علی اشرف نظری. دانشیار روانشناسی سیاسی دانشگاه تهران یکی از مسائلی که در ماه های اخیر به دقت زیر نظر داشته ام، تحلیل روانشناختی- سیاسی مطالبی است که در کانال های مختلف تلگرامی – که هر چه ممنوع شود، مطلوب تر می گردد! – دست به دست می شود. مضمون محوری اغلب این پیام ها، […]
علی اشرف نظری. دانشیار روانشناسی سیاسی دانشگاه تهران
یکی از مسائلی که در ماه های اخیر به دقت زیر نظر داشته ام، تحلیل روانشناختی- سیاسی مطالبی است که در کانال های مختلف تلگرامی – که هر چه ممنوع شود، مطلوب تر می گردد! – دست به دست می شود. مضمون محوری اغلب این پیام ها، بازتولید نوعی احساس سرخوردگی عمومی و نومیدی جمعی است. شاید تا این جای کار، مسئله ای غامض چهره نگشوده باشد و متفق القول باشیم که مطالب این کانال ها بازتابی از واقعیت های ساری و جاری جامعه است.
اما مسئله بغرنجی که در پس زمینة اغلب این پیام ها وجود دارد و ذهن ما را به نحوی نظام مند تحت تأثیر قرار می دهد، نوعی «سیاست نفرت پراکنی» است که حاصل آن میل به خشم، کینه ورزی و انتقام است! نگاهی که ما را عصبی و بی قرار می کند و روح یأس آور مرگ (میل به تخریب) را بر همه جا می پاشد. در نگاه اول به نظر می رسد این کینه ورزی ها بیشتر متوجه فضای سیاسی و مفسدانی باشد که طَرفی از خوان نعمت اقتصادی بربسته اند. اما از آن جایی که نفرت کور است و در جهت های دیگر نیز میل به سیر کردن دارد، هیولایی است که وقتی سر بر می آورد، همه چیز را در خود خواهد بلعید. زیرا، نفرت به سان دیگ مذابی است که کسی را یارای مقاومت در برابر آن نیست و در نهایت، همه چیز را در خود مستحیل خواهد کرد.
پژوهشگراني نظير استيل، اسپنسر و اليوت ارونسون در مقالهاي با عنوان «مبارزه با تصوير ذهني گروه: روانشناسي تصورات قالبي و تهديد هويت اجتماعي» مدعی شدند كه چگونه تصورات کلیشه ای منتشر شده در جامعه ميتواند با تغيير ذهنيت افراد، تهديداتي جدي براي هویت جمعی ايجاد کند. در واقع، ما تمايل داريم كه جهان را به دو بخش «خوب» و «بد» تقسيم كنيم، اين وجوه را دروني يا فرافكني كنيم و از ديگران متنفر شويم. در اين حالت تلاش ميكنيم که دشمن خود را محكوم كنيم و هر چيزي را كه در درون خود غيرقابل قبول مي يابيم، به آنها تسري دهيم. در نتیجه، ما وجوه غيرقابل پذيرش خودمان را به جهان خارج فرافكني مي كنيم. از اين رو، نسبت به دشمنان احساس عصبانيت و نفرت ميكنيم. اين چيزي است كه به سطح ناخودآگاه ما رسوخ ميكند و اغلب نسبت به آن آگاهي نداريم. به علاوه همان طور كه «سيرل وايت» بيان ميكند مشكلات زماني پيچيدهتر ميشود كه این نفرت از سطح فردي به سطح گروهي سیر کند. گروه ها، پويايي هاي خاص خود را دارند و نمي توان آنها را به سادگي حاصل جمع افراد دانست. به تعبير ديگر، گروه های اجتماعی، پيوندهاي ليببيدويي را در ميان خود افزايش مي دهند و ستيز را به سمت گروه هاي بيروني جهت مي دهند (نگاه کنید به کتاب تصورات قالبی و روابط بین گروه های هویتی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۹۵).
روانشناسان معتقدند نشانه ها و مشخصه هاي این ناخرسندی جمعی ممكن است به صورت ترس از عدم قطعيت، عدم اطمينان، تلقي جهان به عنوان مكاني خطرناك، عدم تسامح در برابر ابهام و تأکید بر شفافیت، جزميت شناختي و احساس نياز به قطعيت شناختي ظاهر شود. در نتیجه، رؤیای از دست رفته آرامش، اعتماد، همدلی و همزیستی جای خود را به چرخة بی پایان هیجان-طلبی، بدبینی، شرارت و خشونت می دهد؛ نفرت از دیگری! این نفرت از دیگری ابتدا می تواند متوجه سیاستمداران ناکارآمد، مدیران فاسد، اختلاس گران متواری و یا هر کسی شود که ما او را متهم می کنیم.
اما تجارب پیشین – در کشورهای نظیر یوگسلاوی سابق، رواندا، عراق و سوریه- نشان می دهد که این نفرت پراکنی مهارنشدنی می تواند معطوف به تنش بین گروه های اجتماعی (کارگران در برابر کارفرمایان، لمپن ها در برابر روشنفکران، … )، گروه های هویتی (اقوام در برابر یکدیگر، مذهبی ها در برابر سکیولارها، اهل تسنن در برابر شیعیان، کردها در برابر ترک ها، عرب ها در برابر فارس ها، و در نهایت همه در برابر هم)، شئون و منزلت های اجتماعی (حمله به ماشین های لوکس، غارت محله-های ثروتمند، تخریب مراکز تجاری) و در نهایت فرافکنی خشونت به هر آن چه که ما را التیام می بخشد (تجاوز، قتل، خشونت، زورگیری، …)، شود.
رانة نفرت و مرگ وقتی که راه می افتد، شور زندگی را خاموش و میل به ساختن را تباه می سازد. شایسته است بیش از پیش به زدودن زمینه های نفرت و کینه از جامعه خود بیندیشیم! ما همان مردمی هستیم که در میانة درد و رنج زلزلة غرب کشور، درس همبستگی و همدلی جمعی را با هم دوره کردیم و امیدواریم که ایران عزیز مصون از هر بلیّه ای باشد!
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت