اسدالله بادامچيان قائمقام حزب موتلفه اسلامي گفت: اگر اصلاحطلبان اعتبار و موقعيتي در جامعه داشتند، حتما از عارف حمايت ميكردند و دليلي نداشت كه روحاني را نامزد مورد اعتماد خود معرفي كنند. چيزي كه الان ما شاهدش هستيم، اين است كه جريان اعتدال كه از عناصر اصلاحطلب استفاده ابزاري كرد و همچنان ميكند و در […]
اسدالله بادامچيان قائمقام حزب موتلفه اسلامي گفت: اگر اصلاحطلبان اعتبار و موقعيتي در جامعه داشتند، حتما از عارف حمايت ميكردند و دليلي نداشت كه روحاني را نامزد مورد اعتماد خود معرفي كنند. چيزي كه الان ما شاهدش هستيم، اين است كه جريان اعتدال كه از عناصر اصلاحطلب استفاده ابزاري كرد و همچنان ميكند و در عرصه هست و همچنين ميبينيم كه برخي از اصلاحطلبها مكررا از اينكه روحاني را مورد حمايت قرار دادهاند، اظهار پشيماني ميكنند و از كمترين فرصتها هم براي مخالفت با دولت دريغ نميكنند. همچنين در بياعتباري جريان اصلاحات همين بس كه فرد اصلياش در راهپيماييهاي مردمي و در صحنههاي ديگر مردمي نمي تواند حاضر باشد، چون به نظر من تحمل نگاههاي منفي مردم را ندارد. پس اينكه شما از بازگشت اصلاحات حرف ميزنيد، نميتواند حرف صحيحي باشد.
اسدالله بادامچيان ادامه داد: به آنهایی که روی کار آمدن روحانی را ضعف دولت های نهم و دهم می دانند، باید گفت اگر دليل روي كار آمدن هر دولتي را در ضعف دولت قبلياش بدانيم، پس دولت اصلاحات شديدا ضعيف و ناكارآمد بود كه دولت بعدياش با شعارهاي ضد اصلاحات و اصلاح طلبي راي بالايي آورد و تشكيل همهِ مجالس بعد از مجالس دوره سوم و ششم هم ريشه در ضعف و كارنابلدي اين دو مجلسي بود كه با حضور اصلاحطلبان و همچنين فعالين طيفي كه از اول انقلاب و استقرار جمهوري اسلامي با خط اصيل امام خميني و اسلام ناب فاصله داشتند، تشكيل شده بودند.
در هر انتخابات آزادي، راي مردم و هر رايآورياي معمولا «ترجيحي» است و مردم به ندرت راي حذفي ميدهند. به اين معني كه اگر اكثريت اول مردمي كه در انتخابات شركت كردهاند، عدهاي باشند، اكثريت دوم را بايد متعلق به مردمي ربط داد كه حائز راي دوم شدهاند. اما متاسفانه جريانهاي انحصارطلبانه و جريانهاي كه خارج خط امامت همواره ديگران را در تقابل با خود ميينند و به همين دليل در پي اين هستند تا وانمود كنند، مردم آنها را قبول كرده و ديگران را رد كرده يا پس زدهاند. چنين ذهنيت غلطي در حالي است كه در برهه هر انتخاباتي مردم شخص يا گروههايي را بر ديگران ترجيح ميدهند، ضمن اينكه احترام ديگران را هم دارند. اين رويكرد اشتباه و خسارت توسط اصلاحطلبان، ليبرالها و ساير گروهها و چهرههايي كه به مانند تفكر اصلاح طلبي فكر ميكنند، به اين دليل است كه آنها ديگران را به چشم دوست نميبيند و همه را به چشم رقيب ميبينند و از اين رو هرگاه مسئوليتي را در حيطه اختيارهاي خود ميبيند، نيروهاي موثر و كارآمد گروههاي ديگر را به همكاري دعوت نميكنند كه بايد اذعان داشت كه علت اصلي شكستشان همين رويكرد غلط يا بهتر است اينطور بگوييم كه بسيار غلطشان است.