یک روز می‌آیی که من
یک روز می‌آیی که من
یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم

سروده : افشین یداللهی با اجرای:مهرداد محمدپور

 

یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم

یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم

پاییز تو سر می رسد قدری زمستانی و بعد
گل می دهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور
آیینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیست