نشانی دقیقش را باید از “حسن” بپرسید، ولی همین قدر بدانید که آنجا بهشتی است دورافتاده در انحنای جنوبی کارون، پنهان میان انبوه نخل‌ها؛ “علوه”. “علوه یعنی جای بلند”. “حسن” همین‌ جور که دارد رانندگی می‌کند، این را می‌گوید. در یک جاده فرعی بین اهواز و آبادان می‌راند به سمت علوه. روی صندلی عقب یک […]

نشانی دقیقش را باید از “حسن” بپرسید، ولی همین قدر بدانید که آنجا بهشتی است دورافتاده در انحنای جنوبی کارون، پنهان میان انبوه نخل‌ها؛ “علوه”.
“علوه یعنی جای بلند”. “حسن” همین‌ جور که دارد رانندگی می‌کند، این را می‌گوید. در یک جاده فرعی بین اهواز و آبادان می‌راند به سمت علوه. روی صندلی عقب یک سبد حصیری پر از کاه و تخم مرغ‌های محلی است، محصول روستاییان علوه که داده‌اند حسن برایشان در شهر بفروشد. انگار دارد می‌رود سمت خانه خودش، صاف راه ناکجاآبادی را گرفته که ما تا به حال اسمش را هم نشنیده بودیم، همین بیخ گوش اهواز، حالا از توابع شهرستان کارون. سر جمع، از اداره میراث فرهنگی کارون که راه افتادیم تا برسیم به علوه، ۲۰ دقیقه است.
از میدان خروجی کارون به سمت آبادان، از دو راه فرعی می‌شود به علوه رفت، یکی از سمت روستای غزاویه بزرگ و یکی در جاده آبادان. تابلویی به نام این روستا در حاشیه جاده‌ها نیست ولی بی‌بلد هم می‌شود راحت و پرسان‌پرسان به آنجا رسید.
همه چیز در علوه فرق می‌کند و همه چیز خیلی آرام و معمولی است. نخلستان‌ها دورتادور روستای کوچک را گرفته‌اند و رودخانه دور علوه منحنی می‌شود.
مضیف “ابوعلی” روبه‌روی یکی از نخلستان‌ها در یک کوچه آرام منتظر مهمان‌های خوانده و ناخوانده است. این‌جور که حسن ناصر، رئیس جوان اداره میراث فرهنگی و گردشگری کارون می‌گوید این مضیف قدیمی‌ترین مضیف گِلی خوزستان است و با حسابی سرانگشتی، ۱۵۰ سال پیش ساخته شده است.
می‌گوید دو سال پیش که از شوش به کارون منتقل شد، این روستا را “پیدا” کرد و برایش هزار برنامه دارد. قرار است علوه روستای هدف گردشگری باشد و این کار با تورهای کوچک مهمانان شروع شده است، از دانشجویان دانشگاه‌های اهواز گرفته تا گردشگران خارجی که راهشان به خوزستان می‌افتد. همه به علوه دعوت‌اند. ابوعلی می‌گوید: “اهلا و سهلا”، بعد توضیح می‌دهد که یعنی تو از دور که می‌آیی دیگر اهل ما هستی و همه چیز برای تو اینجا سهل و آسان است، یعنی اینجا را خانه خودت بدان. این دو کلمه به هر غریبه‌ای آرامش می‌دهد.
او متولد ۱۳۵۷ است ولی بزرگ عشیره محسوب می‌شود. تنها فرزندش علی هنوز کودک است. ابوعلی مضیف را می‌گرداند و تورها و گردشگران را مهمان‌نوازی می‌کند. پسربرادرها و پسرعموها هم همیشه برای کمک همین دور و اطراف‌اند. یکی از پسرعموها برای ما “شلکین” می‌آورد، نان چرب و شیرینی که بوی روغن محلی و گندم می‌دهد. شلکین را “ام علی” تازه در حیاط پشتی پخته است. شلکین را باید با دست خورد.
ابوعلی منقل مضیف را روشن می‌کند و دله قهوه می‌گذارد. شما می‌توانید یک فنجان قهوه عربی واقعی را در این مضیف تجربه کنید. تا فنجان‌تان را تکان ندهید باز هم برای شما قهوه می‌ریزند، این یک رسم است.
همین‌جور که قهوه می‌نوشید، می‌توانید به صدای آرام ابوعلی گوش کنید که برایتان از روستا و داستان‌هایش می‌گوید. می‌دانید که اعراب ذاتا سخنورند.
ابوعلی می‌گوید که این مضیف برای روستا برکت دارد. دوست دارد چراغش همیشه روشن باشد و همیشه مهمان داشته باشند. می‌گوید اگر چراغش خاموش باشد دلش می‌گیرد. علوه روستای آرامی است. بین نخل‌های یکی از نخلستان‌های علوه، نخلی هست که روستاییان به شوخی بهش می‌گویند نخل جانباز. جای یک گلوله دوران جنگ در تنه این درخت سوراخ است، ولی نخل هنوز زنده و سرپاست.
رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری کارون که اینجا همه با صمیمیت او را با نام کوچکش حسن صدا می‌زنند، توضیح می‌دهد: “برای تبدیل علوه به روستای هدف گردشگری، زیرساخت‌ها در حال اصلاح هستند. از ظرفیت مضیف، صنایع دستی و سوغات محلی هم قرار است بیشتر استفاده شود.”
چای، کنجد، روغن محلی، دوغ و حصیربافی سوغات محلی علوه هستند که به گردشگران و تورها در هر سفر معرفی می‌شوند. خود روستاییان همیشه آماده‌اند و حتما در هر خانه‌ای سوغاتی برای خرید پیدا می‌کنید. حسن می‌گوید: “یک خبر خوب هم داریم. موزه اسناد خطی علوه قرار است راه‌اندازی شود. این اسناد قدیمی در همه خانه‌ها پیدا می‌شوند. باید این اعتماد بین عشیره و فامیل ایجاد شود تا اسنادشان را به موزه روستا بسپارند چون بسیار ارزشمندند. در کنار آن بانک عکس روستای علوه هم در حال جمع‌آوری است. عکس‌های قدیمی روستاییان که تاریخ حاشیه اهواز را نشان می‌دهند.” سر ظهر ام علی در حیاط ماهی کباب می‌کند. بوی حشو می‌پیچد و کوچه را بر می‌دارد. ماهی را از رودخانه گرفته‌اند، نان را با گندم زمین‌های همین روستا در حیاط پخته‌اند، دوغ از گاومیش‌های همین روستا است، و در کنار شما ابوعلی و فامیل سر سفره نشسته‌اند و به شما تعارف می‌کنند: “نوش جان، عافیت باشد.”/ ایسنا