بحران، واژه آشنایی برای ماست. بسیاری از ما با بحران خو گرفته‌ایم و به آن عادت کرده‌ایم. بسیاری از مسائل عادی در کشور ما تبدیل به بحران می‌شود. واقعا چرا ما این قدر بحران داریم؟ بحران اقتصادی، بحران فرهنگی، بحران اجتماعی و … کمتر کشوری در دنیا پیدا می‌شود که در همه زمینه‌ها با بحران‌های […]

بحران، واژه آشنایی برای ماست. بسیاری از ما با بحران خو گرفته‌ایم و به آن عادت کرده‌ایم. بسیاری از مسائل عادی در کشور ما تبدیل به بحران می‌شود.

واقعا چرا ما این قدر بحران داریم؟

بحران اقتصادی، بحران فرهنگی، بحران اجتماعی و … کمتر کشوری در دنیا پیدا می‌شود که در همه زمینه‌ها با بحران‌های گوناکون روبرو باشد.

الان اقتصاد ایران در بحرانی‌ترین دوران قرار دارد. تمام قیمت‌ها عزم صعود به قله گرفته‌اند و به هیچ وجه حاضر به پایین آمدن نیستند. مسؤولان کشور راه‌کار مشخصی برای این وضعیت ندارند و بخشی از مردم هم که در بازار نقش بسزایی بازی می‌کنند به فکر سود خود هستند.

چرا اینقدر بحران داریم؟

 

در مسائل اجتماعی شکاف‌های بسیاری بین مردم ایجاد شده است. امروز جامعه ایران تبدیل به یک جامعه عصبانی، کم حوصله و پر نفرت شده است. شاید به جرات بتوان گفت حال اجتماع ایران بدتر از اقتصاد اوست.

در مسائل فرهنگی هم که به شدت شاهد بحران‌های عجیب و غریبی هستیم که دیگر نیازی به توضیح نیست و همه ما به آن آگاه هستیم.

وجود این همه بحران نشان می‌دهد که مسؤولان کشور در این سال‌ها نتوانسته‌اند به وظایف خود خوب عمل کنند. مردم در انتخابات‌های مختلف از ریاست جمهوری تا مجلس شرکت می‌کنند و رای می‌دهند تا عده‌ای به عنوان مسؤولان  مشکلات کشور را حل و ایران را به صورت مطلوب اداره کنند.

وجود این همه بحران نشان می‌دهد برخی تصمیمات اشتباه است و باید هرچه زودتر در آن تجدید نظر کرد. در مسائل اجتماعی و فرهنگی به خوبی شاهد آن هستیم.

بگذارید یک مثال کوچک برای شما بزنم. رفتن زنان به ورزشگاه در بسیاری از کشورها حتی کشورهای اسلامی یک امر عادی است اما در ایران تبدیل به یک بحران شده است.

در بسیاری از کشورها وضعیت ثروت ثروتمندان و اینکه این همه پول را از کجا آورده‌اند مشخص است اما در ایران نه و همین عدم اطلاع باعث شده است برخی ثروتمندان به واسطه پول‌های خود بازار را ملتهب کنند و زمینه برخی بحران‌های اقتصادی و گرانی را بوجود آوردند.

وجود این همه بحران در کشور عادی نیست و نشان می‌دهد تصمیم‌گیران و مردم در برخی مسائل با هم اختلاف دارند و مثل هم فکر نمی‌کنند. باید برای این اختلاف‌ها راه حلی پیدا کرد.

نمونه بازگشتن سپنتا نیکنام به شورای شهر یزد نمونه خوبی است. واقعا نرفتن این عضو قانونی به شورای شهر در حال تبدیل شدن به یک بحران بود اما یک تصمیم درست توانست آن را حل کند.

باید برای بحران‌ها تصیم درست گرفت. نباید اجازه داد مردم در بحران غرق شوند. امروز به واقع مشکلات اقتصادی در حال خرد کردن ستون فقرات زندگی مردم است و وجود مشکلات اجتماعی و فرهنگی هم این فشار را دو چندان کرده است.

خوب کردن زخم اقتصاد ایران کار بسیار دارد اما می‌توان بیماری‌های فرهنگی و اجتماعی را درمان کرد و حال مردم را خوب.

 

بازگشت به مردم می‌توان راه حل بزرگی برای حل بحران‌های اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی باشد.