حتماً چیزهایی دربارهی مافیا به گوشتان خورده. اگر اهل سینما باشید لابد با فیلم «پدرخوانده» هم آشنایی دارید. حالا همهی آنها را فراموش کنید. صحبت نه از شایعات و تخیلات است نه از داستانپردازیهای سینمایی. صحبت از گانگسترهای واقعی است؛ آدمهای تبهکاری که هم دنیای اطرافشان را دگرگون کردند هم عالم سینما را. در میان […]
حتماً چیزهایی دربارهی مافیا به گوشتان خورده. اگر اهل سینما باشید لابد با فیلم «پدرخوانده» هم آشنایی دارید. حالا همهی آنها را فراموش کنید. صحبت نه از شایعات و تخیلات است نه از داستانپردازیهای سینمایی. صحبت از گانگسترهای واقعی است؛ آدمهای تبهکاری که هم دنیای اطرافشان را دگرگون کردند هم عالم سینما را. در میان جنایتکاران واقعی آدمهای بلندپروازی هستند که با توان رهبری بالا و البته خشونت بیحدومرز، گروهی از تبهکاران خردهپا را دور هم جمع میکنند و امپراتوری بزرگی شکل میدهند که در آن حرف آخر را گلوله میزند.
گانگستر به جنایتکاری گفته میشود که عضو یک «گنگ» یا همان گروهی است که دست به جنایتهای سازمان یافته میزند. گنگها سطحی از سازمانیافتگی و منابع را فراهم میکنند که از جنایتهایی پیچیدهتر و بزرگتر از جرائم فردی حمایت کنند و مافیا -به معنای واقعی آن- از مجموعهی همین گروهها شکل میگیرد.
گانگسترها بخصوص بینسالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰ سوژهی رمانها و فیلمهای سینمایی بیشماری بودهاند. ماجرا در واقع از دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ شروع شد که رکود بزرگ و منع فروش مشروبات الکلی از یک طرف، و آزاد بودن حمل سلاح از طرف دیگر، دوران طلایی فعالیت دارودستههای تبهکار در ایالات متحده را رقم زد.
این پدیده در فرهنگ عامهی آمریکایی هم منعکس شد. رمانهای بسیاری دربارهی فعالیت گانگسترها نوشته شد و سینماگران هالیوودی هم از دههی ۳۰ آنها را تصویرپردازی کردند. تصاویری که حالا بخش اعظم تصور ما از یک تبهکار یا عضو مافیا را شکل میدهد.
اما ستارههای این ماجرا فقط بازیگرانی مثل جیمز کاگنی، همفری بوگارت، آل پاچینو و رابرت دنیرو نبودند؛ داستان گانگسترها آنقدر در روزنامهها، کتابها و فیلمها گفته شد که دیگر آل کاپون، دلینجر و بانی پارکر و لوچیانوی خوششانس، به ستاره و قهرمانهای فرهنگ عامه تبدیل شدند.
با اینکه فیلمهای گانگستری همیشه جزء ژانرهای محبوب بودهاند اما شکل «کلاسیک» فیلم گانگستری در سالهای اخیر بندرت تولید شده است. این فیلمها اغلب داستان گانگستری را روایت میکنند که نوعاً شخصیتی خوش مشرب هرچند تنها و افسرده است و با اتکا به دلوجرئتش کارش را پیش میبرد، اما درست در اوج قدرت امپراتوریاش فرو میپاشد. گرچه معمولاً پایانبندی این فیلمها بخصوص در نمونههای کلاسیک، یک جمعبندی «اخلاقی» است، اما چیزی بیشتر از یک شکست اتفاقی برای شخصیت اصلی نیست و چنین شخصیتی بخصوص برای نوجوانان جذبهی بالایی داشته است.
گانگستر در این فیلمها با سقوطی خشونتبار مواجه میشود که طراحی شده تا به بینندگان یادآوری کند تبهکاری عاقبت خوشی ندارد.