حسین سناپور می‌گوید داستان‌هایی که جنبه منتقدانه دارند معمولا به مذاق مسئولان خوش نمی‌آیند. حتی مردم عادی هم از داستان‌های منتقدِ عقاید عمومی استقبال نمی‌کنند. این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا درباره توان ادبیات در نقد شرایط جامعه، اظهار کرد: یک نکته مهم درباره دست‌کم رمان (اگر نه کل ادبیات) این است که می‌تواند تمام […]

حسین سناپور می‌گوید داستان‌هایی که جنبه منتقدانه دارند معمولا به مذاق مسئولان خوش نمی‌آیند. حتی مردم عادی هم از داستان‌های منتقدِ عقاید عمومی استقبال نمی‌کنند.

این نویسنده در گفت‌وگو با ایسنا درباره توان ادبیات در نقد شرایط جامعه، اظهار کرد: یک نکته مهم درباره دست‌کم رمان (اگر نه کل ادبیات) این است که می‌تواند تمام زندگی را بازتاب بدهد و چیزی نیست که از دسترس آن دور باشد. تمام پیچیدگی‌های جامعه، مسائل و وجوه پنهان و آشکار آن می‌تواند موضوع رمان (و چه بسا شعر هم) باشد. همه آن‌چه از چشم عموم مردم، و حتی محققان و نظریه‌پردازان علوم اجتماعی ممکن است دور بماند، همه آن‌چه بالقوه در زیر پوست جامعه و روابط انسانی جریان دارد و ممکن است حتی در آینده بروز پیدا کند، امکان حضور در داستان را دارد. نقد کاستی‌ها و داشته‌ها هم جزئی از این کل است. جدای از این کلیت به نظر من کارِ ادبیات اصولاً نقدکردن جامعه است و نشان‌دادن هر آن‌چه نمی‌توانیم یا نمی‌خواهیم ببینیم، چه مردم عادی و چه نخبگان و چه مسئولان یک جامعه.

سناپور در ادامه گفت: البته معمولاً مسئولان نقدهایی را که سیاست‌های کلی و حتی چه بسا جزئی‌شان را هدف گرفته باشد نمی‌پسندند و از طریق سانسور یا نادیده‌گرفتن یا مسئله درست‌کردن سعی می‌کنند آن را ناتوان کنند. حتی مردم عادی هم معمولاً انتظار دارند ادبیات همان چیزی را که آن‌ها باور دارند و دوست دارند به‌شان عرضه کند. داستان‌های پرطرفدار معمولاً همین کار را می‌کنند؛ کاری می‌کنند که خواننده‌های هرچه بیش‌تری باهاشان هم‌ذات شوند؛ با تأیید باورها و عقاید آن‌ها در کلیت داستان. داستان‌های پیش‌رو و منتقد عقاید عمومی معمولاً با پذیرش و استقبال همگانی مواجه نمی‌شوند.

نویسنده رمان‌های «نیمه غایب»، «دود»، «خاکستر» و «آتش» با اشاره به اهمیت نگاه نویسنده، درباره تأثیر دانش و اطلاعات او در نقد، بیان کرد: دانش نویسنده که حتماً مهم است، اما مهم‌تر از آن نگاه او به مسائل انسانی و اجتماعی است؛ نگاهی که در سطح جامعه و روان انسانی حرکت کند و اعماق آن را نبیند، طبعاً حرف تازه‌ای نخواهد داشت و فقط می‌تواند سرگرمی به خواننده‌اش عرضه کند، که البته این هم به‌خودی‌خود بد نیست، اما ابتدایی‌ترین کاری است که نویسنده باید انجام بدهد.

حسین سناپور در پاسخ به این سوال که ادبیات چه تأثیری در سال‌های قبل از این برای نقد شرایط جامعه داشته است، اظهار کرد: پاسخ این سوال مستلزم بررسی کل ادبیات این سال‌ها است و از عهده من خارج است. همین‌قدر می‌توانم بگویم تا زمانی که چندصدایی و نقد و نظرهای مخالف در ادبیات کاملاً پذیرفته نشود و اجازه انتشار به آن‌ها داده نشود، نمی‌توان انتظار نقد خیلی جدی هم از این ادبیات داشت.

او در انتها متذکر شد: ادبیات در یکی دو دهه اخیر، مثلِ بسیاری هنرهای دیگر، رشد کمی بسیاری پیدا کرده و همین رشد هم طبعاً منجر به پیدا شدن صداهای تازه، البته تا جایی که دستگاه رسمی مجوز و انتشار اجازه داده، شده است. من بسیار به این ادبیات امیدوارم، و امیدوارم دوستان جوان نویسنده در سال‌های آتی با پیداکردن پختگی هرچه بیش‌تر و جست‌وجو و دانشِ بیش‌تر بتوانند نقدهای گسترده‌تر و همه‌جانبه‌تری از جامعه‌مان داشته باشند.