
/هومن حکیمی اشاره: این جامجهانی هم با همه فرازها و فرودهایش به پایان رسید. یک ماه حرارت و اشتیاق و غصهها و شادیها تمام شد و هرچند خروسهای آبی فرانسه جام را بالای سر بردند اما مثل همیشه، این، خودِ جامجهانی بود که به قهرمانی رسید… *ما و روسیه ۲۰۱۸ برای ما ایرانیها، جامجهانی از […]
/هومن حکیمی
اشاره: این جامجهانی هم با همه فرازها و فرودهایش به پایان رسید. یک ماه حرارت و اشتیاق و غصهها و شادیها تمام شد و هرچند خروسهای آبی فرانسه جام را بالای سر بردند اما مثل همیشه، این، خودِ جامجهانی بود که به قهرمانی رسید…
*ما و روسیه ۲۰۱۸
برای ما ایرانیها، جامجهانی از مسابقات انتخابی آسیا شروع شده بود. از بازی اول با قطر در آزادی که همه چیز تا دقیقه ۹۰ گره خورده بود و با تیزهوشی «گوچی» و گل استثنایی «جهانبخش» در دقیقه ۱۰۶ به سرانجام خوش رسید و آغاز امیدوارکنندهای شد برای ادامه این راه دشوار. از لحظه قرعهکشی دور نهایی که با دستان «کافو» پرتاب شدیم به گروهی که بوی مرگ میداد اما در آن زندگی کردیم. ۲۰۱۸ برای ما با اضطراب آغازین بازی با مراکش و پایان خوبش، با دلاوری بچهها برابر ماتادورها و همراه با اشکهای دراماتیک اما باصلابت یوزپلنگان در پایان رقابت با پرتغال ادامه یافت. از «لایی» انداختن «وحید» به «پیکه» و فرصتهایی که «طارمی» و «کریم» و «سردار» وارد دروازه رقبا نکردند تا استواری «مرتضی» و «روزبه» و «مجید» و «امید»، از وقار و تعصب «احسان» و «مسعود» و «سعید» و «علیرضا» و «رامین» و «سامان» و «اشکان» و حتی باقی بچههای روی نیمکت تا هیجان و آن استارت انفجاری «میلاد» که انگار قرار بود اگر به توپ نرسد، دنیا به پایان برسد، جامجهانی برای ما معنی و مفهوم تازهتری پیدا کرد و با سِیوهای تماشایی «بیرو» و آن لحظه عجیب و غرورآفرین تصاحب پنالتی «کریس» مغرور به اوج رسید؛ درحالیکه در هر ثانیه از رقابتهایمان، آن بیرون، کنار خط طولی مستطیل سبز، مردی بود که بوی ژنرالی میداد و خیالمان را راحت میکرد که یک نفر هست که همیشه حواسش به همه چیز هست. جامجهانی اینطوری برایمان به اوج رسید و وقتی انرژی و تشویق تماشاگران ما در روسیه به مجموعه اضافه شد، ۲۰۱۸ به رگ و خون و روح ما پیوست؛ ورای تمام تنگناها و انتقادها و گرفتاریها… . راستی داشت یادم میرفت؛ و تیم داوری ایران که آنجا ترکتازی کردند، هرچند قضاوت بازی فینال حقشان بود و از آنها دریغ شد.
*جامجهانی و همبستگی و شور جهانی
یک حس و انرژی و آنی دارد این جامجهانی که هیچ رقابت دیگری در دنیا به پایش نمیرسد؛ حتی المپیک که گستردهتر و متنوعتر است اما این «آن» را ندارد انگار. و تنها در جامجهانی فوتبال است که میتوانی همزمان که به خاطر حذف تیم کشورت (یا تیم دیگری که عاشقش هستی) اشک میریزی، همچنان عاشق مستطیل سبز و آن توپ گرد لعنتی و ادامه جام بمانی و اشکهایت را پاک کنی، غم حذف را موقتی بگذاری گوشهای از دلت و یک دل سیر، فوتبال و رقابت جذاب ببینی و لذت ببری. جامجهانی، جامجهانی است؛ چه در مکزیک برگزار شود چه در آلمان و فرانسه و چه در روسیه و حتی چه در قطر که…، بگذریم! یک استانداردی دارد که همه عادت به مراعات کردنش دارند، بنابراین گرچه در یک دورههایی بهتر و باشکوهتر برگزار شده اما حتی ضعیفترین دورهاش (مثلا ۲۰۰۲ ژاپن و کرهجنوبی) هم همچنان سرشار است از لحظات ناب و تکرارنشدنی. جامجهانی یک همبستگی و شور جهانی و مشترک به همراه میآورد که مثلا سیاست هرگز نمیتواند این کار را انجام بدهد و حتی بزرگترین جشنوارههای هنری و فرهنگی در دنیا؛ هرچند به نظر من بخش زیادی از جامجهانی، بخش فرهنگیست.
*یک فرصت و «پارادایز» زیبای بیبدیل و فرا جهانی
کشور میزبان جامجهانی هیچوقت نمیتواند از هیچ چیز دیگری به اندازه برگزاری جامجهانی فوتبال، استفاده سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بکند. هیچ کشور درجه چندمی که مشکلات اقتصادی و سیاسی و… بیشماری دارد، نمیتواند با چیزی به جز فوتبال و حضور در آوردگاه جامجهانی، خودش را و مردمش و اوضاع درب و داغانش را بهتر کند و چهره بهتری از خودش را به جهان نشان بدهد. هیچ چیزی به اندازه یکماه رقابتهای جامجهانی نمیتواند اختلافات مسخره بین دولتها را که بیدلیل به مردمانشان هم نسبت داده میشود، از بین ببرد یا کمرنگ کند. تنها در جامجهانی فوتبال است که یک ایرانی، بعد از دیدن صحنه تلاش «لوکا مودریچ» کروات در تکل زدن و بازپسگیری توپی که چند ثانیه قبل، از سرِ خستگی در بازی نیمهنهایی جلوی انگلیس از دست داده، عاشق و هوادار تیم ملی کرواسی میشود و تنها در جامجهانی فوتبال است که میتوان دید، «بلیز متوئیدی» فرانسوی، بعد از قطعیت یافتن قهرمانی تیمش، کمی قبل از اهدای جوایز، به سمت تیم حریف میرود و با غمی در صورتش به آنها تسلی خاطر میدهد. جامجهانی یک «پارادایز» زیبا است که در آن غمها و شکستها هم دوستداشتنیاند و درنهایت اگرچه این تیم قهرمان و هوادارانش هستند که از همه بیشتر کیف میکنند اما هیچکس شکستخورده قطعی و ناامید نیست؛ فقط حیف که عمر این پارادایز زیبا، فقط یکماه است.
*حکایت همچنان باقیست
دفتر روسیه ۲۰۱۸ هم به صفحه و سطر آخر رسید اما فوتبال و زندگی همچنان زندهاند و جریان دارند. جامجهانی روسیه باعث شد که همه مردم جهان برای مدتی هم که شده، غصهها و جنگها و کمبودها و ظلمها را راحتتر تحمل کنند و به خودشان یادآوری کنند که میشود کنار هم از لحظههایی که سرنوشت برایشان تدارک دیده، لذت ببرند و به یکدیگر عشق بورزند. جامجهانی مزه عشق ورزیدن را به ما یادآوری کرد و این لطف خیلی خیلی بزرگیست. ممنونیم جامجهانی؛ به خاطر یک ماه لذت زندگی که به ما دادی، به خاطر همه چیز و بدرود!