یک اعترافِ دیرهنگام
یک اعترافِ دیرهنگام

با هر عینک سیاسی و جناحی که نظر کنیم، خوشبین باشیم یا واقع‌بین، کاملاً واضح است که نوعی رقابت خزنده بین «رییس مجلس» و «رییس جمهور» در جریان است و برخی اتفاقات در مجلس و همچنین سخنان محمدباقر قالیباف در خصوص «حکمرانی نو» و حمله طرفداران دولت به وی نیز موید همین جنگ و جدالِ […]

با هر عینک سیاسی و جناحی که نظر کنیم، خوشبین باشیم یا واقع‌بین، کاملاً واضح است که نوعی رقابت خزنده بین «رییس مجلس» و «رییس جمهور» در جریان است و برخی اتفاقات در مجلس و همچنین سخنان محمدباقر قالیباف در خصوص «حکمرانی نو» و حمله طرفداران دولت به وی نیز موید همین جنگ و جدالِ در پوششی مخملی و اتوکشیده است.
در این جدال، رییس مجلس، خود را در مقام اپوزیسیون داخلِ جریان اصولگرا تصور و فکر می‌کند دستِ بالا را دارد و احتمالاً طرفداران رییس‌جمهوری به‌ویژه «پایداری‌ها» نیز «رییسی» را سیدی مظلوم می‌بینند که به قیمتِ آبروی خود وارد میدان شده اما حتی از طرف دوستان و خودی‌ها نیز مورد حمله و هجمه‌های ناجوانمردانه قرار دارد.
در ادامه این نزاع خزنده، روز گذشته «محمدباقر قالیباف» در مراسم گرامیداشت هفته پژوهش گفت:«امروز باید این اقرار را داشته باشیم که در برخی مسائل قدرت حل مسأله را نداریم و اگر گاهی قدرت حل مسأله ای را داریم در زمان خود آن حل نمی‌‎کنیم که باعث می‌شود ارزش خود را از دست بدهد.»
درخصوص این بخش از سخنان قالیباف و به‌ویژه ناتوانی در حل مسائل چند نکته را خطاب به رییس مجلس، اصولگرایان طرفدار وی و همچنین جریانات سیاسی سابقاً متحد و در حال حاضر مخالف با وی لازم به طرح می‌دانیم:
نخست این‎که رییس مجلس در این جمله تعریضی به قوه مجریه و مدیران و مردان رییسی می‌زند که از منظر قانونی، اختیار و مسئولیت دارند و باید پاسخگوی اتفاقات ناگوار و ناگواری‌های معیشتی باشند و به هیچ روی، کل نظام را مورد انتقاد قرار نداده است و درحقیقت می‌خواهد برای شرایط فعلی، دلیل و عاملی معرفی کند و روشن است که انگشت اشاره وی در این جمله «دولت سیزدهم» و شخص رییسی است و یادآور برخی اتهامات در زمان رقابت‌های انتخاباتی علیه وی ازجمله «شش کلاسه» بودن است.
نکته بعدی این‌که از زمانی که به خاطر داریم، مدیران، نمایندگان و مسئولان طیف‌های مختلف اصولگرا، استادِ «طرح مسأله» بودند و برای «حل مسأله» هیچ توان، ایده و کارآمدی نداشتند و برای جلب توجه مخاطبان به این موضوع، کافی است به تیتر خبرگزاری‌های استانی و ملی توجه دقیق‌تری بیندازیم تا ببینیم که مدیران و نمایندگان، همه مشغول طرح مسأله و بیان مشکلات هستند در حالی‌که وظیفه و تکلیف آنان نه طرح مسأله که ارائه راهکارهای اجرایی برای حل و دنبال کردن آن تا نتیجه‌گیری است و طرح نظام مسائل کشور و مطالبه‌گری، بیشتر وظیفه رسانه‌ها و نهادهایی خارج از مجامع تصمیم‌گیر و سیاست‌ساز در بدنه اصلی دولت است.
سوم این‌که همان‌گونه که رییس مجلس گفت: گاهی که مسأله در زمان خود حل نمی‌شود، ارزش خود را از دست می‌دهد، امروز حرف ما خطاب به «محمدباقر قالیباف» این است که این سخن نیز باید در حدود دو دهه قبل، گفته می‌شد و رییس مجلس، به حقیقت بزرگی اشاره کرد اما بسیار دیر. لازم بود در روزگارانی که وی خود را «رضاخان حزب‌اللهی‌ها» معرفی می‌کرد و مدعی بود همان‌گونه که رضاخان، در ۱۶ سال، نظام اداری را از ناکارآمدی محضِ قجری به‌درآورد، وی نیز به سیستم فشل و ناکارآمد اداری کشور، روح می‌دمد، گوشه چشمی به این موضوعات هم داشته باشد.
نکته بعدی این‌که با اخباری که از احتمال فساد و سوءاستفاده در حوزه‌های تحت مدیریت «قالیباف» در شهرداری تهران منتشر و حکمی که علیه قائم‌مقام وی صادر شد و همچنین ماجرای تلخ «خرید سیسمونی از ترکیه» در روزگارانی که رهبر معظم انقلاب و همه دلسوزان بر حمایت از تولیدات داخلی، تأکید دارند و همچنین با حضور دو دهه‌ای قالیباف در عرصه سیاسی که دستاورد نمایانی نداشته و گویا بود و نبودش چندان توفیری ندارد، برای افکار عمومی روشن شد که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، «محمدباقر قالیباف» می‌تواند خود را یک «احمدشاه برای هم‌فکرانِ خود»
بنامد نه بیشتر.
نکته بعدی این‌که شخص «محمدباقر قالیباف» در شمار کسانی بود که طی دو دهه اخیر در خالی کردن بدنه دولت و کانون‌های تصمیم‌گیر و سیاست‌ساز از کارشناسان متفکر و متعهد، موثر بود و امروز اگر می‌بیند نظام اجرایی کشور از حل برخی مسائل ناتوان است و پر شده است از مدیران و نمایندگان مدعی و حرّاف، نمی‌تواند سهم خود در این سنت ناپسند را نادیده بگیرد و به دولت سیزدهم و شخص رییسی کنایه بزند و تلاش کند یک بار دیگر مانند اوائل دهه ۸۰، خود را «دائرمدارِ مدیریت» نشان دهد و برای افکار عمومی، «پالس» بفرستد که اگر من رییس‌جمهور شوم، حال و اوضاع کشور بهبود می‌یابد.
نکته آخر ما هم خطاب به رییس مجلس و نمایندگان و هم خطاب به رییس‌جمهوری است که بزرگترین مسأله و موضوعی که دولت‌مردان و مجلس‌نشینان از حل آن ناتوان ماندند، اقتصاد ملی و معیشت مردم بوده است که طی دو تا سه دهه اخیر در یک نمودار خطی-ریزشی، به قهقرا رفت و امروز فشار آن به کمر بیش از دو سوم جمعیت کشور رسید و به طور تخمینی می‌توان گفت به‌جز همان ۴ درصدی که «قالیباف» بر آن تأکید داشت، ۹۶ درصد مردم درد آن را احساس می‌کنند اما باید گفت هم قالیباف و هم رییسی و هم بسیاری از نمایندگان مجلس، در حمل این بار گران، با شهروندان عادی، کارمندان ساده دولت و کارگران، شریک نیستند هرچند در ایجاد این شرایط تلخ، کم و بیش سهم دارند.