باید اول صبح که هنوز آفتاب نزده از جایت بلند شوی و این تو باشی که نور بپاشی به زندگی‌ات. باید بلد باشی با ظرافت، ماهی و میگوی تازه صیدشده پاک کنی و زیر لب لالایی مادران جنوب را زمزمه کنی. باید بلد باشی نقش حنای جنوب بزنی روی دست آدم‌ها؛ بدون اینکه کسی راه […]

باید اول صبح که هنوز آفتاب نزده از جایت بلند شوی و این تو باشی که نور بپاشی به زندگی‌ات. باید بلد باشی با ظرافت، ماهی و میگوی تازه صیدشده پاک کنی و زیر لب لالایی مادران جنوب را زمزمه کنی. باید بلد باشی نقش حنای جنوب بزنی روی دست آدم‌ها؛ بدون اینکه کسی راه و رسم نقش زدن روی قلب تو را بلد باشد. باید بلد باشی نقاب‌های زنان بندر را سوزن بزنی و در عین حال لبخند بزنی به شکمی که ۷ ماه است بار دارد.
این مهارت زن بودن است؛ مهارتی که زن‌های جنوب خیلی خوب آن را یاد گرفته‌اند. زن‌های جنوب شاید استعدادهای کشف‌نشده‌ای هستند که در مقام یک زن،‌ همسر یا مادر در این دنیا زنانگی می‌کنند و رنگ می‌پاشند به این دنیای بی‌رنگ.

۲
«مرجان» در جزیره ناز برای گردشگران نقش حنا می‌زند
«مرجان» هر روز صبح زود راهی جزیره «ناز» می‌شود و چشم به راه مسافرانی است که دوست داشته‌ باشند او بدنشان را با حنای جنوبی طراحی کند. مرجان به دلیل شدت تابش آفتاب در جزیره همیشه با پوشیه در اجتماع ظاهر می‌شود و کار می‌کند: «هر روز صبح میام اینجا و تا شب همین‌جام. می‌رم دنبال مسافرایی که میان جزیره رو ببینن. روی دستاشون نقش حنا می‌زنم. اگه اوضاع خوب باشه روزی ۱۰۰ تومن کار می‌کنم. شبا مشتری زیاده اما صُبا خیلی خبری نیست. هر وقت بیای جزیره و به حناکارا بگی دنبال مرجان می‌گردی، منو پیدا می‌کنی. هر روز همین‌جام.»

۳
«فاطمه» در جزیره هرمز نقاب‌های بندری می‌دوزد و خودش هم می‌فروشد
«فاطمه» در جزیره هرمز زندگی می‌کند و برای گذران زندگی‌اش برای زنان جنوب، برقع می‌دوزد؛ هر چند که خیلی از مشتری‌های او زنان شهرهای دیگر و گردشگران خارجی هستند. برقع‌های او با رنگ‌های گرم و زنده چشم هر بیننده‌ای را به سمت خود جلب می‌کند: «دوختن این برقع‌ها خیلی زحمت داره. کلی چشم می‌ذارم برای دوختنشون. اینجا تو هرمز ۱۰ تومن می‌فروشم اما داداشم هفته‌ای یه بار میاد و برقع‌ها رو می‌بره بندرعباس ۱۵ تومن می‌فروشه. اونجا مردم بهتر خرید می‌کنن. از چند وقت دیگه باید کارو کلا بذارم کنار. حامله‌ام و چند وقت دیگه بچه‌ام به دنیا میاد. اسمشو گذاشتیم زهرا.»

۴
«مریم» در جزیره قشم لباس بندری می‌دوزد
«مریم» روی بلوک سیمانی نشسته و آرام‌آرام سوزن می‌زند روی پارچه سفید. پارچه سفید حالا مزین شده به گل‌های رنگارنگ و مریم همان‌طور که زیرلب آوازی محلی زمزمه می‌کند، چشم‌هایش را ریز می‌کند و سوزن می‌زند: «این شلواره. شلوار بندری. سفارش یکی از مشتریامه. من این کارو دوست دارم ولی خب خیلی پرزحمته. قیمتش؟ قیمتش ۳۰۰ هزار تومنه. خودت داری می‌بینی چقدر سخته اما باورت نمی‌شه که وقتی می‌خوان پول بدن چقدر باهام چونه می‌زنن.»

۵
«طاهره خانم» در آشپزخانه‌اش در جزیره هرمز میزبان گردشگران است
خانه «طاهره خانم» حالا دیگر تبدیل به قدیمی‌ترین آشپزخانه جزیره هرمز شده است. برای گردشگران غذاهای محلی می‌پزد و از آنها پذیرایی می‌کند: «بدی این بوم‌گردی و آشپزخونه و اینها اینه که فقط تا وقتی مسافر هست کار هم هست. حالا جاهایی مثل ما که قدیمی‌ترن،‌ کمی اوضاع بهتری دارن اما تمام فصل مسافر،‌ چهار پنج ماه بیشتر نیست. باید همین پولی که این روزا جمع می‌شه رو پس‌انداز کنیم که باقی روزای سال با همون زندگی رو بچرخونیم اما بازم خدا رو شکر، همین قدر که خودم و بچه‌م و این چند نفر رو اداره می‌کنه خوبه.»
قصه زنان جنوب، قصه زنان نجیب و اصیلی است که متواضعانه زنانگی می‌کنند برای زندگی.