رضا شریعتی، روزنامه نگار: فرهاد قائمیان متولد سال ۱۳۴۴ در اردبیل، در دهه اول  سال ۷۰ اولین تجربه بازیگری حرفه‌ای  را با فیلم دمرل به کارگردانی یدالله صمدی شروع کرد. به گفته خودش زمانی که وارد این عرصه شد کسی به ادامه حضورش در سینما و تلویزیون فکر نکرده بود، اما قائمیان توانست بدون حاشیه گوی سبقت را از دیگران […]

رضا شریعتی، روزنامه نگار:

فرهاد قائمیان متولد سال ۱۳۴۴ در اردبیل، در دهه اول  سال ۷۰ اولین تجربه بازیگری حرفه‌ای  را با فیلم دمرل به کارگردانی یدالله صمدی شروع کرد. به گفته خودش زمانی که وارد این عرصه شد کسی به ادامه حضورش در سینما و تلویزیون فکر نکرده بود، اما قائمیان توانست بدون حاشیه گوی سبقت را از دیگران برباید و در سریال‌هایی نظیر وفا، بی صدا فریاد کن، شهریار، شوق پرواز، عملیات ۱۲۵، یادآوری و سینمایی‌هایی نظیر رستاخیز و بادیگارد بازی کند، آن هم در شرایطی که کمتر کسی  با سختی‌های کار کردن در کنار محمدحسین لطیفی، مهدی فخیم زاده، بهروز افخمی و کمال تبریزی  آشنا نباشد. با او در یک روز گرم تابستان هم کلام می‌شویم:

جمله: چه شد که وارد عرصه بازیگری شدید؟

علاقه من به بازیگری به دوران کودکیم بر میگردد. برادرانم در عرصه تئاتر فعالیت می‌کردند، من همیشه به تماشای تئاتر می‌رفتم؛ بنابراین رفته رفته جذابیت این هنر  باعث شد که من وارد عرصه بازیگری شوم. حدود ۱۲ سال تاریخ هنر و ادبیات نمایشی، داستانی و خلاقیت تصویری تدریس می‌کردم تا اینکه یدالله صمدی برای اولین بار باعث حضور حرفه‌ای من مقابل دوربین سینما شد.

جمله: در این فیلم چه نقشی داشتید؟ آیا فکر میکردید این مسیر را ادامه دهید؟

من در فیلم «دُمرُل» نقش کوتاه یک پهلوان را داشتم. شاید هیچ تصوری برای این که حضورم در این عرصه ادامه داشته باشد از طرف دوستان نبود. رفته رفته حین فیلمبرداری شرایطی پیش آمد که سبب شد تا به بازی من توجه شود.

جمله: چرا همیشه با کارگردانهای خاصی کار می کنید. دلیل خاصی دارد؟ 

اگر نگاهی به کارنامه من‌ بیندازید متوجه می‌شوید که کار با هر کارگردانی، حداقل در سه کار دیگر همان فیلمساز ادامه داشته است، زیرا تلاشم این است تا بتوانم جوابگوی اعتمادی که به من شده است، باشم. این مساله باعث شده که بعد از کار اول همیشه از طرف همان کارگردان، نقش‌های دیگری هم به من سپرده شود.

جمله: بیش تر مخاطبان شما را  با نقش خرچنگ وفا به خاطر دارند. قبول دارید؟

تا حدودی، من قبل از «وفا» یک سریال برای شبکه دو کار کردم به اسم «طریق عشق» که دیده نشد. بعد از آن سریال «شهریار» را کار کردم، نوبت پخش این سریال تغییر کرد و بعد از وفا پخش شد. در واقع فیلم شهریار باعث شد که آشنایی من با محمد حسین لطیفی شد و تا به حال در شش پروژه با ایشان همکاری کرده‌ام. در سریال «وفا»  نقش خاصی را به من محول کردند که بسیار مورد قبول مخاطبان واقع شد. خیلی خوشحال هستم که بعد از سال‌ها هنوز نقش و شخصیت «خرچنگ» بسیار تأثیرگذار و ماندگار است.

جمله: با نگاهی به فیلمهای کارنامه کاریتان میبینیم شما نقش مشابه کم ندارید. هم در بی صدا فریاد کن و هم یادآوری شما پلیس هستید. این موضوع به نوعی سبب تکراری شدن شخصیتتان نمیشود؟

من چند کار مشابه انجام دادم، ولی این شخصیت‌ها کاملاً در اجرا متفاوت هستند. پلیسی که در «نسل سوخته» می‌بینید با پلیسی که در «بی صدا فریاد کن» ظاهر شده، بسیار متفاوت است. همین طور بازپرس ویژه قتل در سریال «به دنیا بگویید بایستد» و پلیسی که در سریال «یادآوری» بود. پلیسی که همزمان درگیر وظیفه‌اش و مسائل و مشکلاتی که برای خانواده‌اش رخ می‌دهد، می‌شود و باید تلاش کند در نقش یک پلیس درست تصمیم بگیرد و مخاطب، پلیس متفاوتی از نقش‌های قبلی من، در این کار می‌بیند.

جمله: کدام کارتان را بیش تر از  بقیه دوست دارید؟

من به نوبه خودم هیچ یک از کارهایم را از کار دیگر جدا نمی‌کنم، چون برای همه‌ آنها زحمت کشیدم. حتی نقش‌های کوتاهی که ایفا کردم. به هر حال نقایصی بوده ولی قطعاً نمی‌توانم آنها را از بقیه جدا کنم.

جمله: چه عواملی را در موفقیت یک بازیگر در فیلم موثر می دانید؟

پرداخت خوب شخصیت، هدایت درست کارگردان و اعتماد به بازی بازیگر در کنار تکراری نبودن و غیر قابل حدس نبودن داستان در این امر موثر است که این موضوع بیشتر به فیلمنامه، هنر کارگردان و تجربه خودم بستگی دارد.

