/ مائده مطهریزاده اشاره: این روزها بحث نذری دادن و نذری گرفتن، داغ داغ است و بر سر هر کوی و گذری، عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) با نیتهایی خالصانه و با هر توان مالی که دارند، طعامی نیکو درست کرده و با دل و جان، تقدیم جانهای عزاداری میکنند که در عزای پسر فاطمه و […]
/ مائده مطهریزاده
اشاره: این روزها بحث نذری دادن و نذری گرفتن، داغ داغ است و بر سر هر کوی و گذری، عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) با نیتهایی خالصانه و با هر توان مالی که دارند، طعامی نیکو درست کرده و با دل و جان، تقدیم جانهای عزاداری میکنند که در عزای پسر فاطمه و پارههای تنش، بر سر و سینه میزنند.
نذری دادن تقریبا دیگر به یک سنت حسنه در میان ایرانیان تبدیل شده است تا جایی که با مناسبت یا بیمناسبت، به هر شکل و عنوانی از نذرِ آزاد کردن زندانی گرفته تا نذرِ کتاب یا آب، در یک چشم برهم زدن، نهضتی زیبا به راه میاندازند که هرکسی به اندازه توان خویش سهمی در آن دارد، اما نذری دادن و گرفتن، در روزهای ماه محرم و عزاداری سرور و سالار شهیدان، عطر و طعم و رنگ و بوی دیگری دارد.
از مساجد و تکایا گرفته تا خانههایی که عطر غذای حسین(ع) میدهند؛ مادر جوانی که دردانهاش را در گوشهای خوابانده تا دانههای سپید برنج غذای نذری را از سنگهای سیاه جدا کند؛ پدر بازنشستهای که در مسجد محل بعد از اقامه نماز ظهر نشسته تا زیارت عاشورایش را نیز به امام جماعت اقتدا کند؛ دختر خردسالی که چادر نُقلی به سر گرفته و با ذوق و شوق، به دنبال سینی چای مادر میدود تا استکانها را روی نعلبکیها گذاشته و با نظم خاصی در جلوی بانوان عزادار بچیند؛ پسر نوجوانی که با کمک سایر همسالانش پرچمهای سیاه عزای حسین (ع) و یاران و اصحاب باوفایش را در کوچه پسکوچههای شهر علم میکند؛ پیرمردی که سالهاست همه دلخوشیاش این شده که محرمی دیگر از راه برسد تا با شستن فنجانهای چای عزای حسین(ع)، جان خویش از غبار غم و اندوه دنیا بشوید، پیرزنی که گیسوی سفیدش، را با چارقدی سیاه پوشانده و جارو به دست، گَردِ راه عاشقان حسین(ع) را سرمه چشمان کمسوی خویش میکند…، همه و همه، تابلویی زیبا از فرهنگ محرم را به تصویر میکشد که هیچ کدام از تیغ نگاه چشمان جستجوگر انسانهای حقیقتبین روزگار دور نمیماند.
اما از آنجا که در این دنیا هیچ گلی بیخار نیست، در کنار این تابلوی زیبا، تابلوهای دیگری هم یافت میشوند که به زیبایی تابلوی اول نیستند.
بیشک، خانمی که بر سرِ گرفتن غذای نذری بیشتر با دیگر عزاداران، مشاجره میکند و به خاطر یک مشت برنج نذری، عزای حسین (ع) را به عذاب آشپز حسین (ع) تبدیل میکند، یا مرد رانندهای که برای پارک کردن اتومبیلش، کمی آنسوتر از مسجد محل با راننده دیگری که در جای همیشگی او پارک کرده درگیر شده و با بدترین الفاظ، مورد خطابش قرار میدهد، جوانی که به بهانه عزاداری حسین (ع)، اتومبیلش را به عزاخانه سیّاری تبدیل کرده که صدای ضبطش، گوش هر جنبندهای را کر میکند، دختری که سبک آراستگیاش نشان میدهد، عزاداری حسین (ع) را با دورهمیهای شبانه اشتباه گرفته است، پسری که ظرف غذای نذریاش را بعد از خوردن با خیال آسوده در خیابان پرتاب میکند، تابلوهایی تاریک و کدر از عزاداری برای اهل بیت علیهمالسلام را به تصویر میکشد و…، سوال اصلی اینجاست که «چگونه میتوان اندوهناک حسین (ع) بود و در همان حال، دل عزاداران واقعی و بیش از آن، قلب حسین فاطمه (س) را مالامال از اندوه ساخت؟!»
مگر نه اینکه حسین (ع) رفت تا با رفتنش درس آزادگی به انسانها بیاموزد؟
مگر نه آنکه حسین (ع) درفش فرهنگ شهادت را در جهان استوار کرد تا فرهنگ انسانیت پابرجا بماند؟
آری، نذری دادن و گرفتن، بهانهایست تا ما در یک چرخه سالم و زیبا، حسینی زیستن و اندیشیدن را بیاموزیم و منش حسین را سرلوحه اعمال خویش قرار دهیم، نه آنکه عزای حسین را بهانهای برای رفتارهای غیرانسانی خویش کنیم.
و آیا بهتر نیست، تا دیر نشده فکری به حال سر و سامان دادن فرهنگ نذری کنیم و قبل از نذر هر چیزی به نذرِ فرهنگ اهتمام بورزیم؟!
//////////////////////////////////////////
سوتیتر:
نذری دادن تقریبا دیگر به یک سنت حسنه در میان ایرانیان تبدیل شده است تا جایی که با مناسبت یا بیمناسبت، به هر شکل و عنوانی از نذرِ آزاد کردن زندانی گرفته تا نذرِ کتاب یا آب، در یک چشم برهم زدن، نهضتی زیبا به راه میاندازند که هرکسی به اندازه توان خویش سهمی در آن دارد، اما نذری دادن و گرفتن در روزهای ماه محرم و عزاداری سرور و سالار شهیدان، عطر و طعم و رنگ و بوی دیگری دارد