/هومن حکیمی «مانی حقیقی» همان‌قدر که آدم عجیب و غریبی است، کارگردان عجیب و غریبی هم هست و این ویژگی هربار در فیلم‌هایش نمود متفاوتی پیدا می‌کند. «خوک» یک کمدی دیوانه‌وار است، همان‌قدر که یک نقد صریح به وضعیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است و همان اندازه که یک سرگرمی جذاب برای دو ساعت […]

/هومن حکیمی

«مانی حقیقی» همان‌قدر که آدم عجیب و غریبی است، کارگردان عجیب و غریبی هم هست و این ویژگی هربار در فیلم‌هایش نمود متفاوتی پیدا می‌کند. «خوک» یک کمدی دیوانه‌وار است، همان‌قدر که یک نقد صریح به وضعیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی است و همان اندازه که یک سرگرمی جذاب برای دو ساعت با لذت گذراندن در سالن سینما است. شخصیت اصلی فیلم با بازی خوب «حسن معجونی»، یک کارگردان معروف است که معروف نیست! یک پسربچه است در کالبد یک مرد میان‌سال که کودک نیست! یک تنها در میان جمع است که هم تنها است و هم تنها نیست! الآن چیز دیگری هم باید بدانید تا ترغیب بشوید که این فیلم را در سینما ببینید؟! خوک البته تا حدی شبیه به «ساعت ۵ عصر» مهران مدیری است؛ از نظر شکل و لحن روایت، اما آنچه فیلم مانی حقیقی را چند پله بالاتر می‌برد، انسجامی است که در ریتم و لحن فیلمش وجود دارد و همین‌طور هسته مرکزی درام که نسبت به آن فیلم، قوت بیشتری دارد. خوک البته می‌توانست از اینی که هست هم بهتر باشد، اگر تکلیف دیگر شخصیت‌های فیلم بیشتر معلوم می‌شد و همه فدای شخصیت اصلی و موقعیت اصلی نمی‌شدند. اگرچه یکی از نکات جذاب خوک برای من، مونولوگ‌وار بودن این فیلم و انگار تک‌شخصیتی بودن است اما وقتی «حسن» در کنار شخصیت «لیلا حاتمی» و مادر -با بازی عالی «مینا جعفرزاده»- و غیره قرار می‌گیرد، به همان دلیل اغلب بلاتکلیفی این شخصیت‌های فرعی، هم آن زیرمتن و زیرمحتوای مونولوگی، ناقص می‌شود و هم تاثیر دیگر شخصیت‌ها بر کلیت فیلم الکن می‌ماند، درنتیجه خوک دچار ناهمگونی کلی روایی می‌شود. با این حال، قاب‌بندی‌ها، ایده اصلی، موقعیت‌ها، موسیقی و رنگ ( فراموش کردم از بازی خوب علی باقری بگویم)، از خوک فیلمی متفاوت و جذاب ساخته که در این برهوت تفاوت در سینمای ایران، یک غنیمت و دستآورد محسوب می‌شود.