هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی «کارلوس کیروش»؛ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، ایرانی نیست اما خیلی وقتها از بعضی از ما ایرانیتر شده است. او البته که یک انسان است و قطعا اینطور نیست که بدون عیب و ایراد باشد. چون از پرتغال آمده است و نه از یک سیاره دیگر. در این سالهایی هم […]
هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی
«کارلوس کیروش»؛ سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، ایرانی نیست اما خیلی وقتها از بعضی از ما ایرانیتر شده است. او البته که یک انسان است و قطعا اینطور نیست که بدون عیب و ایراد باشد. چون از پرتغال آمده است و نه از یک سیاره دیگر. در این سالهایی هم که در کشور ما حضور دارد خیلی کارها کرده و خیلی چیزها را در این فوتبال بی در و پیکر به سامان رسانده -که چون اینجا، یک صفحه فرهنگ و هنری است و نه ورزشی، از پرداختن به مصداقهایش میگذرم- اما اگر حتی برآیند کارهای مثبتش کمتر از منفیها هم باشد (که این طور نیست) باز هم دلیل نمیشود که ما؛ آدمهایی که تا حرف از تاریخ و فرهنگ به میان میآید، کلی جمله کلیشهای میگوییم که صاحب فرهنگ ۲هزارو ۵۰۰ سالهایم و چه و چه، این قدر راحت دهانمان را باز کنیم و هرچه دلمان خواست بگوییم و قلممان را تیز کنیم و هر چه دلمان خواست بنویسیم.
کافیست سری به صفحات مجازی و اینستاگرام و تلگرام و توییتر و غیره بزنیم. دهها هزار کارشناس و غیرکارشناس و شبهکارشناس را میبینیم که با عناوین مختلف هر چه دل تنگشان خواسته میگویند و مینویسند و به جدّ و آباد کیروش و فلان و بهمان میتازند؛ آن هم گاهی به وقیحانهترین شیوه ممکن و با رکیکترین کلماتی که وجود دارد. اغلبشان هم هر چه کینه و کمبود و… دارند را اینجا خالی میکنند، گویی که مسبب تمام ناملایمات و سختیها و نقصها، کارلوس کیروش و دار و دسته دوستداشتنیاش در تیم ملی هستند. اشتباه نشود؛ گفتم که سرمربی فعلی تیم ملی و دیگر اعضای تیم، خالی از اشکال نبودهاند و نیستند اما یادمان رفته که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد»؟ فراموش کردهایم که حافظ و فردوسی و سعدی که همیشه تا کم میآوریم از شعرهای نغز آنها مثال میآوریم و به آنها مینازیم، ایرانی بودهاند و به جای تخریب و دشنام، شعر مینوشتند؟ یادمان رفته که جواب مشت را (معمولا!) نباید با مشت داد؟
از طرفی دیگر، مثلا حرفهایها و کارشناسان و افراد متخصص ورزش و فرهنگ ما را چه میشود؟ اینها که باید بهتر از ما مردم عادی، شرایط را درک کنند و رفتار درستی انجام دهند. آنها که باید بهتر بدانند تیم ملی فوتبال ما، فقط نماینده ورزشی کشور ما نیست و نماینده فرهنگی و سیاسی و اجتماعی ما هم هست. پس این واکنشهای احساسی به برخی ایرادهای تیم ملی یا حرفهای از سر عصبانیت سرمربی ما، چیست؟ روزنامه ورزشی پرتیراژ ما که دم از اخلاق حرفهای میزند و رسالتش را سرافرازی کشور میداند، چرا فردای مصاحبه کیروش که برخی سعی در آرام کردن اوضاع دارند، تیتر و عکس اولش را اختصاص به پاسخ رقیب به سرمربی میدهد؟ و اگر این کار را میکند، چرا باز فردایش از بازی حساس تیم ملی در مرحله حذفی مقابل «عمان» میگوید و از حمایت دم میزند؟!
صداوسیما و «جواد خیابانی» چرا در برنامه زنده، ناگهان مدعیالعموم میشوند و فکر میکنند کلّ مملکت، الآن منتظرند تا خیابانی بغض کند و کیروش را بنوازد؟! این دوستان در موارد این چنینی اما غیرورزشی دیگر، کجا بودند؟ و چرا حواسشان نیست که کارلوس کیروش بالاخره میرود اما تیم ملی ایران همیشه باقی میماند؟ بالاخره دلمان میخواهد امسال بعد از ۵۰ سال طلسم آسیا را بشکنیم یا نه؟ یا اینکه نکند دوست داریم باز هم حذف بشویم و حسرت به دل بمانیم، چون پوزه این اجنبی (نقل قول از جانب برخی) باید به خاک مالیده شود؟! این همه تناقض بد نیست اما برخی عکسالعملهای کیروش بد است؟!
تیم ملی با عراق در حالیکه یک نیمه مسلط بر بازی و دیکته کننده قدرتش بر حریف چغر بوده، مساوی کرده و بهعنوان تیم اول گروه صعود کرده و در مسیر نسبتا مناسبی برای فتح جام قرار گرفته است. چه دلیلی دارد که بعد از این بازی و وقتی هنوز کلی بازی باقی مانده، انواع و اقسام انتقادات از تیم ملی از همین صداوسیما و برخی رسانهها پخش شود و حکم صادر شود که این تیم نمیتواند موفق شود؟
جواد خیابانی که دست به بغض کردنش عالیست، چرا این وقتها بغض نمیکند؟ چرا وقتی از تیم انتقاد شد که چرا به «یمن» ۵ گل زدیم، بغض و دفاع نکرد؟!
من و میلیونها نفر در این کشور، آن قدر که عاشق تیم ملی کشورمان هستیم عاشق کارلوس کیروش نیستیم اما دوستش داریم (با تمام ایرادهایی که دارد) چون از خیلی از ماها ایرانیتر و متعصبتر است و اگر یک روزی بخواهیم از او انتقاد کنیم یا مخالفش باشیم، اولا هرگز به او توهین نخواهیم کرد و ثانیا، برای اینکه به او لقب دلال و غیره و غیره بدهیم، حتما دنبال سند و مدرک واقعی خواهیم بود. به احترام زحمتی که کشیده است تا این تیم یکدست و دوستداشتنی را بسازد، به احترام تلاشهایش که از بستر خالی و پر از اشکال و باندبازی فوتبال ایران، یک تیم متحد و هوشمند را آفریده است و مهمتر از همه، به احترام آگاهی و شعور و اخلاق و انسانیت و هویت و تاریخ ایران بزرگ که هر جا کم میآوریم از آن مایه میگذاریم و متاسفانه باید اعتراف کنم، معمولا هم به آن گند میزنیم.