«میریام اونگر»؛ کارگردان اتریشی فیلم «پرواز به خانه»، نه تنها فیلمساز سرشناسی نیست بلکه حتی شباهت زیادی هم به چند سلف معروف هم‌وطنش ندارد. نه «گئورگ ویلهم پابست»، «فریتز لانگ»، «بیلی وایلدر» و «فرد زینه‌من» (که این سه تای آخری، هر کدام در زمانه خودشان به هالیوود مهاجرت کردند) و نه حتی «میشاییل هانکه» که […]

«میریام اونگر»؛ کارگردان اتریشی فیلم «پرواز به خانه»، نه تنها فیلمساز سرشناسی نیست بلکه حتی شباهت زیادی هم به چند سلف معروف هم‌وطنش ندارد. نه «گئورگ ویلهم پابست»، «فریتز لانگ»، «بیلی وایلدر» و «فرد زینه‌من» (که این سه تای آخری، هر کدام در زمانه خودشان به هالیوود مهاجرت کردند) و نه حتی «میشاییل هانکه» که البته متولد باواریا و ساکن اتریش است.
هفته فیلم‌های اروپایی در سینماهای هنر و تجربه، امکانی را فراهم کرده تا با فیلم‌های نه چندان معروف سینمای اروپا آشنا شویم. فیلم‌هایی که البته انتظار هم می‌رفت دور از بدنه و جریان اصلی سینما باشند و شاید بشود به آنها صفت «هنری» را اطلاق کرد اما تماشای «پرواز به خانه»، تقریبا یک شکنجه جانکاه بود!
فیلم، در بستر جنگ جهانی دوم روایت می‌شود و مثلا قرار بوده تبعات ناشی از این جنگ عظیم و خانمان‌سوز را به تصویر بکشد اما فرسنگ‌ها دور است از تاثیراتی که سازنده‌اش، قصد داشته بر جای بگذارد و ریتم کند و بدون قصه فیلم بسیار آزاردهنده می‌شود. البته قصه‌گو نبودن، به خودی خود نمی‌تواند ضعف محسوب شود اما در این فیلم که قرار است تصویری شاعرانه از ویرانه‌های جنگ و تبعات منفی‌اش نشان بدهد، یک ضعف مفرط است، چون وجه بصری‌اش هم چشمگیر نیست.
ما در همین سینمای خودمان، چندسال پیش چنین تجربه‌ای را در فیلم «نفس» نرگس آبیار دیده بودیم که اگرچه آن هم، فیلم خوبی نبود اما دست‌کم در خدمت هدفی بود که کارگردان داشت؛ فیلمی ضدجنگ که در بستر جنگ روایت می‌شد، اما «پرواز به خانه»، نه ضد جنگ که ضد سینماست.
ضمن اینکه با چنین رویکردی در طول شاید حدود نیم قرن، فیلم‌های مختلفی در سینمای اروپا ساخته شده‌اند که خیلی بهتر از این فیلمند، بنابراین تماشایش هیچ ارزش افزوده‌ای برای تماشاگر به همراه ندارد و فقط کش پیدا می‌کند.
دیالوگ‌های فیلم؛ به خصوص در سکانس‌های ابتدایی، بسیار رو و شعاری‌اند و شخصیت‌پردازی،‌ محلی از اعراب ندارد. کاراکترها تنها و در بهترین حالت، تیپ هستند بنابراین سرنوشت آنها برای تماشاگر اهمیتی پیدا نمی‌کند. تنها دختر کوچک فیلم؛ «کریستن» که قرار بوده راوی باشد و اثر را تبدیل به یک فیلم زندگی‌نامه‌ای کند (هرچند در همین قسمت هم، کارگردان، لنگ می‌زند) و «کوهن»؛ سرباز و آشپز اشتباهی فیلم، تا حدی تامل برانگیزند اما حتی این دو شخصیت هم پرداخت صحیحی ندارند.
«پرواز به خانه»، ۱۰۶ دقیقه به صورتی حوصله‌سربر، ادامه پیدا می‌کند و سعی می‌کند ادایی از سینمای اکسپرسیونیسم و هنری را دربیاورد اما موفق نمی‌شود. این، یک فیلم درجا زننده است که اصلا شروع نمی‌شود.