احمد شیرزاد با گفتن اینکه «رييسجمهور خودش را وامدار اصلاحطلبان نميداند و دولت هم در اين مدت نزديك ۵ سال تلاش كرده تا وجههاي فرا از اصولگرايي و اصلاحطلبي از خودش برجاي بگذارد» در گفتوگویی با «جمله» به پرسشهای طرح شده پاسخ میگوید: *آیا میتوان اینطور گفت که دولت روحانی، دولتی با ویژگیهای اصلاحطلبی است؟ […]
احمد شیرزاد با گفتن اینکه «رييسجمهور خودش را وامدار اصلاحطلبان نميداند و دولت هم در اين مدت نزديك ۵ سال تلاش كرده تا وجههاي فرا از اصولگرايي و اصلاحطلبي از خودش برجاي بگذارد» در گفتوگویی با «جمله» به پرسشهای طرح شده پاسخ میگوید:
*آیا میتوان اینطور گفت که دولت روحانی، دولتی با ویژگیهای اصلاحطلبی است؟
قبل از جواب دادن به اين پرسش لازم ميدانم به اين نكته اشاره كنم كه آقاي رييسجمهور تا به امروز نه خودشان را اصولگرا و نه اصلاحطلب معرفي كردهاند. به همين دليل من در شروع گفتوگو مجبورم سئوال شما را سئوالي غلط بدانم.
*اما همه میدانند که اصلاحطلبان بودند که مردم را برای رای دادن به روحانی ترغیب کردند.
من معتقد نيستم كه درباره اصلاحطلبان كليگويي شود، چون آنها مجموعهاي از چهرهها هستند كه سليقههايي متفاوت نسبت به هم دارند و گاها مشاهده ميشود كه اختلاف نظرهايشان بسيار جدي ميشود. اما به هر حال آن مجموعهاي كه به نام اصلاحطلبي شناخته ميشوند، در ۲۴ خرداد ۹۲ و ۲۹ ارديبهشت ۹۶ سهم قابل توجهي در راي آوري و تشكيل دولت داشتند و اين انكار نميشود.
* سئوالم را طور ديگري ميپرسم. اصلاحطلبان ميتوانند اين ادعا را داشته باشند كه انتخابات ۹۲ مهر باطلي بود بر حاشيهنشينيشان؟
شما در شرايطي اين سئوال را مطرح ميكنيد كه هم اصلاحطلبان و هم اصولگرايان به عنوان يك جريان سياسي نوعا حاشيهنشين هستند.
*چطور؟!
ببينيد! مردم مشخصا در انتخابات كار زيادي ندارند كه فلان كانديدا اصلاحطلب است و بهمان كانديدا اصولگرا. رايهاي مردم در هر انتخاباتي اعم از رياستجمهوري يا انتخاباتهاي ديگر بستگي به شرايط روز و شنيدهها و ديدههايشان دارد و به همين دليل، در كمتر انتخاباتي ميشود به راحتي نتيجه را پيشبيني كرد. كمااينكه يك روز سيد محمد خاتمي را به عنوان رييسجمهور بر ميگزينند و در سال ۸۴ محمود احمدينژادي را كه هيچ شباهتي به آقاي خاتمي نداشت را با رايهاي خود برنده انتخابات ميكنند.
*شما اينطور گفتيد كه «مردم مشخصا در انتخابات كار زيادي ندارند كه فلان كانديدا اصلاحطلب است و بهمان كانديدا اصولگرا.» در حالي كه در دهه هشتاد همین مردم در همه انتخابات رایهای خود را به حساب اصولگرایان نوشتند.
ايني كه شما گفتيد كه مردم به هيچ جرياني وابسته نيستند و بر اساس تشخيصي كه از شرايط روز دارند، تصميم ميگيرند كه با اين راي بدهند يا به آن. اي كاش سياسيون و فعالين حزبي هم قبل از اين كه به فكر برنده شدن باشند، به اين فكر كنند كه كشور بايد در مسيري هدايت شود كه بتوانيم با بهرهگيري از فرصتها، تهديدها را روز به روز كمتر كنيم كه لازمه اين اتفاق،اين است كه منافع ملي زير سايه مصالح سياسي قرار نگيرند.