جمله: آیا نقشی هست که دوست داشته باشید بازی کنید؟

بسیاری از نقش‌ها بودند که دوست داشتم آنها را بازی کنم اما آنها را از دست دادم. خیلی نقش ها هم هست که دلم می‌خواهد بازی کنم.

جمله: آیا نام و اعتبار فیلم‌ساز جدا از فیلم‌نامه برای شما مهم‌ است؟

نمی‌توانم بگویم بی‌تأثیر است و درعین‌حال نمی‌توانم بگویم چون شخص خاصی فیلم می‌سازد، هرچه پیشنهاد می‌دهد حتما کار می‌کنم.

جمله: یعنی در انتخاب نقشهایتان وسواس خاصی دارید؟

نقشی که به من پیشنهاد می‌شود، حتماً باید خیلی تأثیرگذار باشد. وقتی نقش گیرا باشد، دیگر فرقی نمی‌کند که داستان تاریخی، اجتماعی و یا پلیسی باشد. در واقع برایم اعتبار و جایگاه یک فیلم در میان مردم  مهم است.

جمله: تفاوت فیلمهای اکنون با گذشته در چیست؟

در حال حاضر کارهای بهتری در حال ساخت است و احساس می‌کنم بهتر است قبل از ساخت برنامه‌ها، اتاق فکری وجود داشته باشد.

جمله: به نظرتان مهم ترین هدف از ساخت فیلم و سریال چیست؟

مهم‌ترین هدف این است سطح کارها طوری باشد که موجب فرهنگ‌سازی شود نه این که صرفاً اصطلاحاتی را در جامعه باب کنیم. وزن کارها و سوژه باید طوری باشد که مردم به سمت شبکه‌های خارجی نروند. این مهم‌ترین درد است و باید درمان شود. نمی‌توانیم از این مساله راحت بگذریم. باید کارهای ساخته شده را آسیب شناسی کنیم  و ببنیم که چه اتفاقاتی افتاده که این شرایط  پیش آمده است. ما سال‌ها در منطقه، ادعای سریال‌سازی و سینما داشتیم. امیداورم که مسئولان و  همکاران بتوانند کاری کنند شرایط بهتر از این شود.

جمله: در سینما چطور؟

سینما هم یک هدف را دنبال می‌کند. ما یک قصه تعریف می‌کنیم که در آن یک‌سری آدم وجود دارند. این آدم‌ها می‌توانند هر کدام از ما باشند. در داستانی که این افراد شکل می‌دهند یک حرفی نهفته است ، بازیگر با بازیش زننده آن حرف است.

جمله: آیا به دست آوردن محبوبیت و مطرح شدن یک فیلم آسان است؟

باور کنید این موضوع به آن آسانی که من و شما فکر می‌کنیم نیست؛ یعنی اصلا آسان نیست. خیلی هم سخت است. درخشیدن، مطرح شدن، ستاره بودن، محبوبیت، پرطرفدار بودن یک فیلم یا هر چیزی که شما اسمش را می‌گذارید یک‌شبه و یک‌روزه اتفاق نمی‌افتد. موسیقی فیلم، تدوین، دکوپاژ، همه و همه بسیار موثر بودند. یک دانه سنگ شاید به خودی خود ارزشی نداشته باشد ولی وقتی دانه‌های بیشتری در کنار هم قرار می‌گیرند شکل یک تندیس یا یک فرم را ارائه می‌دهند. بازیگر، آدم یک قصه است. در این قصه مهم نیست که بازیگر خوش بدرخشد یا نه. مهم این است که در ابتدا خود  آن قصه را باور کند و کاری کند که تماشاگر هم آن را باور داشته باشد.

جمله: چرا برخی فیلم نامههای امروز دچار افت شدند؟

فیلمنامه‌نویسی که صرفا جهت ارتزاق می نویسد فقط دارد سیاه مشق می‌کند و چون به تاثیر بلندمدت اثرش فکر نمی‌کند، کارش هم مدت زیادی دوام نمی‌آورد. فیلمنامه باید یک قصه داشته و متفکرانه باشد.

جمله: ‌به نظر شما همچنان معضل سینمای ایران نبود فیلم‌نامه خوب است؟

فقط نه. مهم‌ترین معضل ما اول ذهنی است که در سینما هرز رفته. وقتی ذهنیت ما در مورد سینما هرز شده باشد، سفت‌کردن پیچش کار سختی است و فرقی نمی‌کند که شما تهیه‌کننده هستید یا بازیگر و کارگردان. نیمی از فیلم‌نامه‌هایی که می‌خوانم به اعتقاد کارگردانانشان شاهکار می‌شوند، اما وقتی می‌خوانم می‌بینم حتی غلط املایی دارند و اصول اولیه یک کار دراماتیک در آن رعایت نشده است! وقتی کارگردان این‌طور فکر می‌کند، بازیگر و تهیه‌کننده‌ای همراه با تفکر خودش پیدا می‌کند.

جمله: آیا از مسیری که آمدید راضی هستید؟

بازیگر کاری که ارائه می‌دهد خیلی ارزشمند است. هیچ بازیگری نیست که از کار خودش لذت نبرد. بازیگر هنگام بازی در وهله اول خودش از کار خودش لذت می‌برد. وقتی کات می‌دهند دیگران به او می‌گویند چه کرده است. به هر حال لحظه‌ای که بازی صورت می‌گیرد بازیگر لذت می‌برد و وقتی بازیگر احساس لذت می‌کند سهم خودش را از کار می‌گیرد