/هومن حکیمی *اول صبح اول وقت در مسیر رفتنم به محل کار، شماره جدید ماهنامه سینمایی «۲۴» را از دکه مطبوعاتی سر کوچه‌مان می‌خرم. طبق عادت، یک اسکناس ۵هزارتومانی از کیفم بیرون می‌آورم به خانم مهربان فروشنده می‌دهم. با لبخندی می‌گوید که قیمت مجله دوبرابر و ۱۰هزار تومان شده است! در تاکسی که می‌نشینم یادداشت […]

/هومن حکیمی

*اول

صبح اول وقت در مسیر رفتنم به محل کار، شماره جدید ماهنامه سینمایی «۲۴» را از دکه مطبوعاتی سر کوچه‌مان می‌خرم. طبق عادت، یک اسکناس ۵هزارتومانی از کیفم بیرون می‌آورم به خانم مهربان فروشنده می‌دهم. با لبخندی می‌گوید که قیمت مجله دوبرابر و ۱۰هزار تومان شده است! در تاکسی که می‌نشینم یادداشت سردبیر مجله را می‌خوانم که با ناراحتی، این افزایش صددرصدی قیمت مجله را در نوشته‌اش اعلام کرده است. این تازه مربوط به نشریه‌ای است که زیرنظر موسسه همشهری و در پایتخت چاپ و منتشر می‌شود!

*دوم

اقتصاد رسانه؛ این یک اصطلاح و ترکیب آشنا برای تمام کسانی است که به نوعی دستی بر آتش مطبوعات و رسانه دارند. «رسانه‌ای که وضعیت اقتصادی مناسبی نداشته باشد، حتی اگر بهترین محتوا را هم تولید کند راه به جایی نخواهد برد»؛ این هم یک گزاره آشنای دیگر است که اظهر من‌الشمس نیز هست! از طرف دیگر در سال‌های اخیر شاهدیم که فروش مطبوعات کاغذی بر روی کیوسک‌های مطبوعاتی چندان رونق ندارد. این مسئله، البته از چند وجه قابل بررسی است که اینجا مجالش نیست ولی باعث مطرح شدن سوال مهمی می‌شود؛ پس چرا همچنان وزارت ارشاد و نهادهای زیرمجموعه‌اش در استان‌ها به نشریات جدید مجوز می‌دهند؟

*سوم

گاهی مواجه می‌شویم با نشریاتی که سخنگو و پایگاه یک جناح یا حزب سیاسی هستند و دارای مانیفستی منطبق بر اصول آن جناح. در همه جای دنیا هم مرسوم است و طبعا تقبل هزینه‌های مادی و سیاسی آن نشریه هم به عهده سردمداران آن است. نشریاتی که کسی توقع ادامه‌دار بودنشان را ندارد و کسی هم با تعطیلی آنها دچار تعجب نمی‌شود اما اینجا صحبت از نشریاتی است که داعیه استقلال دارند و در شروع به کارشان هم دم از وابستگی نداشتن به این و آن می‌زنند! خیلی‌هاشان هم جزو اقشار ثروتمند محسوب نمی‌شوند و اتفاقا به خوبی از اوضاع بد تولید رسانه در امروز کشور آگاهند. بنابراین طبیعی است که برای آدم این سوال مطرح شود که با این همه، چرا وارد بازی خطرناک انتشار نشریه می‌شوند؟

*چهارم

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که متولی اصلی رسانه‌هاست حتما این مواردی را که به طور اجمالی نوشتم، بهتر از من می‌داند. وضعیت تولیدات اغلب بی‌کیفیت رسانه‌ها را، وضعیت مالی قمر در عقرب را، سیستم نامناسب توزیع را و ده‌ها مورد دیگر اما چرا همچنان به افراد جدید (و شاید تکراری!) مجوز می‌دهد که بتوانند نشریه جدیدی را تولید و منتشر کنند؟ پدری را تصور کنید که با علم به اینکه راهی را که فرزندانش در پیش گرفته‌اند اشتباه است، به آنها نه تنها اجازه می‌دهد بلکه کمکشان هم می‌کند. این اگر اسمش تناقض نیست، پس چیست؟!

*پنجم

از وضعیت رسانه‌های مکتوب در پایتخت کشور که بگذریم، اوضاع در استان‌ها و شهرستان‌ها به مراتب وحشتناک‌تر است. در شهرستان‌ها مردم تقریبا کاری به کار مطبوعات محلی ندارند و اغلب مطبوعات محلی هم به مردم کاری ندارند! خانه مطبوعات کاری با مطبوعات ندارد و مطبوعات هم با آن. ادارات کل ارشاد هم اگر بخواهند کاری به کار مطبوعات و خانه مطبوعات داشته باشند، نمی‌توانند یا حوصله‌اش را ندارند یا حتی وقتش را! وزارت ارشاد هم انگار کاری به کار مطبوعات محلی ندارد و ایضا وقتش را و حوصله‌اش را! می‌بینید؟ در شهرستان‌ها کسی به کسی کاری ندارد پس بهترین مکان است برای آنهایی که بلدند از این کاری به کاری نداشتن‌ها، به نحو شایسته به نفع خودشان استفاده کنند؛ نشریه چاپ کنند، پز و ژست روشنفکری و فرهنگی بدهند و بگیرند و ظرف چندسال بار خودشان را ببندند و ککشان هم نگزد که کاغذ گران شده، هزینه توزیع بیشتر شده و… و از همه مهم‌تر، کسی نشریه آنها را نمی‌خرد!

*ششم

اشتباه نشود؛ منظور از «کسی نشریه نمی‌خرد»، مردم هستند نه مسئولان. اتفاقا اغلب مسئولان خریدار و طرفدار پروپاقرص نشریات حبابی و بی‌کیفیت هستند. نشریاتی که با آغوش باز از مدیران استقبال می‌کنند و پشیزی برای تولید محتوا اهمیت قائل نیستند. در همین تهران و خیلی از استان‌های کشور، به وفور نشریات کاغذی وجود دارند که از صدر تا ذیل‌شان رپرتاژ و عکس مسئولان است. اغلب صاحبانشان هم اوضاع مالی مساعدی دارند و تیراژشان هم به اندازه‌ای است که به دست مسئولان موردنظر و روابط عمومی‌ها برسد. اعلام دقیق تیراژ به ادارات ارشاد؟! شوخی می‌کنید؟ عدد است دیگر؛ می‌شود در برگه مورد نظر به جای رقم واقعی ۵۰۰، عدد ۲۵۰۰ را نوشت! گفتم که در شهرستان‌ها کسی به کسی کاری ندارد!

*هفتم

اینها را بارها گفته‌ام و گفته‌اند. تا به امروز هم نه چیزی تغییر کرده و نه حتی ذره‌ای بهتر شده است. پس چرا دوباره درباره‌اش نوشته‌ام؟ پس چرا باز هم درباره‌اش می‌نویسند و می‌گویند؟ یعنی فقط به این خاطر است که من و امثال من دلمان برای این اوضاع شلم‌شوربای رسانه و برای خودمان می‌سوزد؟ یا برای این است که می‌خواهیم در این وضعیت اسفناک، ادای اپوزیسیون‌های مصلح را درآوریم؟ یا شاید هم برای این است که چاره‌ای جز این کار نداریم. اصلا شاید بهتر است قانونی تصویب شود و همه را ملزم کند که در عرصه مطبوعات و رسانه‌های کشور، هیچکس به هیچکس و هیچ‌چیز، کاری نداشته باشد؛ مطمئنا از این وضعیتی که به آن دچار و گرفتاریم، بدتر نمی‌شود!