رضا شریعتی، روزنامهنگار سالها پیش وقتی شهرستان بم استان کرمان لرزید و مردم داغدار شدند، شاعری جوان نتوانست اندوه فقدان جمعی از اعضای خانواده خود را پنهان کند، امواج احساساتش را به جریان انداخت و شعری سرود. او حامد عسگری بود. در بیتی از شعرش آورده بود «چند قرن است كه زخمي متوالي دارند، از […]
رضا شریعتی، روزنامهنگار
سالها پیش وقتی شهرستان بم استان کرمان لرزید و مردم داغدار شدند، شاعری جوان نتوانست اندوه فقدان جمعی از اعضای خانواده خود را پنهان کند، امواج احساساتش را به جریان انداخت و شعری سرود. او حامد عسگری بود. در بیتی از شعرش آورده بود «چند قرن است كه زخمي متوالي دارند، از كوير آمدهها بغض سفالي دارند» مجال آن نیست تا تمام ابیات شعر سراسر رنج این شاعر داغدیده در زلزله را بنویسم اما نمیتوانم از مصرعی از شعرش بگذرم او نوشته بود «با دلی پر شده از زخم نمك ميخورديم / دوش وقت سحر از غصه ترك میخورديم» حالا هربار که زلزلهای در ایران رخ میدهد یاد شعر زیبای حامد عسگری میافتم.
شعری که در آن تمام رنجهای افراد زلزله زده به زیباترین شکل ممکن ترسیم شد. او در این شعر گفته بود با امید خدا بم بلند خواهد شد و همینطور هم شد بم با تمام زخمها و جراحتهایش بلند شد با خاطراتی که در تاریخ حافظهاش ثبت شد.
اما چرا از بم، کرمان و کویر گفتیم، درست کمتر از یکسال پیش در تاریخ ۲۱ آبان ماه ۹۶ زلزلهای در عمق ۵ کیلومتری ازگله سرپلذهاب و با شدت ۷٫۳ ریشتر کرمانشاه را لرزاند.
یکسال از این واقعه گذشت و گویا زمین دلش برای زلزله بازی تنگ شد. زلزلهای ۳۱ کیلومتر آن طرفتر از سرپلذهاب در قصر شیرین با شدت ۴٫۹ ریشتر در ساعت ۷ صبح زمین را لرزاند. آری کرمانشاه لرزید و در کنارش دل مردمی که هنوز از زخمهای قبلی مرهم نیافته بودند. زلزلهی که زمان و مکان نمیشناسد به چشم به هم زدنی اتفاق میافتد.
۱۵ مهر ماه بود که میترا محقق از کرمانشاه مطلبی برایمان ارسال کرد و در آن بنا بر اظهار مسئولان از تخریب ۱۲ هزار ساختمان روستایی در کرمانشاه و ۹ هزار واحد شهری در زلزله سال قبل سرپل ذهاب خبر داد. او در این مطلب نوشته بود که زلزله سرپل ذهاب به ده شهرستان و یک هزار و ۹۳۰ روستا آسیب رسانده است.
او از نقل و قولهای مسئولان گفت برای وام ۴۰ میلیونی و اعطای زمین به افراد دارای شرایط خاص.
وعدههایی که محقق نشد. حالا درست یکسال بعد کرمانشاه لرزیده است، با مسئولانی که انگار نه انگار وعدههایشان روی زمین مانده و وعدههای سرخرمن شده است. چشمها را میبندیم و یک لحظه خودمان را جای مردم کرمانشاه میگذاریم. زمین لرزیده است خانهها ویران شده، احتمالا هرچقدر هم پول در بانکها داشته باشی در لحظات اولیه بحران چندان به کارت نمیآید و تقریبا جایی برای اسکان نداری چون همسایههایت هم وضع مشابهی دارند.
در اینجا مهمترین مسئلهای که بعد از زلزله پیش میآید مدیریت بحران است، چرا که درد ورنجهای حاصل از این اتفاق را نمیتوان با وعده و وعید حل کرد و مردم در پله اول نیازمند سرپناه، خوراک و پوشاک مناسب هستند که مدیریت توزیع این اقلام خود بحثی جدا دارد. مردم نمیتوانند با اظهارات غیرکارشناسانه و بدون پشتوانه به اینکه تا فلان تاریخ شهر را سرپا خواهیم کرد باور کنند مدیریت بحران شکل گرفته است یا چشم را بر ناکارآمدی مدیران ببندند و امیدوار باشند که امنیت در کار و زندگی به وضعیت عادی برگردد و سرنوشت آنها بهبود یابد.
آنها میخواهند تا دستگاهها نسبت به وظایف خود حساسیت بیشتری به خرج دهند. البته این ماجرا مربوط به بعد از حوادث غیرمترقبهای نظیر زلزله، سیل و… است اما باید دید دستگاهها در خصوص مدیریت پیش از بحران چه اقداماتی را انجام دادند و آیا توانستند در شهرسازیها معماری مناسب را برای عبور و مرور خودروهای امدادرسان و مقاومسازی منازل انجام دهند.
مردم بخشی از زخمهای خود را ناشی از عدم کارآمدی دولت در تخصیص اعتبار مناسب میدانند، هرچند بخشی دیگری هم وجود دارد که با سهلانگاری مردم شکل میگیرد. مردم کرمانشاه امروز با هیچ وعده و نصیحت و پرداخت وجه ناچیزی از سوی دولت و مسئولان قانع نمیشوند. آنها هنوز زخمشان از زلزله سال گذشته التیام نیافته که شاهد زلزله دیگری هستند، در کنار این زلزله آلوگی هوا، گرد و غبار و خشکسالی را قرار دهید. آنها از نشر مطالبی نظیر اینکه « زمان وقوع حادثه باید بحران را مدیریت کرد یا بحرانی جدید آفرید؟» در سایت دستگاهها که عموما در زمان بحران منتشر شده و اساسا بیفایده خسته شدند. آنها میخواهند بدانند بودجه لازم برای مدیریت بحران در استانهایشان چقدر است و بودجه نوسازی و بهبود فضای شهری ؟ آنها از مجیزهگویی مسئولان نسبت به عملکرد هم در زمان بحران خسته شدند و اقدام میخواهند به جای حرف درمانی و ژستهای یادگاری. مردم بارها گفتهاند برای ژستهای یادگاری در انتخابات وقت است حالا مرهمی بر زخمهایمان بگذارید.