طبق آخرین گزارش موسسه گالوپ از میان ۱۴۲ کشور مطالعه شده جهان در سال ۲۰۱۷ به ترتیب ایران(۵۰ درصد)، عراق(۴۹ درصد) و سودان جنوبی(۴۷ درصد) عصبانی‌ترین مردم جهان را دارند. هنگامی که فردی عصبانی می شود خیلی ها آن را به دلایل فردی و روانشناختی نسبت می دهند درصورتی که این پرخاشگری می تواند دلایل […]

طبق آخرین گزارش موسسه گالوپ از میان ۱۴۲ کشور مطالعه شده جهان در سال ۲۰۱۷ به ترتیب ایران(۵۰ درصد)، عراق(۴۹ درصد) و سودان جنوبی(۴۷ درصد) عصبانی‌ترین مردم جهان را دارند.

هنگامی که فردی عصبانی می شود خیلی ها آن را به دلایل فردی و روانشناختی نسبت می دهند درصورتی که این پرخاشگری می تواند دلایل زیادی از جمله دلایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی داشته باشد.

 

تحصیلات کم، پایگاه پایین اقتصادی فرد در جامعه، فقر و بی پولی، بیکاری، نبود فضای گفتمان در جامعه و حتی برنامه های یک سویه رسانه ها، همه و همه در بروز خشونت تاثیرگذارند؛ به عبارت دیگر اگر بخواهیم خشونت را از منظر جامعه شناسی واکاوی کنیم این مساله روشن می شود که خشونت نتیجه تحولات فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در یک جامعه است. در ادامه برخی از مهمترین دلایل اجتماعی- اقتصادی بروز خشم در جامعه ایرانی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.

بیکاری و فقر: وقتی فقر، بیکاری و شکاف طبقاتی در جامعه به وجود بیاید، شاهد انفجار رفتاری در درون خانواده و پرخاشگری‌های افراد با یکدیگر در کوچه وخیابان خواهیم بود. هرچند بیکاری و فقر یکی از دلایل خشونت به شمار می رود اما نباید این تصور را ایجاد کند که اگر شرایط زندگی از یک رفاه نسبی برخوردار شود و آمار بیکاری کاهش یابد به مقدار زیادی خشونت از جامعه رخت برمی بندد.

تبعیض: یکی از نشانه های خشم احساس تبعیض است. تبعیض در نقطه مقابل عدالت قرار می گیرد و هیچ حسی آزار دهنده تر از تبعیض نیست. تبعیض در بطن خود تحقیر را می پروراند. اینکه در خانواده ای جوان تحصیل کرده بیکار باشد و همکلاسی او با سواد کمتر و به صرف نشانه های وفاداری از رانت هایی برخوردار شده است او و خانواده او را واقعا عصبانی می کند. مهم ترین ریشه خشم در ایران بی گمان تبعیض است. تبعیض در انتخاب شدن، تبعیض در انتخاب کردن، تبعیض در جنسیت، تبعیض در استخدام، تبعیض در تبعیض در تبعیض… .»

کار بیش از حد: از ۸۰ میلیون جمعیت ایران تنها ۲۲ میلیون نفر شاغل هستند. این سخن به معنی آن است که در بیشتر موارد یک نفر کار می کند تا هزینه‌های چند نفر دیگر را تامین کند و همین موجب فشارهای روزافزون به افراد شده است و بخشی از خشم اجتماعی را باید ناشی از مشکل های اقتصادی و معیشتی دانست.

استراحت ناکافی: افزایش شدید نرخ تورم خصوصا در سال های اوج تحریم های هسته ای بسیاری از مردم را به کار دوم و حتی سوم واداشته است. طبیعتا زمانی که افراد از جسم وروح و ذهن خود بیش از حد کار بکشند آستانه تحمل شان، پایین می آید و با کوچک ترین موضوعی عصبانی می شوند.

احساس امنیت: احساس امنیت روی دیگر سکه خشونت به شمار می آید؛ هر چه فرد کمتر احساس امنیت کند برای اینکه در جامعه بماند و هویت اجتماعی اش حفظ شود ناچار است به هر طریقی و به هر وسیله ای خودش را اثبات کند.

نبود گفتمان: جایی که فضا برای دیالوگ و گفت و گو بسته است، خشونت ایجاد می شود و این موضوع منجر به شکاف های رفتاری می شود و حتی فرد به دیالوگ هم نمی رسد چه برسد به گفتمان؛ به عبارت دیگر جایی که فرد احساس می کند نمی تواند حرف بزند ممکن است یک رفتار خشونت بار داشته باشد. به طوری که امروز حتی شاهدیم دیالوگی که بین نخبگان جامعه برقرار می شود، زود به رفتارهای تند کلامی و چهره های برافروخته تبدیل می شود.

مسابقه و مقایسه: شماری از مردم زندگی را عرصه «مسابقه با دیگران» می دانند و نه «مقایسه با دیروز خودشان». ریشه مشکل شاید در آموزش و پرورش باشد که بچه ها در طول سال‌ها یاد نمی‌گیرند با دیروز خودشان مقایسه شوند و از رشد و کسب اطلاعات بیشتر خودشان احساس شادمانی کنند. به عکس هم سامانه آموزشی و هم خانواده ها مدام در حال مقایسه با دیگران و در واقع مسابقه هستند که در نهایت در قالب کنکور خود را نشان می دهد. آدمی هنگامی از زندگی لذت می برد که از این حس رها شده باشد و مدام خود را در مسابقه ای با دیگران احساس نکند. احساس رضایت شاید مهم تر از موفقیت باشد اما در مسابقه با دیگران به جای رضایت باید در اندیشه موفقیت باشی و ناکامی عصبانیت می آورد.

ریتم تند زندگی مدرن: بخشی از عصبانیت ناشی از سرعت زندگی ماشینی و شهری است. ریتم زندگی را بی دلیل تند کرده ایم. اگر از سرعت زندگی کم کنیم با عصبانیت کمتر و آرمش بیشتر می توانیم زندگی کنیم.

وضعیت ترافیک: بخشی از این خشم بی‌گمان ریشه در نوع رانندگی و فرهنگ آشفته ترافیکی ما خصوصا در کلان‌شهر‌ها دارد. این همه صدای بوق در خیابان‌ها به‌ خصوص در تهران علامت جدی فوران عصبیت و خشم در این جامعه است. می‌توان گفت تعداد بوق اتومبیل‌ها نسبت مستقیمی با میزان آرامش در آن شهر دارد.