۱۰ گونه ارزشمند در کشور  با وضعیتی مشابه یوز روبه رو هستند
۱۰ گونه ارزشمند در کشور  با وضعیتی مشابه یوز روبه رو هستند

مرثیه شکست ما نه در نگهداری از پیروز بلکه در نگهداری از طبیعتی است که خانه ما برای ادامه حیات محسوب می شود و آینده همه ما در جغرافیایی به نام ایران به حفاظت از این زیست بوم و تمام اجزای زنده و غیرزنده آن گره خورده است. به گزارش رکنا، همه ما با خبر […]

مرثیه شکست ما نه در نگهداری از پیروز بلکه در نگهداری از طبیعتی است که خانه ما برای ادامه حیات محسوب می شود و آینده همه ما در جغرافیایی به نام ایران به حفاظت از این زیست بوم و تمام اجزای زنده و غیرزنده آن گره خورده است. به گزارش رکنا، همه ما با خبر از دست دادن پیروز ، این زیباترین و تلخ ترین نماد انسجام ملی این روزهای ایران از غمگین شدیم.
در ۱۱ ماه گذشته همه دوستداران طبیعت ایران لحظه به لحظه پیگیر اخبار پیروز بودند و چنان به آن دل بسته بودند که گویی به فرزند خود
دل بسته اند.
پیروز اما فارغ از جنبه زیستی و حفاظتی آن به عنوان در معرض خطر انقراض ترین گونه ایران در ماه های اخیر به نمادی از تمامی خشم های باقی مانده ایرانی ها از صدمات کهنه تبدیل شد که می شد آن را با درد ناشی از زخم گلوله مقایسه کرد.
پیروز، کاری را که ده ها نهاد فرهنگی با میلیاردها بودجه برای ایجاد همبستگی و همدلی در سطح ملی نتوانسته بود انجام دهد را به زیبایی هر چه تمام تر به فعل تبدیل کرد و هر شهروند ایرانی را در چهار گوشه کشور نگران حال آن گربه باشکوه کرده بود و زخمی که از دست دادن او بر قلب های میلیونها ایرانی وارد کرد تا مدت ها ترمیم نخواهد شد.
داستان پیروز و طبیعت ایران یک مسیر صاف و مستقیم را سپری نکرده است و مانند باقی مسایل و مشکلات کشور ملغمه ای از ناکارآمدی های سیستماتیک نهاد تصمیم ساز و عدم باور به نهاد مرجع علمی و کارشناسی به همراه رفتار غیرمسوولانه در نهاد اجتماعی توسط شهروندان یا جوامع محلی و فعالان ناآگاه که ضربه آخر را بر پیکره بی جان و غیرحفاظت شده زیست بوم ایران وارد کرده اند را به نمایش گذاشت و نشان داد که همگی این بازیگران در قامت یک آشپز در حال طبخ آش دهان سوزی هستند که شوری آن نه تنها داغ پیروز که داغ حذف و انقراض ده ها گونه در معرض انقراض دیگر را نیز در یک یک دهه آینده بر دل ما خواهند گذاشت. کارشناسان و صاحب نظران امر حفاظت و تنوع زیستی در ایران از سالهای گذشته در مورد خطر انقراض تنها لکه ها از جمعیت یوز را به نهادهای متولی داده بودند و همین امر باعث شده بود تا در دو دهه اخیر حفاظت از این گونه در صدر اقدامات سازمان حفاظت از محیط زیست به عنوان نهاد متولی قرار گیرد.
این پیگیری ها تا جایی ادامه یافت که یک انجمن مردم نهاد به نام یوز ایرانی با هدف جلب کمک های بین المللی برای حفاظت از این گونه در ایران تشکیل شد.

