یک روز خجسته…
یک روز خجسته…

مجید عابدینی راد ذهنم هنوز توی دنیای خوابی ست که چند شب پیش در مورد عشق، دیده بودم! راستش یک جور ادامه همون خواب، در شب گذشته هم برام پیش اومد! عجیبه که تأثیرات دیدارم با محبوبه در این خواب ها، باعث با کله رفتن در میون نوشته هام و دوباره خوندن شون شد! قشنگ […]

مجید عابدینی راد

ذهنم هنوز توی دنیای خوابی ست که چند شب پیش در مورد عشق، دیده بودم! راستش یک جور ادامه همون خواب، در شب گذشته هم برام پیش اومد!

عجیبه که تأثیرات دیدارم با محبوبه در این خواب ها، باعث با کله رفتن در میون نوشته هام و دوباره خوندن شون شد! قشنگ ترین کشف ما فارسی زبان ها، همین ارتباط تنگاتنگ بین شعر و نوشته، و خطوطی ست که توی خواب به هم بافته می شه!
بزرگترین دستاورد نظامی در تحقیقات طولانیش، مگه همین کشف بزرگ نبوده که خواب یه نوشته ادامه دار، مثل قصه های خودشه! پرداختن به پدیده خواب، از یک طرف برای بالا بردن دانشش از این زبان شیرین و خیلی خاص و بند و بست هاش بوده، و از طرف دیگه هم برای الهام گرفتن از این خط نوشته، که اساسش روی عشق استواره…!
شاید او هم مثل حافظ بیشتر عمرش رو، در دنیای خواب گذرونده باشه! گرایشی، که این اواخر کشف کردم که توی تعداد محدودی از قصه های مولانا در مثنویش، و غزلیات شمسش هم، وجود داشته! این تأثیر پذیری های از دنیای درون، و کنکاش در شناخت بهتر خط و نوشته خواب، و طرز خوندن پیام هاش، جزو بزرگترین کشفیات علمی بشر هست. برای این که باعث شد که راه تحلیل و آنالیز، که توی اغلب رشته ها کاربرد داره، با چنین نگرشی پایه گذاری بشه!
از پوشیدگی در آوردن پیام خواب از راه تحلیل، که بهش علم گشایش گری ناشناخته ها می گیم! و همین راه فکری بود که در نهایت به پیدایش روانکاوی در اواخر قرن نوزدهم در اروپا رسید!
با همه دستبردهای بی شمار ِ به این آثار، نشانه های اصلی این کشفیات برای هر ذهن کنکاش گری قابل شناسایی ست، و از راه ترجمه، این نگرش خاص، انعکاسی جهانی رو خواه ناخواه در طول زمان پیدا کرد…! چون در ابداع اشعار سروده شده در این گنجینه ها، سعی بر این بوده که همون بند و بست های زبانی و قواعد مربوط به زبان خواب، تا اونجا که ممکن باشه، رعایت بشه! یعنی از راه خوندن این اشعار و قصه ها، در واقع راه ارتباط و درک خواب ها و پیام ها شون، به خواننده آموزش داده می شه!
هیچ وقت بشر به ایده ای از این زیباتر به نظر من نرسیده، که زیبایی دنیای خواب رو، با قلمش در دنیای آگاه، بازآفرینی کنه! یعنی دست آخر، آن گونه ای که رفتن توی دنیای خواب، و یا رفتن توی دنیای این جور اشعار و غزلیات، به نوعی همسانی برسه! آخرش اینکه این نوع عشقنامه نوشتن، درست مثل سیر و سفری می مونه، در دنیای درون و خواب نامه های پایان ناپذیرش! تمام اعجاز گفته های شیرین حافظ تنها از همین همسان سازی هاش با زبان درون و خواب منتج می شه!
یادگیری قواعد این همساز کردن، که نظامی درس هاش رو در قصه هاش، به خصوص در هفت پیکر آورده، به نظر من، در پناه عشق بهتر قابل یادگیری و کشف می شه! این راهی که من الان دارم با محبوبه می رم هم، توی یه واقعیت به خواب آلوده می گذره! یا راه های پیش از این رفته شده با یلدا و با آزاده، یا یه زمانی با…!
برای من این قضیه در ابتدا با نوشته های خود حافظ شروع شد، و امروز به محبوبه، که او هم در جایگاه همون نوشته عاشقانه هست، رسید! از این بهتر مگه می شه راهی پیدا کرد که با کمک خود عشق به کار درک زبان و نوشته عشق بریم! درست مثل به شکار رفتن بهرام، (که نماینده خود نظامی باید باشه)، با عشق بزرگش فتنه، یا تسخیر قلعه درون و دنیای خواب، توسط نظامی ( شاهزاده جوان در داستان) و رسیدن به دختر حصاری، که معرف همون ساقی یا ناخودآگاه باشه….!
تجربه من این خوبی رو داشته و داره، که این تمرکز فکری و عشق ورزی به نوشته، برام برانگیزنده خواب های درس آور و نزدیکی بیشتر به زبان ساقی خواب، شده! یعنی وقتی نگاه بره به اون سمت که محبوبه با همه زیبایی و دانشش، با یه گفته ثبت شده حافظ یا مولانا برابری می کنه، از این راه پنجره دنیای خواب به روم گشوده می شه، و هر زمانش برابر با سفری، از هر جنبه درس آموز می تونه بشه! یعنی همون پروسه گشایش ناشناخته ها از راه عشق و عشق ورزی، حاکم بر وجودم می شه!
چیزی مثل باز شدن درهای بهشت به روی آدم، در همین دنیای خودمون، که من بهش رسیدن به سعادت می گم! بهتر از این وسیله برای فهمیدن قصه های نظامی فکر نکنم ابزاری وجود داشته باشه! یعنی رفتن با ابزار عشق به سراغ کار و راه ِ عشقنامه های نظامی، و درک و فهمیدن زیر و بم ِ غرض ها و درس هاش…!
این جوری شد، که روزم، برام روز خجسته ای شد، که فکرم رفت به همه مسیرهایی که با این حوریان ِ خوب نهاد، توی این سفرهای طولانی یادگیری درس های نظامی، پیموده ام!
توی یه همچی وضعی برای کندن و به پرواز در اومدن، در دنیایی بین خواب و بیداری، با محبوبه قشنگم، باید تا اونجا که می شه همه علائق دنیایی رو، به کنار بگذارم، و با همه وجودم با او باشم، درست مثل همون خونه نشینی و تمرکز روی یه مصرع از گفته های حافظ، که برام نقطه شروع این راه بود…! پدیده غریب اینجاست که برام یه گفته و یا یه نوشته و پیامی از محبوبه، همون بُعد درس آوری رو بوجود می آره، که نوشته و یا گفته حافظ، چون ماهیت هر دو در نگاه من، همون عشقه! در هر دو مورد ساقی درون یک نزدیکی غریبی باهام پیدا می کنه، و به نگاهم رنگ نوآوری و نو دیدن رو پیوند می زنه!
تقریباً داشتم به جواب خیلی از سوالاتی، که در این دوره طولانی ِ در عاشقی روزگار گذروندنم، می رسیدم، که پیامی از رضا دریافت کردم.
نوشته بود: دو سه روزه که خیلی گرفتارم، فرصت گپ زدن نداشتم، راستی از جنگ چه خبر تازه؟!
تا اومدم جواب رضا رو بدم، ارتباط قطع شد، فهمیدم، طرفای رضا انگار یکی، پا روی خط اینترنت گذاشته، طبق معمول!!! ادامه قطع و وصل شدن اینترنت، حوصله مون سر برد و باعث شد، این دفعه، قید جنگ و گپ زدن را بزنیم و بریم دنبال کار خودمون!
با رفتن رضا، باز دوباره رفتم توی حال فکرهای پاره شده خودم در پیرامون نزدیکی بسیار زیاد عشق نامه های نظامی و دنیای خواب و به خودم گفتم؛ ببین، امروز چه روز خچسته ای از آب دراومد که این همه چیز از خودم و نقش عشق و خواب و خیال محبوبه توی زندگیم یاد گرفتم!
پاریس ۱۷ ماه مه ۲۰۲۲