*عملكرد دو دولت حسن روحانی را ميتوان تداوم تفكر و تصميم اصلاحطلبي دانست؟
من دقيقا نميدانم كه مانيفست اصلاحطلبي چه بايدها و نبايدهايي را مد نظر دارد و اصولهايش را بر اساس چه مبنايي تعيين ميكند. كمااينكه مانيفست اصولگرايان هم قابل تشخيص نيست. مشكل اينجاست كه در فضاي سياسي مسايل مبهي مطرح ميشود. در حاليكه عرف، اين است كه يك حزب مشخص سياسي بايد نقطه نظراتش درباره مسايل سياست خارجي يا اقتصاد و بخشهاي ديگر را صريح و آشكار بيان كند تا مردم بدانند كه با راي دادن به كانديداي معرفي شده آنها، با با چه شرايطي روبرو خواهند شد. در حالي كه در كشور ما اين افراد هستند كه با برچسب اصلاحطلبي و اصولگرايي نظر ميدهند، آنهم در شرايطي كه هم اصلاحطلبان و هم اصولگراها با هم درباره هر بحثي عقيدههايي متناقض با هم دارند. شرح اين شرايط ما را به اين نتيجه ميرساند كه نميتوان نسبت به تمايل دولت به يك طيف سياسي نظري قطعي داد. البته واضح است كه هر دولتي به يك سليقه نزديكي بيشتري دارد.
*اما به عنوان مثال در بحث سياست خارجي، ميتوان تشخيص داد كه تصميمها به كدام جريان نزديكتر است.
نه! براي اينكه همين برجام از جانب خيلي از اصلاحطلبها تقبيح ميشود و اصولگراياني هم هستند كه در اين چند سال در عمل نشان دادهاند كه با سياستهاي هستهاي دولت همراه هستند. البته يك عدهاي هم داد و بيداد الكي ميكنند و خودشان هم نميدانند كه دليل اعتراضشان چيست. بنابراين برخلاف نظر عمومي، من معتقد نيستم كه توافق هستهاي به نام اصلاحات يا اعتدال زده شود و اين اتفاق را اتفاقي بزرگ ميدانم كه مرهون اراده عمومي است و به هيچ وجه نبايد به نفع اين و آن مصادره شود.
*جریان اصلاحات چه نوع رابطهای را با دولت مستقر دارد؟
رييسجمهور خودش را وامدار اصلاحطلبان نميداند و دولت هم در اين مدت نزديك ۵ سال تلاش كرده تا وجههاي فرا از اصولگرايي و اصلاحطلبي از خودش برجاي بگذارد. آقاي روحاني را همه پيش از سال ۹۲ يك چهره نزديك به اصولگرايان ميشناختند و خب! فعل و انفعالاتي باعث شد تا در انتخابات دولت يازدهم با برخي از اصلاحطلبان همراه و هم مسير شود. با اين حال به شخصه، رييسجمهور ايران را نه اصلاحطلب ميدانم و نه اصولگرا و دقيقا به همين دليل است كه در دولتش هم از اصلاحطبان را به كابينهاش راه داده و هم از اصولگرايان در سمتهاي مهم استفاده كرده است.
*اين خوب است يا بد؟
اصلِ اين استقلال خيلي خوب است و باعث ميشود تا دولت بيخود و بيجهت درگير فعل و انفعالات غيرلازم سياسي_جناحي نشود. خب! همه ميدانند كه دولت مسئول اصلي امور اجرايي كشور است و مطلوب اين است كه وابستگي زيادي به هيچ يك از جريانهاي سياسي نداشته باشد. اما اينكه بخواهيم، كارايي دولت را ارزيابي كنيم، ربطي به اين مساله پيدا نميكند و لازمهاش بررسي كارشناسي و دقيق در همه امور است.