سگ های ولگرد تهدید جدی
جمعیت یوز
این اقدامات منجر به بهره مندی کارشناسان داخلی از مشاوره های اساتید بین المللی امر حفاظت گربه سانان گردید و حتی در چند مورد آنها سفرهایی به ایران داشتند اما تقریبا هیچ فایده ای برای این گونه نداشت. یکی از اساتید از جلسه کارشناسی با یکی از دانشمندان خارجی دعوت شده در خصوص یوز در سازمان محیط زیست روایت می کند که وی بعد از بررسی های میدانی یکی از عوامل اصلی تهدید جمعیت های یوز را سگ های ولگرد و چرای بی رویه در زیستگاه های این گونه عنوان کرده بود.

با فعالان محیط زیستی روبه رو هستیم که آگاهی از بوم شناسی حفاظت ندارند
او می گفت بعد از مطرح کردن این مساله چند تن از فعالان ناآگاه و افراطی به این موضع گیری دانشمند خارجی در خصوص سگ ها اعتراض کرده بودند و او پاسخ داده بود «پس یک برنامه حفاظت برای سگ ها تدوین کنید و از آنها به جای یوزپلنگ حفاظت کنید» با شنیدن این روایت می توان به اعماق ناشناخته بحران های پیچیده پیش روی حفاظت از تنوع زیستی در ایران پی برد و بر این ادعا که با ملغمه ای از مشکلات روبه رو هستیم صحه گذاشت زیرا در این روایت می توان مشاهده کرد که ما با سازمان محیط زیستی رو به رو هستیم که توان تمیز یک کارشناس دانشگاهی را با یک فعال افراطی نمی داند و آنها را به یک جلسه فنی و کارشناسی دعوت می کند، با فعالان محیط زیستی روبه رو هستیم که کمترین اطلاع و آگاهی از بوم شناسی حفاظت ندارند و جای خالی چهره های دانشگاهی را می بینیم که در این جلسه حضور ندارند تا پاسخ این فعال ناآگاه را بدهند و در تصمیم سازی درست به سازمان متولی کمک کنند.

یوز ایرانی درگیر درون آمیزی
شده است
این روایت ها و روایت های مشابه تنها بخشی از مدیریت ناکارآمد و سیستماتیک در حفاظت از زیست بوم ایران است که در سالهای بعد با برخوردهای امنیتی و غیرکارشناسی برخی از نهادها با کارشناسان باسواد و دستگیری آنها، امکان هرگونه اقدام دیگری را از سوی چهره های دانشگاهی و انجمن های مردم نهاد سلب کرد.
همچنین عدم شفافیت سازمان در انتشار اطلاعات ژنتیکی نمونه های موجود از یوزهای تلف شده یا زنده گیری شده که بر گمانه زنی های چهره های دانشگاهی مبنی بر اینکه خرده جمعیت های این گونه در ایران به شدت درگیر درون آمیزی شده و عملا وارد گردنه بطری و مرحله پیش از انقراض شده است نیز توانسته همزمان بر اعتماد عمومی به برنامه های سازمان محیط زیست در خصوص یوز خدشه وارد کند.

۱۰ گونه ارزشمند در کشور با وضعیتی مشابه یوز روبه رو هستند
مجموعه این اتفاقات حتی شائبه هایی مبنی بر اینکه سازمان محیط زیست به طور کلی حیات وحش کشور را رها کرده است و امر حفاظت از زیستگاه و گونه ها را به حفاظت از یک گونه و آنهم دراسارت تقلیل داده است در حالیکه بیش از ۱۰ گونه ارزشمند در کشور دقیقا با وضعیتی مشابه وضعیت یوز روبه رو هستند و در رده گونه های در معرض خطر انقراض قرار دارند. اینها روایت و مرثیه ای برای شکست ما نه در نگهداری از پیروز بلکه در نگهداری از طبیعتی است که خانه ما برای ادامه حیات محسوب می شود و آینده همه ما در جغرافیایی به نام ایران به حفاظت از این زیست بوم و تمام اجزای زنده و غیرزنده آن گره
خورده است.