اکثر افراد پیرامون ما شاد نیستند. چرا این‌گونه است؟ کجای راه را اشتباه رفته‌ایم که به اینجا رسیده‌ایم؟ هفت علت برای اینکه شما احساس شادی نمی‌کنید: ۱-نگران بودن. مادر، با چهره ای درهم روی صندلی نشسته است و نگران امتحان آخر هفته پسرش است. این امتحان تعیین می‌کند آیا پسرش به یک مدرسه خوب خواهد […]

اکثر افراد پیرامون ما شاد نیستند.

چرا این‌گونه است؟

کجای راه را اشتباه رفته‌ایم که به اینجا رسیده‌ایم؟

هفت علت برای اینکه شما احساس شادی نمی‌کنید:

۱-نگران بودن.

مادر، با چهره ای درهم روی صندلی نشسته است و نگران امتحان آخر هفته پسرش است. این امتحان تعیین می‌کند آیا پسرش به یک مدرسه خوب خواهد رفت یا خیر.

او همچنین در فکر این است که به محله ای که نزدیک مدرسه پسرش است نقل مکان کنند. او در فکر این است که نکند پسرش با دوستان بدی قاطی شود و کار سطح پایینی گیرش بیاید.

مارک تو این یک‌بار گفت “من سن زیادی دارم و بسیاری از مشکلات بزرگ را می‌شناسم، اما اکثر آن‌ها هیچ گاه اتفاق نمی‌افتند”. وقتی شما نگران هستید، یک تصور غیر واقعی از آینده را در ذهن خود ایجاد می‌کنید؛ و اعتقاد به این تصور، موجب ایجاد احساس منفی در شما می‌شود. به عبارت ساده تر، شما بدون هیچ دلیل قابل قبولی، خودتان را از آینده می‌ترسانید.

۲-از دست دادن کنترل.

مرد میان‌سالی با ناراحتی بر روی یکی از صندلی‌های مترو نشسته بود.

رئیسش او را به خاطر ضرر مالی که پروژه او به شرکت وارد کرده بود، توبیخ کرده و به جایگاه شغلی پایین‌تری تنزل داده بود. او شغلش را برای پرداخت اجاره خانه نیاز دارد، بنابراین چاره ای جز ماندن در این شغل ندارد.

شاد بودن زمانی که شما تصور می‌کنید که همه دنیا علیه شما هستند کار سختی است!! افرادی که همیشه خود را شکست خورده می‌بینند هیچ‌گاه شاد نخواهند بود.

دلیل این امر نیز واضح است. آن‌ها هیچ‌گاه نخواسته‌اند تا کنترل زندگی خود را به دست بگیرند. آن‌ها معتقدند دلیل ناراحتیشان شخص دیگر یا چیز دیگری است؛ و همچنین فکر می‌کنند که این ناراحتی را شخص دیگری به جز خودشان می‌تواند بر طرف کند. آن‌ها در دنیای (بهتر است بگوییم جهنم) “ای کاش” زندگی می‌کنند.

۳-کینه‌توزی.

شما چقدر کینه‌توز هستید؟

با اعضای فامیل؟ با دوستان؟ با افراد دیگر؟

زمانی که شما کینه‌توزی می‌کنید، تنها فردی که تحت تأثیر قرار می‌گیرد خود شمایید. طرف مقابل شما معمولاً به هیچ وجه در جریان نیست که شما چه نفرتی از او دارید و یا چه بلایی می‌خواهید سر او بیاورید. در این وضعیت شما عصبانی، غمگین و ناراحت هستید، طوری که این ذهنیت منفی کل ذهنیت شما را، منفی می‌کند. در این حال شما واقعاً چه چیزی بدست می‌آورید؟

۴-داشتن قوانین بی مورد شخصی.

زن ناگهان بر سر زنی دیگری فریاد کشید فقط به این دلیل که نگذاشت آن زن اول از اتوبوس پیاده شود و بعد وی سوار شود. با این مشاجره مشخص است که هر دو زن با ناراحتی ایستگاه را ترک کردنند.

یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای اینکه خوشحال نباشید (!) این باور است که همه اطرافیان شما باید بر طبق قوانین شما رفتار کنند. آخرین باری که عصبانی شدید را به خاطر بیاورید. آیا دلیل عصبانیت شما این نبود که کسی یکی از قوانین شما را زیر سؤال برده بود؟

۵-مقایسه با دیگران.

مقایسه خود با دیگران در صورتی که شما اعتماد به نفس بالایی داشته باشید می‌تواند در شما ایجاد انگیزه قوی بکند، اما متأسفانه بیشتر انسان‌ها این توانایی را ندارند و در نهایت پس از مقایسه دچار نا‌امیدی و احساس حقارت می‌شوند. دلیل این مشکل هم اینجاست که اکثراً در هنگام مقایسه ما فقط خود را با یکی از ویژگی‌های فرد دیگر مقایسه می‌کنیم و اغلب با بهترین ویژگی آن فرد.

۶-زندگی را برای خود سخت می‌کنید.

«زمانی من خوشحالم که ۱۰ میلیارد تومان پول داشته باشم» یا «من زمانی خوشحال می‌شوم که غذای خوشمزه ای امشب درست کنم» کدامیک از این دو شانس بیشتری برای خوشحالی دارند؟ من در مورد پولداری و یا بی پولی صحبت نمی‌کنم، من در مورد انتظار شما برای خوشحالی صحبت می‌کنم. شادی و خوشحالی را خود شما ایجاد می‌کنید.

۷-بدبین بودن.

خیلی ساده است، زمانی که ما عمیقاً در فکر چیزی هستیم و یا بر آن تمرکز می‌کنیم، بیشتر آن را می‌بینیم.

اگر شما فکر می‌کنید بد شانس هستید، در حال جذب این بد شانسی هستید.

شاد بودن در حالی که تفکرات شما منفی است بسیار سخت هست.

حس شوخ طبعی بسیار به شما در خوش بینی کمک می‌کند.

اتفاقات خوبی که برای شما می‌افتد را ثبت کنید؛ و به خود بگوییدعالی است. همیشه اتفاقات خوب برای من…