تحولات حوزه ادبیات کودک را در دوره‌های مختلف رو چگونه می‌بینید؟ در نگاهی کلی باید گفت که ادبیات کودک و نوجوان ما جوان است، از مشروطه به این طرف ادبیات کودک و نوجوان ما با علاقه‌مندی کسانی همچون جبار باغچه‌بان و عباس یمینی شریف متولد شد، کسانی مانند محمود کیانوش و مهدی آذریزدی به طور […]

تحولات حوزه ادبیات کودک را در دوره‌های مختلف رو چگونه می‌بینید؟
در نگاهی کلی باید گفت که ادبیات کودک و نوجوان ما جوان است، از مشروطه به این طرف ادبیات کودک و نوجوان ما با علاقه‌مندی کسانی همچون جبار باغچه‌بان و عباس یمینی شریف متولد شد، کسانی مانند محمود کیانوش و مهدی آذریزدی به طور مشخص به بچه‌ها فکر کردند و آثاری برای این گروه سنی خلق کردند، اما در این دوران عمدتا آثار ترجمه، بیشترین سهم را داشتند و مسیر ادبیات ما را شکل دادند.
در دهه ۴۰ مسیر ادبیات کودک بهتر و کامل‌تر شد؛ در این سال‌ها آموزش رسمی در بین خانواده‌ها جا باز کرده و کودکان در کنار بزرگترها نیازشان به کتاب احساس می‌شد. با تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نهادی چون شورای کتاب کودک که کتاب‌های منتشر شده را بررسی می کرد و نقد و نظر می‌داد ادبیات کودک وارد عرصه تازه‌ای شد.
البته نویسندگان ما خیلی محدود و کم بودند و کانون به خاطر اینکه کتاب کودک در عرصه جهانی و مطابق با استانداردهای جهانی داشته باشیم، از تعدادی نویسندگان بزرگسال دعوت کرد که وارد این حوزه شده و برای بچه‌ها بنویسند. از جمله کسانی که پذیرفتند برای کودکان کتاب بنویسند می‌توان به غلامحسین ساعدی، نیما یوشیج، احمد شاملو، احمدرضا احمدی و نادر ابراهیمی اشاره کرد. برخی نیز بدون سفارش گرفتن از جایی خود را متعلق به بچه‌ها می‌دانستند مانند صمد بهرنگی.
از انقلاب ۱۳۵۷ جریان ادبیات کودک شکل فعال‌تری به خود گرفت و رشد چشمگیری را شاهد بود اما این ادبیات تحت تاثیر شعارها و تفکرات انقلابی، سرشار از شور و پیام‌های گل درشت و به اصطلاح آگاهی‌بخش بود و تمامی نحله‌های فکری چپ و مذهبی بر ادبیات تاثیر می‌گذاشتند. تاثیرهایی که کودکان در آن بیشتر بهانه بودند و حرف این ادبیات از جنس دیگری بود.
بعد به دهه ۶۰ می رسیم که مقطع جنگ است و در شرایط جنگ، ادبیات و آثاری که در این حوزه تولید و نوشته می‌شود، زیر سایه فضا و شرایط جامعه رنگ و بوی جنگ پیدا می‌کند.
در دهه ۷۰، ادبیات از این نوع گرایش‌ها خالی می‌شود و مسیر آزاد خود را طی می‌کند و نویسندگان و شاعران گویی به خود می‌آیند از زندگی و دنیای کودکی و نوجوانی می‌نویسند. مجلات رونق می‌گیرد و نقد و نقادی و پژوهش در این حوزه جدی‌تر می‌شود. نهادهای مربوط به ادبیات کودک مانند انجمن نویسندگان کودک و نوجوان شکل می‌گیرند. دهه ۸۰ تا امروز هم به همین ترتیب فضا رو به رشد است و نویسندگان بیشتر شده‌اند و شناخت نسبت به خلق آثار کودکانه تخصصی‌تر شده و رشته‌های دانشگاهی و درس‌های مربوط به ادبیات کودک جای خود را باز کرده است.

وضعیت فعلی ادبیات کودک در کشور چگونه است و آیا به کودک بهای لازم داده می‌شود؟
من فکر می‌کنم در سیاستگذاری‌های کشور ما بچه‌ها در اولویت نیستند و در بودجه‌بندی‌ها و سیاست‌های فرهنگی هم این مساله صحت دارد. چون مدیران کار برای کودکان را به مثابه هزینه می‌بینند. مدیران نگاهشان مقطعی است و به دنبال بیلان دادن هستند. به همین خاطر سراغ برنامه‌هایی می‌روند که زودبازده باشد. در حالی که کار فرهنگی نمود خود را در آمار و گراف نشان نمی‌دهد بلکه در رفتارهای اجتماعی و انسانی نسل‌ها نمایانگر می‌شود. درست مانند کاشت گردو است که دیر به دست می‌آید ولی درختی با کیفیت و ماندگار است ولی آنها به دنبال کاشت گندم هستند. مثلا به کتابخانه‌های کودک بها نمی‌دهند و در وزارت آموزش و پرورش پست کتابدار حذف می‌شود. در نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب، سالن‌های روشن و شیک و تمیز به بزرگسالان اختصاص می‌یابد اما برای بچه‌ها چادرهای آفتاب‌گیر و گرم و پر از خاک وجود دارد. هرجا هم که بودجه کم می‌آید اولین قربانی بخش فرهنگ است و در این بخش کودک و نوجوان از همه مظلوم‌تر است.
چه مشکلاتی در این حوزه پیش روی نویسندگان ما هست؟
مشکلات چندجانبه است؛ نویسندگی در کشور ما حرفه‌ای نشده و نویسندگان نمی‌توانند از این راه زندگی خود را بگذرانند که این خود دلیلش به کم‌توجهی به کتابخوانی و تیراژ پایین کتاب‌هایمان برمی‌گردد. نکته بعدی ممیزی است، طی سال‌های گذشته کسانی که خود را قیم کودکان می‌دانند نسبت به آثاری که برای بچه‌ها خلق می‌شود حساسیت ویژه‌ای دارند و نگران بدآموزی و انحراف هستند. در این شرایط دست نویسندگان ما بسته است و در حوزه‌هایی که باید کار کنند، گاهی با ممیزی‌های سلیقه‌ای از سوی ناشران و یا دولت مواجه می‌شوند. گاهی این ممیزی به نویسندگان سرایت می‌کند و بر روند خلق اثرشان ناخودآگاه تاثیر می‌گذارد بنابراین مخاطبان اعتماد خودشان را به کتاب‌های ایرانی از دست می‌دهند و خودشان و دغدغه‌هایشان را در کتاب‌های ما پیدا نمی‌کنند. اینجاست که مخاطب بین ادبیات ایران و ادبیات ترجمه مقایسه به عمل می‌آورد. مقایسه‌ای که عادلانه نیست چون مترجمان ما کارهای جایزه گرفته و برجسته‌ای را از کشورهای دیگر انتخاب و ترجمه می کنند. ایران هم عضو قانون کپی رایت نیست و در ایران هیچ هزینه‌ای بابت تالیف به ناشر و نویسنده‌ اصلی پرداخت نمی‌شود بنابراین هم برای ناشران با صرفه‌تر است و هم این‌که به جز چند مورد کلیشه‌ای مثل حذف سگ خانگی و خوک کتاب‌های ترجمه از آزادی بیان بیشتری برخوردار هستند. برای ما هنوز حرف زدن از اعتیاد و ایدز و تجاوز جنسی جزء تابوهاست.
طبیعی است که هنر باید با آن جریان آزادش شکل بگیرد و هرگونه چارچوب و یا ممیزی محدودکننده است و روح اثر را می‌خشکاند.

ادبیات کودک کشور را در عرصه های جهانی چگونه می بینید؟ پارامترهای درخشش در عرصه جهانی در این حوزه چیست؟
با رشد ادبیات کودک کشور، نویسندگان ما تاحدودی این اعتماد به نفس را پیدا کردند که در عرصه های جهانی هم حرفی برای گفتن داشته باشند، سال‌های قبل هوشنگ مرادی کرمانی، محمدرضا یوسفی و احمدرضا احمدی نامزدهای جایزه‌های جهانی از جمله آسترید لیندگرن بودند و تا مراحل نهایی هم پیش رفتند. همان‌طور که من هم به عنوان نویسنده کودک سه سال متوالی است که نامزد آسترید لیندگرن شده و برای ۲۰۱۸ هم به فهرست نهایی جایزه آندرسن راه پیدا کردم و همراه با نویسنده‌هایی از ژاپن، سوئیس، فرانسه و نیوزلند جزء پنج نفری بودم که از جهان انتخاب شدم.
می‌دانید که در حاشیه سی و ششمین کنگره بین‌المللی ادبیات کودک و نوجوان در یونان طی هفته‌های گذشته دو لوح به من تعلق گرفت؛ یکی برای راه یافتن به مرحله نهایی آندرسن و دیگری لوح سپاس برای کتاب «زیبا صدایم کن» که رمانی بود که در سال ۱۳۹۴ توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و این کار هم دیپلم افتخار دریافت کرد.
