کاری به آنهایی که تنها سه ماه بعد از رای به حسن روحانی در فضای مجازی هشتگ «پشیمانم» راه انداختند نداریم و به نطقهای پرسروصدای نمایندگان دلواپسی مانند حسینعلی حاجی دلیگانی که دولت حسن روحانی را مسبب تمام مشکلات کشور از ابتدای تاریخ تاکنون میداند هم اشاره نمیکنیم. سوال ما از رییس جمهور روحانی که […]
کاری به آنهایی که تنها سه ماه بعد از رای به حسن روحانی در فضای مجازی هشتگ «پشیمانم» راه انداختند نداریم و به نطقهای پرسروصدای نمایندگان دلواپسی مانند حسینعلی حاجی دلیگانی که دولت حسن روحانی را مسبب تمام مشکلات کشور از ابتدای تاریخ تاکنون میداند هم اشاره نمیکنیم.
سوال ما از رییس جمهور روحانی که اکنون وارد دومین سال دوره دوم ریاستجمهوریشده این است که آیا از نظر او وزرا و مدیرانش طی ۵ سال گذشته عملکرد رضایت بخشی داشتهاند؟ آیا کارنامۀ مدیرانی که از سال ۹۲ همراه این دولت بودهاند از نظر کیفی مورد سنجش قرارگرفته است؟
حسن روحانی فرد ناآشنایی با سیستم مدیریتی ایران نیست. میداند که برخلاف شعارهای مرسوم، اخلاقیات و صداقت بین بسیاری از مجریان امور، محلی از اعراب ندارد.
در ایران از نگهبان تا وزیر و نماینده مجلس و حتی شماری از مدعی ترین مدعیان، مردم معتقدند نه برای مادیات که تنها برای خدا خدمت میکنند و ظاهرا کار برای خلق خدا را عبادت و تکلیف میدانند . تکلیفی که سن و سال نمیشناسد و برای بسیاریشان تا لحظهی مرگ هم ادامه دارد. صرفا با این توجیه که آنها بندۀ خوب خدا و دوستدار واقعی کشور هستند و منافع مردم را تشخیص میدهند و جوانان آنقدری که آنها مام میهن را دوست دارند قابلاعتماد نیستند!
رئیس جمهور روحانی بلافاصله بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۹ اردیبهشتماه ۹۶ با سیل انتقادات مواجه شد و تا امروز هم رقبا و مخالفان قدیمی و هم تعدادی از مدافعانش زبان به تخریب و نقد او گشودهاند و او را فردی غیر صادق با شعارهای پرطمطراق و وعدههای دروغین خطاب میکنند و معتقدند تمام معضلات فعلی کشور از اعتراضات خیابانی، کمآبی، ورشکستگی موسسات مالی و اعتباری، برخوردهای گشت ارشاد، بازار ازهمگسیخته ارز، خروج آمریکا از برجام و… نتیجه رفتارهای اوست و گویی از اساس طی سالیان گذشته، کشور و مردم با این موارد بیگانه بودند و کشور در آرامش کامل اداره میشده است.
قطعا روحانی آن گونه که مخالفان ادعا می کنند مسبب همۀ مشکلات کشور نیست اما او بهعنوان رئیس دولت مستقر که ۴ سال زمامدار امور بوده و پنجمین سال فعالیتهایش را همپشت سر گذاشته است باید بپذیرد که بخشی از مشکلات کشور به استفاده از مدیران بیتفاوت به اوضاع کشور در دولت او ریشه دارد؛ از وزیر تا بخشدار و کارشناسان مستقر در مجموعههای دولتی.
افرادی که عادت کردهاند بدون سنجش کارنامه از یک شهر به شهری دیگر و از صندلیهای کوچک به میزهای بزرگ ریاست برسند بدون آنکه گزینشگرانشان نگاهی به کارنامهشان بیندازند و مشاهده کنند که اساسا این افراد شایسته ارتقا و حتی ادامه کار هستند یا نه.
در همین ۵سال گذشته دهها فرماندار و استاندار در دولت روحانی تغییر کرده است. تغییراتی که عموما بدون منطق مدیریتی و مصداق بارز بازی «جاها عوض کودکان» بود. این مدیران بدون آنکه کارنامه روشنی در زمینه مدیریت یک بخش و شهر و استان از خود برجای گذاشته باشند ارتقا پیدا کردند و یا در پستهای همعرض حکم گرفتند. البته ممکن است آنها کارنامههای پروپیمان و لبریز از آمار و ارقام مقابل مقامات بالادستیشان گذاشته باشند اما آیا آن مقامات و تصمیم گیران نباید به خود زحمت راستی آزمایی بدهند و نگاهی گذرا به وضعیت منطقه تحت امر آقای مدیر در دوران کاریاش داشته باشند؟
مدیران کشورهای مختلف برای رونق اقتصادی لزوما منتظر سرمایهگذاریهای کلان خارجی نیستند . آنها ابتدا خود برای رونق و توسعه وطنشان تلاش میکنند.اما اکثر دستگاههای دولتی در ایران از برقراری یک ارتباط حسنه بین بخشی هم عاجزند و در موارد متعدد عملی شدن یک تصمیم ماهها و سالها طول میکشد و وقتی به مردم ابلاغ میشود که عملا بلااثر است و زندگی دهها تن در غیاب آن با تاثیرات بسیار منفی مواجه شده است.
آیا معقول است که مدیران چند دهه برای سامان دادن به همین کارهای معمولی حقوقبگیرند و جلسه بگذارند اما سالیان طولانی حل آنها به طول بیانجامد و درنهایت بحرانهای گاهوبیگاه گریبان مردم را بگیرد؟ بعد برای حل آن بحرانها هم «ستاد بحران» تشکیل شود و حق جلسات جدید از بیتالمال به حسابشان واریز شود و در پایان با وارد کردن هزینههای هنگفت به اعتبار دولت، گرفته شدن جان هموطنان و بدبین شدن شمار دیگری از شهروندان بهنظام باز هم ماجرا حل نشود؟
این مدیران بیشتر از تصمیمات فراقانونی دو قوه و نهادهای غیردولتی دیگر نفس دولت را به شماره میاندازند. مدیرانی که در توجیه بیعملی خود میگویند «تصمیمات مهم را نمیتوان عجولانه گرفت» اما کدام عجله؟ آیا از دست رفتن اینهمه زمان طلایی و ناامیدی عمومی و از دست رفتن سرمایههای اجتماعی برای ایران کافی نیست؟