گزارش تاریخی «جمله» به بهانه سالگرد فرار محمدرضا پهلوی از ایران؛ پایان پادشاه چمدان به‌دست
گزارش تاریخی «جمله» به بهانه سالگرد فرار محمدرضا پهلوی از ایران؛ پایان پادشاه چمدان به‌دست

گسترش موج اعتصابات، کشور را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. تا جایی که شاه برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دکتر […]

گسترش موج اعتصابات، کشور را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. تا جایی که شاه برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت.
دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت، پاسخ ردّ داد تا اینکه شاه از شاپور بختیار دعوت کرد.
بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلس به دولت پذیرفت.
شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.
شاه پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش و رفع اعتصاب ها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، راه دیگری جز خروج از کشور نداشت.
تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیررسمی بود.
نهایتا روز ۲۶ دی‌ماه ۱۳۵۷ ساعت ۱۳:۰۸، محمد رضا پهلوی به ‌همراه همسرش فرح، خاک ایران را به مقصد مصر ترک کرد.
شاپور بختیار نخست ‌وزیر، جوادسعید رئیس مجلس شورای ملی، علینقی اردلان وزیر دربار و جمعی از شاه در فرودگاه علت سفر خود به خارج را اینگونه توصیف کرد “مدتی است احساس خستگی می‌کنم وا حتیاج به
استراحت دارم.
ضمناًگفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقرگردد،به مسافرت
خواهم رفت.”
سه روز قبل از فرار، شاه شورای سلطنت را تشکیل می‌دهد تا این شورا موجبات استمرار حکومتش و امکان مذاکره با سران انقلاب را فراهم کند که البته در این هدف ناکام ماند.
سرانجام پس از مدت کوتاهی هواپیمای نیروی هوایی به پرواز درآمد و شاه در اولین مرحله از سفر بدون بازگشت خود وارد آسوان مصر شد.
شاه و همراهانش به هنگام ورود به مصر مورد استقبال رسمی و تشریفاتی انور سادات رییس‌‌جمهور این کشور قرارگرفتند و سادات،مهمانان را به هتلی در یک جزیره مصنوعی در وسط رود نیل انتقال داد.
با اعلام خبر خروج شاه از رادیو تهران، جشن‌های عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و مردم به خیابان‌ها ریختند.
هزاران نفر در نقاط مختلف کشور اجتماع کرده و مجسمه‌های شاه را سرنگون کردند.
رانندگان با روشن کردن چراغ اتومبیل‌های خود ومردم با پخش نقل و شیرینی خروج آخرین شاه ایران را جشن گرفتند.
پس از خروج شاه از کشور مردم در کوتاه‌ ترین زمان ممکن،ازطریق سازماندهی مساجد برقراری امنیت در بیشتر نقاط تهران را به عهده گرفتند و عملاً ارتش از جریان امور امنیتی
خارج شد.
در حالی که بختیار و وابستگان دربار تاکید داشتند که این سفری موقتی برای شاه خواهد بود اما انقلابیون گویی یقین داشتند که شاه دیگر هرگز به کشور باز نخواهد گشت.
هم‌زمان با خروج شاه،امام خمینی در پیام مهمی خواستار حفظ نظم ازسوی آحاد مردم در کشور شدند. متن پیام امام به این
شرح است:
«خدمت عموم ملت شریف و شجاع ایران اعلی الله کلماتهم وفقهم الله تعالی فرار محمد رضا پهلوی را که طلیعه پیروزی ملت و سرلوحه سعادت و دست یافتن به آزادی و استقلال است به شما ملت فداکار تبریک عرض می‌کنم.
شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملت‌های جهان ثابت کردیدکه با فداکاری واستقامت،می‌توان بر مشکلات هرچه باشدغلبه کرد و به مقصد هرچه دشوار باشد رسید.
گرچه این ستمگر با دست آغشته به خون جوانان ما و جیب انباشته از ذخایر ملت، از دست ما گریخت.
