رضا شریعتی، روزنامه نگار بازی می کرد اما نه بازی های مرسوم کودکان دهه هشتادی، به جای تبلت و لپ تاپ، سنگ ها را در شلوار گشادش جمع می کرد .چراغ که قرمز می شد شلوارش را تکان می داد و سنگ ها به زمین و راه می افتاد. بسته دستمال ها را بر می […]
رضا شریعتی، روزنامه نگار
بازی می کرد اما نه بازی های مرسوم کودکان دهه هشتادی، به جای تبلت و لپ تاپ، سنگ ها را در شلوار گشادش جمع می کرد .چراغ که قرمز می شد شلوارش را تکان می داد و سنگ ها به زمین و راه می افتاد. بسته دستمال ها را بر می داشت و نشان راننده ها می داد. چراغ که سبز می شد دوباره تکرار ماجرا….ترس برش می داشت که غریبه ها بفهمند تنهاست و آن وقت امانش ندهند. شاید برای همین بود که هر روز سنگ ها در نایلون و بساط در دستش بود . مهری دختر دوازده ساله ای است که حالا کودک نیست. او هیچ وقت کودک نبود و در کودکی بزرگ شد. اهل محله ای در جنوب پایتخت و خانه کوچکی که او با آن سن و سال کم اش باید بعد از دست فروشی برود تا بشوید، بپزد وگاهی هم بچگی کند…
حوصله اش که سر می رفت، سنگ ها را به سمت دیوار پرتاب می کرد و دوباره جمع شان می کرد.
اگر به صورت مداوم مدرسه می رفت الان کلاس اول راهنمایی بود. اما کار و آشپزی در کنار مدرسه نمی گذاشت مرتب درس بخواند. مگر یک دختر دوازده ساله چقدر توان داشت؟ نتوانسته بود بیشتر از سوم ابتدایی بخواند. مهری ترسیده بود مامور باشم. اولش من و من می کرد و می خواست فرار کند. سخت بود اطمینانش را جلب کنم که مامور نیستم. با من شرط گذاشت سه بسته از دستمال هایش را بخرم تا حرف بزند.
اسم بابام حسن هستش، بابابزرگم معتاد بود، بابام هم معتاد شد، مامان هم هم کم کم وارد ماجرا شد.
اول از تریاک کشیدن پدرش می نالید و بعد هم از مادرش که هر روز با غریبه هایی می رود که با ماشین می آیند دنبالش. انگار نه انگار که شوهر دارد.
دلش برای محمد -برادرش- می سوخت. می گفت حاضرم هزار بار بمیرم و زنده شوم، اما برادر ۵ ساله ام گرسنه نخوابد. قسم می خورد خرج خانه شان با فروش این دستمال ها تامین می شود.
مادرش هم گاهی کمک خرج خانه می شود، البته با پولی که مشخص نیست از کجا می آورد! ولی پدر: -«بابام برای تامین هزینه مواد تلویزیون خانه را هم فروخت.
مردم ورود می کنند
گلاویز شدن با فقر تنها بازی کودکانی نظیر مهری دوازده ساله و محمد پنج ساله است که از زندگی و رفاه و خنده و تفریح سهمی ندارند. این کودکان نمونه ای از افراد آسیب پذیر جامعه هستند که در خانواده نامتعادلی بزرگ شده و پیامدهای آسیب های اجتماعی، زندگی آنان را تحت تاثیر قرار داده است.
در این میان نقش مشارکت های مردمی و سازمانهای خیریه در بهبود و ارتقای سطح زندگی اقشار آسیبپذیر پررنگ است.
جمعیت خیرین حمایت از کودکان کار و خیابان یکی از این انجمن ها است که به کمک خیران توانست در سال گذشته، ۱۰ میلیون تومان به صورت نقدی به خانواده های نیازمند کمک کند.
مهدی واحدی –از اعضای هیئت مدیره این انجمن در جنوب تهران- می گوید: جمع آوری کتاب های کمک درسی و کتاب های داستان برای کودکان زیر ١٨ سال، فراخوان و جمع آوری لوازم التحریر به مناسبت آغاز سال تحصیلی، تامین هزینه های عمل جراحی مغز و استخوان کودکان و تامین هزینه های عمل جراحی چشم کودک ٩ ساله از مهم ترین فعالیت های سال گذشته این انجمن بود.
وی جمع آوری لباس در فصل پائیز و زمستان، تامین هزینه ها و خرید جهیزیه برای نو عروس نیازمند تهرانی، جمع آوری مواد اولیه غذایی برای خانواده های نیازمند را از دیگر فعالیت های این انجمن بیان کرد.
کار کودکان و کودکان کار
در ایران تعداد کودکان کار به دلایل گوناگون رو به افزایش است، اما آمار دقیقی در مورد کودکان کار وجود ندارد. فقط در تهران بیش از ۲۰هزار نفر کودک کار وجود دارد.
کودکان کار در شرایط بسیار نامطلوب از نظر تغذیه، بهداشت و انجام کارهای خطرناک و حاد به سر می برند. این کودکان می توانند به راحتی بازیچه دست بزهکاران حرفه ای اعم از سارقان یا باندهای توزیع مواد مخدر، عوامل ایجاد خانه های فسادو… شوند. همچنین بهره مند نشدن از آموزش و تحصیل علم و فن، قدرت رقابت با سایر کودکان در ایجاد یک زندگی سالم را هر جه بیشتر از این کودکان سلب می کند.
کار کودکان سبب افزایش سود و انباشت سرمایه برای کسانی می شود که کودکان را مورد استثمار قرار می دهند و در نتیجه فاصله طبقاتی را در جامعه بیشتر می کند و فقر و تهیدستی را افزایش می دهد. کودکان را از دستیابی به دانش و مهارت کافی باز می دارد و در نتیجه بهره وری نیروی کار را در جامعه کاهش می دهد.