هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی بلای طبیعیِ غیرطبیعی البته که الآن حتما فکر کردهاید که منظورم از بلای طبیعی، همان بلای طبیعیِ طبیعی میباشد ولی اصلا منظورم این نبوده است! یعنی شما فکر کن که طبعا مثلا سیل، یک ریشه طبیعی دارد و ممکن هم هست که همینجوری یکهویی هوس کند که بیاید و دمار […]
هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی
بلای طبیعیِ غیرطبیعی
البته که الآن حتما فکر کردهاید که منظورم از بلای طبیعی، همان بلای طبیعیِ طبیعی میباشد ولی اصلا منظورم این نبوده است! یعنی شما فکر کن که طبعا مثلا سیل، یک ریشه طبیعی دارد و ممکن هم هست که همینجوری یکهویی هوس کند که بیاید و دمار از روزگار زمین و مسکن و ویلای ما دربیاورد و همه جا را اول خیس، و بعدش ویران کند! تا اینجا درست است اما خب یکسری از بلایای طبیعی هستند که درواقع طبیعی نیستند! یعنی مثلا شما یک نفر را مسئول یک جای مهمی میکنی (من کی گفتم بانکملی؟!) و طرف بعد از یک مدتی، هوس میکند که مقادیری پول مردم و مملکت را بردارد و برود (من کی گفتم ۳هزار میلیارد یا کانادا؟!). خب طبعا طبیعی است که بلایی که این بابا به این شکل بر سر ما آورده، طبیعی نباشد ولی از طرف دیگر طبیعیست که چنین انتخابی، به چنین نتیجه و بلایی ختم شود پس؛ جزو بلاهای طبیعی غیرطبیعی محسوب میشود!
بلای غیرطبیعیِ طبیعی
همان مورد بالایی را اگر برعکس کنید میشود یک نوع جدید! خب ظاهرا شما جزو آیکیوهای پایین و ژنهای نامرغوب هستید پس مجبورم این را هم برایتان توضیح بدهم!
ببینید، زلزله هم مثل سیل، یک بلای طبیعی است اما وقتی مثلا میدانیم که تهران، مرکز و پایتخت کشور است و کلی آدم در آن زندگی میکنند و کلی آدم هم هر روز به آن وارد و سپس از آن خارج میشوند و نیز میدانیم که روی گسل قرار دارد و هر لحظه امکان دارد که بلرزد و همچنین میدانیم که مجوز ساختوسازها باید با دقت بیشتری داده شود و تراکم فروخته نشود و کلا دقت بشود اما باینحال که همه اینها را میدانیم، ککمان هم نمیگزد و همچنان تراکم را میفروشیم و مجوز میدهیم و حتی کلیه هم میفروشیم، آن وقت اگر خدای نکرده زلزله بیاید، طبعا دیگر طبیعی است که غیرطبیعی باشد دیگر!
یعنی مثلا شما فرض کن که یک شهرداری را شهردار میکنی که بالای ۱۰سال به شغل شریف شهردار بودن (من کی گفتم تراکمفروشی؟!) مشغول بوده و علاقه زیادی هم به سفر خارجی دارد (من کی گفتم استرالیا؟!). خب خیلی غیرطبیعی، طبیعی است که الان وضعیت شهرداری تهران گل و بلبل باشد دیگر!
بلای طبیعیِ طبیعی
شاعر به درستی گفته که؛ بلا ای بلا دختر مردم/ بلا ای بلا بوی گل گندم! چرا؟! چون واقعا خیلی طبیعی میباشد که شما اگر مثل آن کلیپ مضحک دهه شصتی، یک فرد مذکر باشی و بیکار هم باشی و شلوار پیلهدار گشاد هم پوشیده باشی و تیشرتت را به زور یک کمربند سفید، داده باشی دور گردن کمرت و به سن بلوغ هم رسیده باشی اما امکان ازدواج نداشته باشی (آن هم در زمانهای که اغلب دخترهای هم سن و سالت سبیل داشتند!) و ظهرها و عصرها از فرط بیکاری، سر کوچهتان زنجیر دور دستت بچرخانی، وقتی یک دختر خانم دانشجوی مانتویی شکیل بدون سبیل را ببینی که دارد با این مقنعههایی که از زیرش یک کلیپس به اندازه برج ایفل زده است بیرون، به شکلی خرامان اما متین و با حفظ شئونات از جلویت رد میشود، فاز بامزه شدن و عاشقی بگیری و به طور طبیعی دنبالش تا دم در دانشگاه راه بیفتی! این بهترین مثالی بود که میتوانستم درباره نوع بلای طبیعیِ طبیعی برایتان ذکر کنم!
بلای غیرطبیعیِ غیرطبیعی
در مورد این نوع از بلایا، مثالهای بیشماری موجود میباشد که حتی آدمهایی با آیکیوی پایینی مثل شما که ژنشان هم خوب و مرغوب نیست میتوانند به راحتی متوجه بشوند!
مثلا الان مستحضرید که قیمت یک کیلو مرغ، مرز ۱۵هزار تومان را هم درنوردیده و دارد به سرعت نور به قیمت دلار میرسد و عنقریب است که ما به دوران مبادله کالا با کالا برگردیم و یک مرغ زربال یک گلگیر رنگ که البته سهتیکّهاش ناموسا سالم باشد را با یک عدد سکه ربع بهار آزادی معاوضه کنیم!
قاعدتا به بنده حق میدهید که چنین حالتی را یک جور بلای غیرطبیعیِ غیرطبیعی بدانم دیگر، نه؟!