به خواست خداوند متعال بزودی به محاکمه کشیده خواهد شد و انتقام مستضعفین از او گرفته خواهد شد و لکن قطع دست ستمکار از ادامه ظلم به دست ستمدیدگان فوری است.
او رفت و به هم پیمان خود اسرائیل دشمن سرسخت اسلام و مسلمین پیوست و جرایم و آشفتگی‌هایی را
برجا گذاشت.
ترمیم آن جز به تائیدخداوند متعال و همت همه طبقات ملت و فداکاری اقشار کاردان و روشنفکر میسرنخواهدشد.
اکنون در این طلوع فجر سعادت و پیروزی توجه عموم را به مطالبی
جلب می‌کنم:
۱- بر جوانان غیور در سراسر کشور لازم است برای حفظ نظم با آن دسته از قوای انتظامی که اکنون به آغوش ملت بازگشته‌اند، باتمام نیرو همکاری کنند و با کمال قدرت و جدیت نگذارندکه بدخواهان و منحرفین آشوب و ناامنی ایجاد نمایند.
۲- به تظاهرات و شعارهای پرشور علیه رژیم سلطنتی و دولت غاصب ادامه دهند و اگر منحرفین و مخالفین اسلام بخواهند اخلالی به وجود آورند و نظم را به هم زنند از آنان جدا جلوگیری کنند.
باید ملت بداند که هر انحرافی و هر شعاری که مخالف مسیر ملت است به دست عمال شاه منفور و عمال اجانب تحقق می‌یابد.
من از جمیع اشخاص که انحراف داشته‌اند و یا گرایش به بعضی مکتب‌های انحرافی داشته‌اند، تقاضا دارم که به آغوش اسلام که ضامن سعادت آنان است برگردند، که ما آنان را برادرانه می‌پذیریم. در این موقع حساس که کشور جنگ‌زده مابیش از هر زمانی به اتحاد و اتفاق احتیاج دارد، باید سعی شود که از هر اختلالی
احتراز شود.
۳- دولت موقت برای تهیه مقدمات انتخابات مجلس موسسان بزودی معرفی می‌شود و به کار مشغول
خواهد شد.
وزارت خانه‌ها موظف هستند که آنان را پذیرفته و با آنان صمیمانه
همکاری کنند.
اینجانب به صلاح وزرای غیرقانونی می‌دانم که برکناری خود را اعلام کنند و خود را در مسیر ملت قرار دهند.
۴- به جمیع نیروهای انتظامی و زمینی و هوایی و دریایی و صاحب منصبان و افسران و درجه‌داران ارتش و ژاندارمری و غیرآنان توصیه می‌کنم که دست از حمایت محمد رضا پهلوی که مخلوع است و به کشور برنمی‌گردد .
درخارج نیز با نفرت مردم مواجه است بردارند و به ملت بپیوندند، که صلاح دنیا و دین آنان در آن است.
اینجانب از همه طبقات، خصوصاً حضرات علمای اعلام، در این موقع حساس
تشکر می‌کنم.
سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم و وحدت کلمه را همیشه خصوصاً تا برانداختن رژیم شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی امیدوارم. / والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته/ روح‌الله
الموسوی الخمینی»
تیتر «شاه رفت» یکی از ماندگار‌ترین تیترهای مطبوعات دوران انقلاب۱۳۵۷ است که در ۲۶ دی ماه در صفحه نخست روزنامه اطلاعات نقش می‌بندد.
مرحوم غلامحسین صالحیار سردبیر وقت روزنامه اطلاعات در خاطرات شفاهی خود به تاریخ ۲۴ دی‌ماه۵۷، که سید فرید قاسمی آن را نقل کرده، می‌گوید: «چون رفتن شاه قطعی است و توانسته‌ایم تاریخ و حتی ساعت پرواز را هم به دست بیاوریم باید پیش‌بینی کار‌ها
را بکنم.