بخشی از درخشش در عرصه بین‌المللی به خود نویسندگان ما بر می گردد، نویسندگان ما در حد توان خود تلاش و اثر خود را خلق می‌کنند و این جایزه‌ها هم برای یک کتاب نیست برای مجموعه‌ای از فعالیت‌های نویسندگان است.
جایزه آندرسن را به نوبل ادبیات کودک یا نوبل کوچک تشبیه می‌کنند، به خاطر سلسله فعالیت‌هایی که یک نویسنده در طول زندگی ادبی خود داشته و تاثیری که توانسته بر ادبیات بگذارد و کارهایی که توانسته خلق کند. ارزش‌های مورد توجه این جایزه مشخص هستند. خلق کتاب‌هایی با پیام‌هایی انسانی و جهان‌شمول مانند توجه به تفاوت‌های فکر و جسم، صلح و دوستی، یکی از این ارزش‌هاست. توجه به زیست بومی و طرح مسائل عمیق انسانی در بافت قصه‌های منطقه‌ای و بومی هم مهم است. نگاه واقع‌گرایانه به کودکان فراموش شده، مانند کودکان کار، کودکان دارای معلولیت و بیماری، البته این‌گونه نیست که نویسنده‌ای بخواهد به طور مکانیکی این ارزش‌ها را وارد کار خود کند. این‌هایی که گفته شد و بسیاری موارد دیگر از ناخودآگاه نویسنده می‌آید و در نوشته‌اش جاری می‌شود و پیوند پیدا می‌کند. یک نویسنده متعهد برای نهادها و جایزه‌ها نمی‌نویسد. او در دنیا و خلوت خود و آثاری که خلق می‌کند هیچ گاه نگاهش به جایزه نیست، ممکن است یک ورزشکار برای رسیدن به جایزه تلاش کند اما برای یک نویسنده در عرصه نویسندگی بر عکس است، اینجا جایزه است که به دنبال نویسنده می‌رود تا او را بیابد.

وظیفه دولت در این زمینه چیست؟ برای موفقیت در عرصه‌های جهانی چه باید کرد؟
بخشی از کار هست که از فعالیت نویسنده خارج است و کمبود ما در این بخش است. شاید به همین خاطر به جاهای بالاتر نمی‌رسیم و متوقف می‌شویم، وظیفه نویسنده نوشتن است و بس. او نباید درگیر عرصه‌های دیگر باشد. تمام کشورهای جهان فارغ از چارچوب‌های فکری و سیاسی برای ارائه و ارتقای فرهنگ‌شان در جهان تلاش و سرمایه‌گذاری می‌کنند. مثلا آثار نویسنده‌ها باید به زبان‌های دیگر ترجمه و به شکل طبیعی وارد بازار شده باشند.
برخی ناشران خارجی با وجود اینکه دوست دارند آثار ایرانی را ترجمه کنند اما متاسفانه به این دلیل که ایران جزء پذیرشگران قانون کپی رایت نیست حاضر نیستند که این مبادله را داشته باشند و این هم یکی از مشکل ماست. اشکال دیگر این است که وقتی نویسنده‌ای را برای یک جایزه جهانی نامزد می‌کنیم (منظورم دولت و نهادهای دست‌اندرکار است)، اینها هیچ هماهنگی با هم ندارند، در حالیکه این کار هزینه دارد.
وقتی قرار است رزومه کاندیدای موردنظر ارائه شود باید حمایت مالی بشود. یک پرونده با حدود ۲۰۰ صفحه متن و عکس و رزومه تشکیل می‌شود که باید به زبان انگلیسی ترجمه و ارسال شود، اصلا هم کار ساده‌ای نیست. کاری است زمان‌بر و هزینه‌ بر. مثلا شورای کتاب کودک که این کار را انجام می‌دهد نهادی است مردمی که با حق عضویت اعضایش کارهایش را پیش می‌برد و من خبر دارم که چقدر در این زمینه مشکل دارد.
نکته دیگر این است که نویسندگان ما باید در عرصه‌های بین‌المللی رفت و آمد داشته باشند از جمله نمایشگاه کتاب، سمینارها و مراسمی که در جاهای مختلف برگزار می‌شود و به هرحال سفر خارجی هزینه دارد و این نهادها هستند که باید کمک و حمایت کنند که نویسنده بتواند به آن عرصه‌ها رفته و دیده شود.