/هومن حکیمی انگار همیشه میبایست اتفاقی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی کشورمان رخ بدهد تا آنهایی که وظیفه و مسئولیتشان در چنین حوزههایی است، به صرافت انجام کاری بیفتند و این، متاسفانه یک درد کهنه و مزمن در کشور ماست. درباره فرهنگ و اهمیت آن در پیشبرد امور و تسریع فرآیند توسعه در همه زمینهها، […]
/هومن حکیمی
انگار همیشه میبایست اتفاقی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی کشورمان رخ بدهد تا آنهایی که وظیفه و مسئولیتشان در چنین حوزههایی است، به صرافت انجام کاری بیفتند و این، متاسفانه یک درد کهنه و مزمن در کشور ماست.
درباره فرهنگ و اهمیت آن در پیشبرد امور و تسریع فرآیند توسعه در همه زمینهها، بارها و به دفعات گفتهاند و نوشتهاند و گفتهایم و نوشتهایم. اینکه تا فرهنگ توسعه سیاسی و اقتصادی و غیره را ندانیم و اجرایی نکنیم، عملا موفقیتی نخواهیم داشت. اینکه تاثیر کار فرهنگی، نیاز به برنامهریزی و تحقیق و مطالعه فراوان و نیز، صبر و ممارست و تعامل شایسته دارد. از طرف دیگر، برای برنامهریزی و انجام درست امور فرهنگی، احتیاج به افراد و متخصصانی است که هم علم و دانش و تجربه کافی در این زمینه داشته باشند و هم دغدغهاش را. یعنی نمیشود با نگاه کاسبکارانه و با ژستهای فرهنگی، به جنگ معضلات و نیازهای روز فرهنگی و اجتماعی رفت. یعنی حتی اگر به فرض محال تصور کنیم که در حوزه سیاست میتوان با ژستها و اداها و شعارها و وعدهها، به طور موقت گلیم خود را در این زمینه از آب بیرون کشید، این فرمول در حوزه فرهنگ نه تنها جوابگو نیست بلکه خیلی زود دست ما را رو میکند که چیزی در چنته نداریم و آنوقت، تاوان این بیمسئولیتی و تخصص نداشتن را، نسلهای بعدی باید بدهند و وقتی موریانه آفت به شکل زنجیرهای و سلسلهوار به جان فرهنگ یک سرزمین بیفتد، تخریبی ایجاد میشود که برای ترمیمش باید هزینههای گزافی را پرداخت کرد؛ هزینههایی به قیمت بر باد رفتن یک یا چند نسل، به قیمت تاریخ… .
در این سالهای اخیر به طور مداوم میبینیم و میشنویم که در حوزههای مختلف کشور، اتفاقاتی روی میدهد که اغلبشان از سر ناآگاهی و نداشتن شناخت کافی و تخصص است. یک روز میخواهند خشکی دریاچه ارومیه را با آب خزر مرتفع نمایند و روز بعد، سمنان را به قیمت خشکی مازندران، آباد کنند! یک روز با کسب یک جایزه هنری از جشنوارههای جهانی (که تنها براساس استعداد و تلاش شخصی یک هنرمند به دست آمده) ادعای فتح فرهنگ و هنر دنیا را میکنند و هفته بعد، پس از روی دادن فاجعهای در حوزه آموزش و پرورش، فریاد واسفا سر میدهند و از تدوین طرح سلامت و امنیت اخلاقی در جامعه میگویند و غیره و غیره. نکته اسفبارتر اما این است که تمام این ادعاها را، هم کسانی میکنند که نماینده مجلس و وزیر و وکیل و کارشناس امور مختلف فرهنگی و اجتماعی و … هستند و هم، زمانی مطرح میکنند که اتفاق، رخ داده و رسانههای مجازی و حقیقی، تهِ تهش را درآوردهاند و آش، حسابی شور شده و تازه، آقایان و خانمهای مسئول و غیرمسئول یادشان آمده که؛ «ای وای، دیدی چی شد؟»! آنوقت به تکاپو میافتند که بیانیه بدهند و عکس بیانیهها و اعتراضهاشان را در صفحات مجازی بگذارند و به تعداد لایکهای اینستاگرامشان افتخار کنند!
در این میان اما چند کودک کار باید زجر بکشند، به چند نوجوان در مدارس باید تعرض شود، چند سد نابجا باید بر روی رودخانهها ساخته شود و آمار طلاق تا چه اندازه باید بیشتر شود، سینما و تئاتر و کتاب و هنرمندانشان چقدر باید درگیر مشکلات به ظاهر پیش پا افتاده اما عمیق شوند و مردم تا چه حد باید منتظر بمانند تا متولیان و نمایندگان و مسئولان و کارشناسان، زودتر به فکر بیفتند؟ دوستانی که به نظر میرسد همیشه از قافله اتفاقاتی که در حوزه مسئولیتشان است، عقبترند و تا متوجه میشوند و میخواهند تکانی به خود بدهند، این قافله به سرعت نور از مشکلی به مشکل دیگر سفر میکند و این دوستان «همچنان دوره میکنند، شب را و روز را…».
در دوران نوجوانی و مدرسه رفتن، بالای برخی سوالهای امتحانی، گاهی مینوشتند؛ «جای خالی را با کلمات و عبارات مناسب پر کنید»، و به نظر میرسد اغلب نمایندگان و مسئولان ما برای رفع دغدغهها و مشکلات و نیازهای فرهنگی جامعه و مردم، ترجیح دادهاند که از این روش استفاده کنند؛ پر کردن حفرههای مشکلات با شعارها و بیانیهها و عبارات مناسب!