هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی همیشه از کشف یک فیلم بیهیاهو در دل انواع و اقسام فیلمهایی که راجعبه آنها صحبت میشود، لذت میبرم. اینکه ناغافل و مثلا در شبکه خانگی، فیلمی که اکران مناسبی نداشته است و خیلی توی بورس نبوده را ببینی و از آن خوشت بیاید، اتفاق خوبی است. «نزدیکتر»، خیلی نزدیکتر […]
دبیر گروه فرهنگی
همیشه از کشف یک فیلم بیهیاهو در دل انواع و اقسام فیلمهایی که راجعبه آنها صحبت میشود، لذت میبرم. اینکه ناغافل و مثلا در شبکه خانگی، فیلمی که اکران مناسبی نداشته است و خیلی توی بورس نبوده را ببینی و از آن خوشت بیاید، اتفاق خوبی است.
«نزدیکتر»، خیلی نزدیکتر است. به نظرم نیاز امروز جامعه تا حد زیادی از هم گسیخته ماست. جامعهای که در آن، خانواده، کارکرد سنتی و اثرگذارش را از دست داده و تکنولوژی به بخشهای زیادی از آن آسیب وارد کرده است. فیلم، با فیلمنامه درخشان «بهرام توکلی»، کانون بحرانش را درست انتخاب کرده است؛ خانواده. «علی» به همراه نامزدش با دلیلی منطقی -منطقی که در دل داستان کارکرد دارد اما شاید در نگاه اول غیرمنطقی به نظر بیاید- بعد از سالها به دل بحران برمیگردد و تصمیم میگیرد که حقیقت را به نامزدش بگوید. یکجور مجازات کردن خودش و به گردن گرفتن قصوری که مرتکب شده است.
فیلم در بخشهایی ما را به یاد «اینجا بدون من» توکلی میاندازد، اما نه آنقدر که به دام تکرار بیفتد. فیلم، به مثابه ژانر وسترن عمل میکند؛ ضدقهرمانی به دل کانون بحران میزند درحالیکه به تبعات تصمیمش آگاه است. علی ضدقهرمانی است که نمیشود دوستش نداشت. ما همراه او وارد خانوادهای مرموز میشویم و با امکان کشف و شهودی که قصه برایمان فراهم میکند، با شخصیتها آشنا میشویم. میزانسن شلوغ و چند نفره مورد پسند بهرام توکلی که نمونهاش را در «من دیهگو مارادونا هستم» شاهد بودیم، اینجا هم دیده میشود که البته با اجراهای مناسب، تراکم آزاردهندهای را باعث نمیشود و بده بستانهای شخصیتها خوب از آب درآمده است. حضور هر کدام از شخصیتها با دلیل و از دل فیلمنامهای صحیح است. بهخصوص شخصیت «پارسا پیروزفر» که مثل یک کاتالیزور موثر برای پیشبرد قصه عمل میکند.
فیلم تقریبا تا انتها غمگین و خاکستری است اما جذابیتش در این نکته است که در پایان، بدون اینکه از گل و بلبل و آشتی باسمهای و زورکی استفاده کند، امید را در نگاه و دل تماشاگر زنده میکند. خانواده به ظاهر از همگسیختهای که هنوز رگههایی از محبت و گرمی را به همراه دارد. فقط باید آنکه رفته بود، برمیگشت تا همه یادشان بیاید، هنوز میشود دور هم جمع شد و آش دستهجمعی خورد، حتی اگر این، فعلا یک تصویر رویایی در ذهن مادر خانواده باشد.
نامزد علی با تردید میرود اما این رفتن، چه قطعی بشود و چه دختر برگردد، فرقی نمیکند چون علی، برنده دوئل با خودش است.