حمیدرضا حافظی وقتی میگوییم «ما ایرانیها»، اگرچه جریان حس بالندگی در ما تشدید میشه اما احساسات غالب دیگه ای هم از درون-به صورت پنهان- سعی میکنن به ما یادآوری کنن که در خطر هستیم. از سیگار شروع میکنیم که اصولا ما ایرانیها، همیشه برای تفریح سیگار میکشیم و اگرچه یک پاکت در روز دود کنیم، […]
حمیدرضا حافظی
وقتی میگوییم «ما ایرانیها»، اگرچه جریان حس بالندگی در ما تشدید میشه اما احساسات غالب دیگه ای هم از درون-به صورت پنهان- سعی میکنن به ما یادآوری کنن که در خطر هستیم. از سیگار شروع میکنیم که اصولا ما ایرانیها، همیشه برای تفریح سیگار میکشیم و اگرچه یک پاکت در روز دود کنیم، اما پیش رفقا میگیم: این دومین نخ منه از صبح!
پشت فرمون ماشین میشینیم و توی ترافیک تا میتونیم گاز میدیم و بعد میگیم: امان از این آلودگی هوا! مریض میشیم و تازه قسمت جالب ماجرا شروع میشه. شب، شام خونهی نوه عمهی پسرخالهی مامان، اینا! دعوتیم و خاله شمسی میگه: چیشده خالهجون… سرت درد میکنه؟!
ما هم میگیم: نه… یه ویروسه! جدیدا همه دارن صحبتش رو میکنن!
دختر خاله شمسی که ۹ سالش هم نشده میگه: خب چرا پیش پزشک نمیروید؟! (باور کنید همینقدر رسمی صحبت می کنه)
و ما با نیشخند میگیم: نه بابا… با یه ادلت کلد! حل میشه… بعد هم خاله شمسی داد میزنه: کشوی همون میزی که جلوش نشستی رو باز کن… چند مدل قرص خارجی هم دارم! باز ببین کدوم رو بیشتر دوس داری!
قرص رو میخوریم و میبینیم جواب نمیده. بعد که کار به بیمارستان میکشه، از دکتر میپرسیم: خب حالا چی شده بود؟
اونم خشک و جدی میگه: مسمومیت غذایی! اما این آخر ماجرا نیست. باز هم این اتفاق میافته و هنوز هم باور ما برای تمام بیماریهامون همینه: چیزی نیست، یه ویروسه!
نصیحتهای ما ایرانیها وقت بیماری: مریض شدی؟ سر همین کوچه داروخانه هست
کسی نیست که از بیماری لذت ببره، حتی اونایی که برای بیماریشون، مرخصی استعلاجی میگیرن. توی این دنیای پرشتاب، همه هم به دنبال اونیم که سریعترین راه رو واسه رهایی از بیماری به کار ببندیم. اینجاست که نصیحتهای نابهجا و ناصحیحی ممکنه از دور و اطراف شنیده بشه. هر کسی یه چیزی رو پیشنهاد میده و به قول معروف، همه یک پا پزشک میشیم. نصیحتهای زیادی هم بلدیم؛ یعنی اصولا ما ایرانیها، اطلاعات زیادی داریم و نگاه داشتیم تا بهوقتش از اونا استفاده کنیم؛ بزرگترین مصداقش هم در مواقع بیماریه. «صبح به صبح لیمو و عسل بخور»؛ «دارچین رو توی آبجوش بریز و بخارش رو استشمام کن»؛ «سرکه رو بردار و غرغره کن»، «آبنمک رو از طریق بینی بکش بالا، شک نکن این از سینوسهاته »
اگرچه دارو یکی از اصلیترین مولفههای درمان به شمار میره اما سالم بودن و سالم موندن، نیازمند اقدامات متعددی از طرف خودِ افراده. بهش میگن: خودمراقبتی؛ کارهایی که توی حوزه اصلاح سبک زندگی خلاصه میشه. به گفتهی کارشناس ها، دارو، اقدام نهایی توی مواجهه با یک بیماریه.
اما خب به بعضی از مسئولان عزیز هم اگر این رو بگی، میگن: خیلی هم خوبه… ما اصلا برنامه داریم تا سال ۱۶۰۰، برای هر ایرانی یک داروخانه تاسیس شود! و داریم تا جایی پیش میرویم که فاصلهی هر ایرانی از داروخانه، صرفا دو قدم باشد!
بعد هم اخم میکنن و میگن: «مثل اینکه زیادی شکمتان سیر شده است، برید ببینید مردم در کشورهای دیگر با چه مکافاتی دارو میخرند»! اینو خدایی راست میگن. شما توی چین و ژاپن به زحمت میتونین داروخونه پیدا کنین و همین هم باعث میشه مردم بیچاره و بینوا برای یک سرما خوردگی ساده هم مجبور باشن به رستوران برن و کلی هزینهی سوپ کنن! در صورتی که توی ایران، با قیمتی به مراتب پایینتر از یک سوپ، میشه یک ورق قرص خرید و تازه تا یک سال هم میتونی ورق قرص رو بالای تاقچه نگه داری و بدی به نفر بعدیای که مریض میشه!
اما خب همهی سرانه مصرف دارو توی ایران به افرادی که خوددرمانی میکنن مرتبط نیست. بخش اعظم اون توی نسخههای تپل پزشکان عزیز جا خوش کرده. که به نظر میرسه اون هم به بدعادت شدن پزشکان بر میگرده. لابد میپرسید چه کسی پزشکان رو بدعادت کرده؟! همه میدونن جواب این سوال رو؛ همه!
نصیحتی در مورد پزشک خانواده: دکترِ خودت را با دقت انتخاب کن! همانطور که ما ایرانیها همواره دغدغه این رو داریم که زودتر درمان بشیم، در همون راستا، همواره در پیِ پزشکی هستیم که ضربالعجل و بی حرف پس و پیش، دارو بنویسه! و کافیه پزشکمون با کنایه بگه: «خب چرا رژیمت رو رعایت نمیکنی؟!» که از مطب بریم بیرون و به کسی که داره داخل میشه بگیم: «این دکتره هیچی نمیفهمه»
میریم مطب بعدی -که اتفاقا یک کوچه تا مطب قبلی فاصله داره- و به شرط نوشتن دارو، پول ویزیت رو به منشی، میدیم و همینکه پیش دکتر میشینیم میگیم: «آقای دکتر تورو خدا یه چیزی بنویس، زود خوب بشم» اگرچه همه ما زمان بیماریهامون، دوست داریم هر چه سریعتر خوب بشیم، اما علم پزشکی قرنها پیش، در مورد این موضوع، ثابت کرده که هر چی مقاومت و ایمنی بدن افزایش پیدا کنه، دیرتر افراد مبتلا به مریضی میشن. و برای افزایش ایمنی بدن هم باید به تغذیه و سبک زندگی دقت داشت. بنابراین چاره اصلی درمان شما، پیش همان پزشک اوله. اگرچه دیر به دیر دارو مینویسه اما با او سالمتر میمونید.