیم، در این مورد اهمیت کتاب خوب […]
شاید در شروع کتابخوانی و پاگذاشتن در مسیر تبدیل شدن به یک کتابخوان حرفهای، هیچچیز مهمتر از انتخاب کتابهای مناسب برای مطالعه نباشد. سوالی که معمولا توسط افراد در این مرحله مطرح میشود این است که چه کتابی بخوانم یا برای مطالعه از چه کتابی شروع کنیم، در این مورد اهمیت کتاب خوب خواندن کمتر از اهمیت کتابخوانی نیست البته هیچکس بهتر از شما نمیتواند تشخیص دهد بهترین کتابهای دنیا برای شما چه کتابهایی است. در این بین کتابهایی هستند که در این ایام خواندن آنها میتواند سرگرمتان کند و در زمره کتابهای خوب قرار میگیرند یکی از این کتابها کنسرو غول مهدی رجبی بوده که برای نوجوانان نوشته شده است.
مهدی رجبی، حدود یک دهه است که داستان و فیلم نامه مینویسد. وی متولد سال ۵۹ در شهر خمین است و به گفته خودش علاقه اصلیاش نوشتن در حوزه نوجوانان است. برخی کتابهایش مانند معمای دیوانهی کله آبی کاندیدای جایزه ی ادبی اصفهان و کتاب برگزیدهی کتابخانهی مونیخ آلمان، گریه نکنید مث ابر بهار برگزیده ناشران در سال ۸۸ و برگزیده چهاردهمین جشنوارهی کتاب کودک و نوجوان در سال ۸۹ شدند.
اما یکی از کتابهای رجبی که توجه مخاطبانش را جلب کرده، کتاب کنسرو غول اوست. داستان ماجرای پسر بچه ترسو و لاغر مردنی به اسم توکاست که از درس و مدرسه به ویژه ریاضی متنفر است و تصمیم گرفته شبیه جنایتکارها خشن، نترس و پولدار شود. در گیر و دار این افکار است که کتاب خاطرات یک جنایتکار به اسم پرویز به دستش میرسد و برای شکل دهی به این تفکر مزید بر علت میشود. خیال پردازی و غرق شدن در دنیای فانتزیها برای توکا امری عادی است. او بعد از مرگ پدرش بیشتر روز را در معبد دکمهاش میگذراند. پناهگاهی که به همراه پدرش آن را در زیرزمین خانه ساخته است. در همین معبد است که او برای نخستین بار غول کنسرویاش را میبیند. حضور غول زرد رنگ که به خیال توکا از یک قوطی کنسرو بیرون آمده است یک نقطه عطف در زندگی او محسوب میشود. این غول بیآزارِ تنبلِ دوست داشتنی، برای توکا یک ارمغان بزرگ است. غول کنسروی عاشق دو چیز است رنگ زرد و اعداد ریاضی!
زاویهی دید داستان از زاویه اول شخص روایت میشود. روایت داستان از زبان توکاست و همین امر باعث شده است نویسنده در چینش کلمات و جملهبندیهای کار بیشتر وسواس به خرج دهد تا هر چه بیشتر به زبان کودکانه نزدیک شود. لحن داستان اغلب محاورهای است.
ویژگیهای بارز شخصیت اصلی داستان این است که توکا به عنوان قهرمان اصلی داستان ویژگیهای خاص و منحصر به فردی دارد. به عنوان مثال عادت دارد روی آدمهای اطرافش اسم بگذارد؛ اسمی که از ویژگیهای بارز اخلاقی و ظاهری آنها برگرفته شده است. او معلمش را «جلاد»، همشاگردیهایش را «کباب» و «ژاکت» صدا میزند. از نظرتوکا آدمها بوهای منحصر به فردی دارند. آنهایی که بوی لاستیک میدهند عصبی و خشن هستند اما لیموییها مهربان و دوست داشتنیاند.
توی دنیای فانتزی توکا پدرش تنها کسی است که به نام واقعیاش خوانده میشود- اتابک نادری. توکا عادت دیگری هم دارد که مواقعی که عصبی است به سراغش میآید و آن عادت برعکس خوانی جملهها و کلمههاست و با این کار حسابی دیگران را آزار میدهد!
ساختار داستان: رمان از نوع ساختار قصه در قصه بهره گرفته است؛ ما داستان پرویز (همان جنایتکار) را به موازات داستان توکا میخوانیم و هم زمان به دنبال کردن هر دو داستان راغب میشویم. درست است که این رمان را نمیتوان فانتزی صرف به شمار آورد چرا که غول کنسروی تنها در تخیل توکا شکل گرفته است، اما در هر صورت عناصر و فضای تخیلی رمان دلچسب و شیرین است.
چرا کتاب را بخوانیم:
دنیای نوجوانان پر از تخیل و فانتزی است و جهت دادن به این فانتزیها میتواند در شکل گیری مسیر آینده آنها هم موثر باشد. کنسرو غول نوعی زندگی شهری را به نمایش گذاشته است که این شهر ممکن محل زندگی هر یک از انسان های امروز در دنیا باشد. دنیایی که آغشته شده به فضاهای عجیب و مدرن که انسان ها بخصوص نوجوانان و بچه ها را از هم بیگانه کرده. در واقع این کتاب به خواننده ی خود کمک میکند که شخصیت واقعی و گمشده ی خودرا پیدا کند. بعبارتی غولی که در داستان داخل کنسرو حبس شده بود، میتواند زندگی کنسرو شده ی هر یک از ما باشد که وقتی از این زنگی و تملقات ان خارج شویم، میتوانیم به استعدادهایی که در هر یک از ما نهفته است پی برده و آنهارو پرورش دهیم.