می‌دانم درساعتی که پرواز انجام می‌شود، رساندن عکس به روزنامه و انعکاس جزئیات چگونگی انجام این حادثه مهم مقدور نیست.
از این رو از فرصتی که پیش آمد استفاده کردم و عباس مژده ‌بخش رییس شعبه صفحه‌بندی و مسوول آرایش صفحه اول روزنامه را به کنج خلوت می‌کشم و با او به صحبت می‌نشینم.
ازمدتی قبل مساله تیتر اول روزنامه در روز رفتن شاه فکر مرا به خود مشغول کرده است.
همان دو کلمه را روی یک تکه کاغذ کوچک نوشتم و دادم دست مسوول فنی و پرسیدم: می‌توانی این دو کلمه را با دستگاه«آگران»طوری بزرگ کنی که تمام عرض بالای صفحه اول رابپوشاند؟
یکه خورد و گفت مگرتمام شد؟گفتم: می‌شود اما فعلاً فقط بین من و توباشد. می‌خواهم کارمان را جلو بیاندازیم. ضمناًهم خودت درآرشیو بگرد و یک عکس ازشاه و فرح با لباس زمستانی درفرودگاه مهرآباد را پیدا کن که پشت به دوربین درحال نزدیک شدن به هواپیما نشانشان دهد.
طوری باشد که دارند می‌روند. دور می‌شوند.
آن را هم سه ستونی بساز فیل ‌تیتر و گراور را هم، بعد از آنکه به من نشان دادی،بگذار در کشویت و درش را هم قفل کن.
فکرنمی‌کنم زیاد در کشو بماند.
به عباس مژده ‌بخش اطمینان صد درصد داشتم.
هنوز دوساعت نگذشته بود که اینبار او مرا به ‌‌همان کنج خلوت کشاند و نمونه کار را نشان داد.
درست‌‌همان چیزی بود که خواسته بودم. خندیدم و از هم جدا شدیم…
۲۶ دی از همان اولین ساعات صبح، خبرهای رسیده از دربار، نخست وزیری، فرودگاه مهرآباد و منابع دیگر نشان می‌دهد که امروز خروج شاه قطعی است.
مهم‌ترین قسمت تدارک کار امروز قبلا ًدیده شده و فقط مسائلی نظیر استقرار خبرنگار و عکاس در فرودگاه و نظایر آن باقیمانده است.
ناگهان صدای رییس دفترم بلند شد که گوشی دیگری را به دستم داد و گفت: فرودگاه! صدای خبرنگار مستقر در فرودگاه را شنیدم و کلماتش را به این شرح یادداشت کردم: «هواپیمای بوئینگ ۷۲۷ شهباز حامل شاه و فرح سر ساعت ۱۲:۳۰ از زمین بلند شد و من الان دارم با چشم مسیر اوج گرفتن آن را در آسمان دنبال می‌کنم.»
گوشی را گذاشتم و عین جمله ‌ای راکه یادداشت کرده بودم در گوشی تلفنی که به دانشجویان ایرانی وصل بودباصدای بلند برای آن‌ها و همچنین جماعتی که دورمیزم ودر سالن تحریریه اجتماع کرده بودند، قرائت کردم.
صدای نماینده دانشجویان خطاب به دوستانش با فریاد بلند شد: بچه‌ها خبررسمی،شاه رفت.
غریو شادمانی را از یک سو به وسیله خط تلفنی از هزاران کیلومتر دور‌تر در لس‌آنجلسمی‌شنیدم،و ازسوی دیگر از اجتماعی که در سالن تحریریه و به خصوص کنار میز من حلقه زده بود. در این میان قیافه مژده‌بخش جلب نظر می‌کردکه ازپشت حلقه جمعیت با حرکات دست و سر و گردن می‌خواست مرا متوجه خودکند.
وقتی دیدم چشمم به او افتاده است،فریادزد: برم؟! جواب دادم: برو! کاراصلی‌اش را درصفحه اول، برای نخستین بار دو روز زود‌تر انجام
داده بود.»