رضا شریعتی روزنامه جمله دخترها با صورتی که سرخاب سفیدآب نخورده از خجالت گل انداخته است با لباسهای مندرس به جای آنکه چشم به در دوخته باشند تا شاهزادهی سوار بر اسب سفید آنها را از منجلاب فقر نجات دهد، در خیابانهای پایتخت تکدیگری میکنند و پسرها اگر کیف قاپ نشوند مواد فروشی به سرنوشتشان […]
رضا شریعتی
روزنامه جمله
دخترها با صورتی که سرخاب سفیدآب نخورده از خجالت گل انداخته است با لباسهای مندرس به جای آنکه چشم به در دوخته باشند تا شاهزادهی سوار بر اسب سفید آنها را از منجلاب فقر نجات دهد، در خیابانهای پایتخت تکدیگری میکنند و پسرها اگر کیف قاپ نشوند مواد فروشی به سرنوشتشان گره خورده است. برخی دختران در کودکی باردار میشوند و پسرها عیالوار. این سرنوشت شوم مهاجران است. اغلبشان شناسنامه و هویتی ندارند در واقع انگار که نیستند، یارانهای به آنها تعلق نمیگیرد و استخوانهایشان از فقر بیرون زده است. شاید اینجا برایشان ته دنیا باشد. اینجا آنچه رایج بوده فقری دردناک است. گاهی با خودشان فکر میکنند اگر خانههایش به هیچ جایی راه نداشت اما در آن زندگی جریان داشت، آنها حالا در این شهر غریب و بیکس هستند. اما چارهای نداشتند، هامون که خشک شد زورشان به زندگی، گرد و خاک و فقر نرسید و بسیاری از آنها در تهران کپرنشین شدند. لیلا یکی از آنهاست؛ نفسش به شمارش میافتد، انگار از چیزی ترسیده است. فریاد میزند «اومدن اومدن »
فرار میکند به کوچه فرعی اطراف میدان شوش. مامورها که میروند، روز از نو روزی از نو، شروع به دود کردن اسفندها میکند . نزدیکش میشوم، میگوید« بچههایش بیپدر شدند» نه اینکه پدر نداشته باشند، پدرشان موادفروش بود و مامورها او را بردند تا آب خنک بخورد. « ذلیل مرده تنهایمان گذاشت با سه بچه قد و نیم قد _دو پسر دوازده ساله، ده ساله و یک دختر شش ساله_» اینها را با لهجه سیستانی میگوید که فهمیدنش سخت است. مادر مردهها حالا سال تا سال رنگ غذای خوب را نمیبینند. با هم پیاده از کوچه و پس کوچهها به خانهشان در دوازه غار که مقصد اغلب مهاجرات است میرسیم. سالهاست که اینجا صدای پای فقر از خانهها بلند شده است، لیلا دلش از آدم و عالم گرفته و میگوید: شوهرش حالا باید ده سال حبس بکشد او مانده و بچههایی که به خاطر فقر از تحصیل بازماندند.
لیلا یکی از میلیونها آواره پایتخت
زهرا علوی، دکترای جامعهشناسی بوده که ده سال است در خیریههای مختلف فعالیت میکند، او که لیلا را یکی از میلیونها آوارههای پایتخت میداند، ادامه میدهد: چون تمام امکانات در پایتخت متمرکز شده است، استانهای تهران و کرج رشد قارچگونه جمعیتی داشتند.
او در حالیکه محلات حاشیهای تهران را نشانمان میدهد میگوید: از دید مهاجران، امکانات شغلی و رفاهی بیشتری در پایتخت وجود دارد. این دکتری جامعه شناسی با بیان اینکه مهاجرت به پایتخت باعث بروز انواع آسیبهای اجتماعی و نابسامانیهای شغلی میشود و اصالت و شخصیت افراد را زیر سوال میبرد، اظهار کرد: در پدیده مهاجرت، ارزشها و هنجارهای فرهنگی افراد دچار فروریختگی میشود که خود باعث پدیدآمدن آسیبهای اجتماعی دیگر است.
افغانستان عامل اصلی مهاجرت سیستانیها
حبیب ا… دهمرده نماینده مردم سیستان و بلوچستان شهرستان زابل در این مورد معتقد است که تغییرات اقلیمی و مشکل کمآبی و خشکسالی در کشور سبب افزایش مهاجرت به پایتخت شده است و باید از ادامه این روند که سبب درماندگی و آسیبهای اجتماعی مانند فقر میشود جلوگیری کرد. وی ادامه میدهد: منطقه سیستان دارای ۵۰۰ هزار نفر جمعیت است که زندگی مردم در آنجا براساس کشاورزی و دامپروری شکل گرفته بود اما از آنجا که کشور افغانستان در رسیدن حق آبه به ایران موانع ایجاد کرد مردم سیستان ناچار به مهاجرت شدند.
دهمرده معتقد است بیشترین حجم مهاجرت طی پنجاه سال اخیر به گلستان، تهران و مازندران بوده است. عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی پیشتر هم در گفتوگو با یکی از رسانههای محلی گفته بود: مهاجرتهای زیاد به شهرها و بیتوجهی مدیران به حجم مهاجرتهای صورتگرفته سبب گسترش کپرنشینی در محلات فقیر پایتخت و شهرهای اطرافش میشود.
نماینده مردم سیستان و بلوچستان از ارائه راهکار مناسب جهت کنترل ریزگردها و بهبود وضعیت کشاورزی در استان به عنوان یک ضرورت یاد میکند و میافزاید: باید به دنبال راهحل باشیم تا در چند سال آینده افسوس نخوریم که چرا در استان نخبهها را در کنار مردم دلسرد و ناچار به مهاجرت کردیم.