محمد امیر جلالی «عرق سرد»، دومین فیلم سهیل بیرقی است که در نگاه اول، تلاشیست برای اعتراض بی‌طرفانه به یک قانون اما باید دید تا چه اندازه موفق است. در ابتدا سعی دارم موضع خودم را درباره نقد فیلمِ در حال اکران «عرق سرد» اعلام کنم. در اینجا قطعا صحبت از نقد منصفانه و بی‌طرفانه […]

محمد امیر جلالی
«عرق سرد»، دومین فیلم سهیل بیرقی است که در نگاه اول، تلاشیست برای اعتراض بی‌طرفانه به یک قانون اما باید دید تا چه اندازه موفق است. در ابتدا سعی دارم موضع خودم را درباره نقد فیلمِ در حال اکران «عرق سرد» اعلام کنم. در اینجا قطعا صحبت از نقد منصفانه و بی‌طرفانه است. سهیل بیرقی به اندازه کافی در دو فیلم «من» و «عرق سرد»، توانایی‌های خود را نشان داده است و کاملا با انتخاب موضوع‌هایش و پرداخت‌های متفاوتی که دارد، تلاش خوبی کرده که خود را به عنوان یک فیلمساز متفاوت معرفی کند. نیت ما از نقد این فیلم ایرانی اشاره به هر دو سوی مثبت و منفی فیلم است تا کسانی که فیلم را تماشا کرده‌اند به بررسی خوبی برسند.
همچنین خطاب به مخاطبانی که برای رفتن به تماشای این فیلم تردید دارند و با خواندن این مطلب می‌خواهند به تصمیم قطعی برسند باید گفت، تماشا نکردن چنین فیلم‌هایی در سینمای ایران شما را بدون هیچ اظهار نظری باقی می‌گذارد. قطعا مخاطب باید فیلم‌های مهم در حال اکران را ببیند تا به درک درستی از وضعیت فیلم‌های سینمای ایران برسد. فیلمی مثل عرق سرد فارغ از هر ایرادی که دارد در درجه اول مخاطب باید آن را ببیند و سپس با استدلال و ارجاع به خود فیلم به آن ایراد بگیرد. ما اگر به تماشای دومین فیلم یک فیلمساز جوان ننشینیم پس چه فیلمی را برای دیدن انتخاب کنیم؟ مثلا اگر فیلم‌های قبلی هومن سیدی را ندیده بودیم آیا امروز با دیدن مغرهای کوچک زنگ زده به قضاوت درستی نسبت به پیشرفتی که سیدی در ساخت فیلم‌هایش کرده می‌رسیدیم؟ همین وضعیت متوجه سهیل بیرقی هم خواهد شد. او رفته رفته در مسیر فیلمسازیش ایرادات خود را بر طرف خواهد کرد و فیلم‌های کم نقص‌تری خواهد ساخت. پس به تماشای عرق سرد بنشینید و سپس نقد را بخوانید.
بیرقی در پرداخت شخصیت‌ها به نظر نمی‌رسد که مانند کارگردانی‌اش بی طرفانه نگاه کرده باشد. وقتی قرار است درباره یک قانون ناعادلانه یا یک رویداد واقعی که چند فرد مظلوم را در دل خود دارد، فیلمی ساخته شود و همچنین قرار باشد نگاهی بی‌طرفانه به موضوع شود بهتر است زاویه دید فیلم سوم شخص باشد. بدین معنا که فیلمساز بدون اغراق همه‌ی دیدگاهها و شخصیت‌ها را به ما نشان دهد و قضاوت را به عهده خودمان بگذارد. از این منظر بیرقی در فیلم عرق سرد برخلاف اینکه سعی دارد زمان زیادی را با شخصیت اصلی فیلم یعنی افروز (با بازی باران کوثری) بماند اما این زاویه دید را در برخی سکانس‌ها می‌شکند تا خودش را از قضاوت مبری کند. اما در پرداخت شخصیت‌ها به نظر نمی‌رسد که این بی‌طرف بودن به خوبی رخ داده باشد.
در شروع فیلم ماحصل کل پلان‌های مسابقه فوتسال و چسب زخم زدن روی پای افروز این است که افروز بازیکن مهمی است و برای تیم زحمت زیادی کشیده است. به نظر می‌رسد که این مقدمه کمی طولانی به نظر برسد و به خوبی هم اهمیت نقش افروز در تیم نشان داده نشود. به عنوان مثال چقدر حرکات انفرادی یا تاثیر گذار از افروز در مسابقه فوتسال می‌بینیم و چقدر این مسابقه جذاب روایت می‌شود؟ یا به شخصه برخلاف بازی خوب باران کوثری در بخش‌های دیگر فیلم، پذیرش او با تناسب جثه‌ای که دارد در قامت یک کاپیتان تیم ملی فوتسال قدری من را اذیت کرد. از مقدمه که بگذریم گره اصلی فیلم که بسیاری از مخاطبان پیش از شروع فیلم آن را می‌دانستند رخ می‌دهد. عدم اجازه شوهر برای خروج افروز از کشور. حال قرار است رفته رفته به جزییات زندگی افروز سفر کنیم. تنها کسی از بازیکنان تیم که با افروز می‌ماند دوستش مسیح (با بازی هدی زین العابدین) است که دلیل ماندنش را هم نمی‌دانیم! (می‌گذاریم به پای دوستی).
شوهر افروز چگونه به ما معرفی می‌شود؟ در یک سکانس تعقیب و گریز وقتی که با ماشین خود به پشت ماشین افروز می‌کوبد و مخاطب را کاملا روی صندلی نیم خیز می‌کند. از این شخصیت چه انتظاری داریم؟ جز اینکه با یک فرد نیمه روانی روبرو هستیم. در ادامه می‌فهیم این آدم مجری یک برنامه ورزشی است که در مقابل دوربین چهره‌ی دیگری دارد. همچنین در این سال‌ها رفته رفته با فوتبال بازی کردن همسرش به مشکل خورده و نیاز عاطفی‌‌اش به بحران رسیده است. حتی با گذراندن یک شب با افروز مشکلش حل می‌شود یعنی تا این حد ساده هم می‌تواند باشد. در کارگردانی سکانس افروز و یاسر در خانه‌شان بیرقی باز هم دوربینش را با فاصله از هر دو قرار داده است تا صرفا به عنوان یک ناظر باشد. هرچند که نرسیدن قد افروز به ارتفاع قلیان یک تمثیل استعاری هم ایجاده کرده است. در ادامه یکی از پلان‌های موثر (از این دست پلان‌ها کمتر در مسیر فیلم دیده می‌شود) پلان مسواک زدن است. یک پلان کاملا تصویری و اعتراضی از وضعیت درونی شخصیت که به خوبی حرفش را می‌زند.