چند روز پیش در فضای مجازی حکایتی خواندم که نمی‌دانم از نظر تاریخی، صحیح است و مدرک معتبری دارد یا خیر اما درمجموع، برای من و هر خواننده‌ای، جالب بود. داستان از این قرار بود که « خداوند رحمان به موسی کلیم الله اطلاع داد به قوم خود خبر بده آماده باشند چون به‌زودی، درگیر […]

چند روز پیش در فضای مجازی حکایتی خواندم که نمی‌دانم از نظر تاریخی، صحیح است و مدرک معتبری دارد یا خیر اما درمجموع، برای من و هر خواننده‌ای، جالب بود. داستان از این قرار بود که « خداوند رحمان به موسی کلیم الله اطلاع داد به قوم خود خبر بده آماده باشند چون به‌زودی، درگیر قحطی خواهند شد. پیامبر خدا، این هشدار را به قوم خود رساند اما مردم چه کردند؟ از بین دیوارها به خانه‌های هم نَقب زدند تا بدون اینکه نیاز باشد از خانه بیرون بروند، در هنگام ضرورت از یکدیگر دستگیری کنند. خوشبختانه پس از مدتی، قحطی حادث نشد، موسی دلیل آن را از خداوند پرسید. خداوند پاسخ داد: وقتی قوم تو تا این حد به هم رحم دارند و با هم مهربانند، من چگونه با آنان نامهربان باشم. خودم جلوی قحطی را گرفتم.»
از این حکایت هم که بگذریم در منظومه اعتقادی ما مسلمانان، ده‌ها حدیث و روایت و شعر و داستان وجود دارد دائر بر اینکه انسان‌ها، نسبت به آرامش و آسایش هم تعهد دارند و اجازه ندارند به قیمت رنج دیگران، برای خود لذت و آرامش بخرند که دو نمونه معروف آن یکی حدیث معروف نبوی(ص) است که فرمودند: «به آنانکه در زمین هستند رحم کنید تا آن کسی که در آسمان‌ها است به شما رحم کند » . دوم شعر معروف سعدی است که گفت:
تو کز محنت دیگران بی‌غمی نشاید که نامت نهند آدمی
اساساً بنای اسلام بر انسانیّت استوار است و نقطه عطف انسانیّت نیز «نوع‌دوستی» است. آنچه که در فرهنگ غنی گذشتگان ما وجود دارد و جان‌مایه هویت ایرانی- اسلامی ما را شکل می‌دهد، این است. اما چه شد که ما از گذشته خود بریدیم و با آموزه‌ها و انگاره‌های فرهنگی خود میانه‌ای نداریم و حتی در مسیر عکس آن آموزه‌ها حرکت می‌کنیم، قصه پرغصه‌ای است که باید با دقّت بررسی شود. ولی قدر مسلّم آن است که رفتار امروز ما با اولویت‌های اخلاقی پیشینیان و گذشتگان، در تعارضی آشکار است.
در ماجرای اخیر نوسان قیمت دلار و شوکی که به سفره خانواده‌های کم‌درآمد وارد شد با قاطعیت می‌توان گفت: بخش اعظمی از این تنش‌ها، ناشی از «مردم بر مردم» بود و شاید بتوان گفت دولت، کمترین نقش را در این تنش‌ها داشت.
در همین چند هفته شاهد بودیم نرخ اجناسی که ارتباطی به قیمت دلار نداشتند هر روز افزایش می‌یافت. قیمت برخی کالاها مانند رب که در همین استان مجاور، در مقیاس صنعتی تولید می‌شود، به حدود بیست هزار تومان رسید و برخی نیز اخلاق را تا سرحد غیرقابل تصوری، به زیر پا گذاشتند و اقدام به احتکار انواع اقلام مصرفی و مایحتاج روزمره کردند و حتی از پوشک بچه نیز دریغ نکردند تا مگر از این نمد کلاهی برای خود ببافند.
کجای این رفتارها با منشور دینی و اخلاقی مردم این سرزمین مطابقت دارد؟ اساساً این همه طمع و آز ریشه در کجا دارد؟ چرا اینگونه نسبت به هم بی‌رحم شدیم؟ چگونه راضی می‌شویم جیب خودمان را از سودی که حاصل درد و رنج دیگران و حتی محرومیت کودکان معصوم است، پر کنیم؟ نکته دردناک اینجا است که زمانیکه نرخ ارز سقوط کرد و به زیر ده هزار تومان رسید نیز عده‌ای با این بهانه که خرید قبل است یا با استدلال احتمال افزایش مجدد نرخ دلار، از فروش کالا با قیمت مناسب‌تر خودداری می‌کردند.
ادامه در صفحه ۶